اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۲۵ مطلب با موضوع «مقالات تاریخی» ثبت شده است

۰۹
آذر
 
حیدر خان عمواوغلی در 17 محرم سال 1298 ق (1260 ش) مطابق با 20 دسامبر 1880 م، در شهر ارومیه در خانواده پزشکی از قبیله افشار متولد شد. به همین مناسبت عمواوغلی به نام حیدرخان افشار نیز نامیده می‌شود. پدر حیدرخان، علی‌اکبر افشار، تحصیلکرده تهران بود که در نهضت مشروطیت ایران شرکت نمود. پدر حیدر خان عمواوغلی پس از مدتی به قفقاز مهاجرت کرد و در شهر الکساندر پل اقامت گزید. پدر حیدر خان که پزشکی را در مدرسه طب تهران آموخته بود در آن شهر به طبابت پرداخت. حیدرخان در شهر الکساندرپل و سپس در تفلیس در رشته برق تحصیل نمود. حیدرخان در اوایل سال 1901 تحت تعقیب پلیس تزاری قرار گرفت و ناچار شد موقتاً باکو را به قصد اروپا ترک نماید. حیدرخان در آغاز سال 1282 ش به تهران عزیمت نمود و چند ماهی در بانک استقراضی و اداره راه‌آهن شهر ری و تهران کار کرد. و مدتی نیز در کارخانه برق تهران مشغول به کار شد. از این رو به حیدرخان برقی معروف گردید. پس از شکست انقلاب 1905 روسیه حیدر عمواوغلی مسافرتی به کشورهای اروپایی از جمله به آلمان و سوئیس نمود. در سال 1907 حیدرخان مجدداً به ایران باز می‌گردد و فعالیت سیاسی خود را در نهضت مشروطیت از سر می‌گیرد. حیدر‌خان در سال 1912 مجدداً به اروپا مسافرت می‌کند.
حیدرخان عمواوغلی پس از انقلاب اکتبر به روسیه بازگشت. حیدرخان در سال 1919 به دعوت ولادیمیر ایلیچ لنین از طرف حزب عدالت برای شرکت در کنگره بین‌المللی سوم کمونیستی به پطروگراد دعوت شد و بعداً به نمایندگی ایران در ترکیب هیئت اجرائیه کمینترن وارد می‌گردد. حیدرخان در سپتامبر 1920 در کنگره خلق‌های شرق که به ابتکار کمینترن در باکو تشکیل شده بود شرکت کرد و ریاست هیئت نمایندگی ایران را داشت.
حیدر خان در جنبش جنگل نیز نقش مؤثری ایفا کرد و از همکاران میرزا کوچک‌خان بود سرانجام حیدرخان در صبح اول اکتبر 1921 در نزدیکی رشت توسط تفنگچیان حسن‌خان کیش‌دره‌ای محاصره و به قتل رسید.
  • میر حسین دلدار بناب
۰۸
آذر

ستارخان سردار ملی (1284-1332ق) فرزند حاج حسن قراجه داغی در منطقه قراجه داغ (ارسباران) در 32 کیلومتری مهاباد به دنیا آمد. سوابق زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیریهای جنبش مشروطه‌ چندان معلوم نیست. از اطلاعات جسته و گریخته‌ای که از وی به دست آمده، درمی‌یابیم که او با پدر خود در روستاهای اطراف ارسباران به شغل پارچه‌فروشی مشغول بوده است.
ستارخان پس از قتل برادرش اسماعیل به دست نیروهای دولتی به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و از داش‌ها و لوطیهای آن محله شد.
وی مدتی جزء سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عالیات سفر کرد، پس از چندی به تبریز بازگشت و به مباشری املاک محمدتقی صراف در سلماس مشغول گردید. سپس به توصیه رضاقلی خان سرتیپ وارد خدمت قراسوران (ژاندارمری) شد و حفاظت راه مرند و خوی به او محول گردید. چندی بعد مورد توجه مظفرالدین میرزا (ولیعهد) قرار گرفت، ضمن دریافت لقب خانی، از تفنگداران ولیعهد در تبریز محسوب گردید. سپس با وساطت بزرگان و معتمدین محل به شهر بازگشت و دلالی اسب را پیشه خود کرد.
در سال 1325ق انجمن ایالتی آذربایجان به واسطه رشادتهای ستارخان و باقرخان به آنان لقب سردار ملی و سالار ملی اعطاء نمود.
با شروع انقلاب مشروطه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت قیام نمودند و در مقابل قوای 35 تا 40 هزار نفری اعزامی از مرکز و خوانین محلی به فرماندهی عبدالمجید میرزا عین‌الدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آنها به شهر ممانعت نمودند. تبریز به مدت 11 ماه توسط قشون دولتی محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم بسیار سخت و طاقت‌ فرسا گردید. نهایتاً با وساطت قسنولهای روس و انگلیس و موافقت دولتهای طرفین عده‌ای از قوای روسیه به تبریز وارد شدند و راه جلفا را برای ورود آذوقه باز کردند. در نتیجه محاصره شهر به پایان رسید و سربازان دولتی و خوانین محلی مخالف مشروطیت از اطراف تبریز دور شدند. بدین ترتیب نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبریز داشتند به پایان رسید.


با حضور سربازان روسی در تبریز موقعیت برای ستارخان و باقرخان سخت و خطرناک گردید. آنها به اتفاق جمعی دیگر از سران آزادیخواه به قنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سپس تحت فشار روسها و بنابر دعوت آیت‌الله محمدکاظم خراسانی به همراه جمعی از مجاهدین در روز هشتم ربیع‌الاول 1328ق به تهران مهاجرت کردند. در تهران استقبال شایانی از آنان به عمل آمد و از طرف مجلس شورای ملی مورد تجلیل قرار گرفتند و دو لوح نقره‌ای طلاکوب به ستارخان و باقرخان اهدا گردید و برای هر کدام ماهیانه مبلغ هزار تومان مقرری از طرف مجلس تعیین شد و در پارک اتابک (محل فعلی سفارت شوروی) اسکان یافتند.

در جریان ترور آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی دولت مشروطه تصمیم به خلع سلاح گروههای مسلح گرفت، ستارخان با این امر مخالفت نمود و با قوای دولتی به جنگ پرداخت در این جنگ پای او تیر خورد و تسلیم شد و 30 تن از نیروهای وی کشته و 300 تن اسیر شدند.
وی چهار سال پس از این واقعه در تاریخ 28 ذی الحجه 1332 درگذشت و در باغ طوطی در جوار حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

  • میر حسین دلدار بناب
۲۱
آبان

 

صاحب‌نظران و محققان تاریخ مشروطه بر این باورند که بازرگانان و تجار ایرانی از مهم ترین عوامل – و شاید علت اصلی – ظهور انقلاب مشروطه بوده‌اند . این افراد چون سرمایه‌های خود را در حکومت استبدادی در معرض خطر جدی می‌دیدند ، پناهگاهی می‌جستند که حافظ ثروت و حیثیت شان باشد زیرا هر لحظه امکان داشت ، ماموران دولت قاجار اموالشان را مصادره و خودشان را زندانی کنند . ۱

تجار ایرانی که از یکی دودهه قبل نوعی تجارت جهانی را تجربه کرده بودند و نیز با شیوه ی اداره ی حکومت آن کشورها آشنا شده‌ بودند ، طالب تاسیس عدالت‌خانه در ایران گشتند و حتی مخارج هنگفت این حرکت را هم تقبل نمودند . نام برخی از این بازرگانان در صفحات تاریخ ثبت است. البته نباید عوامل مهم دیگر - را که در کتاب‌های تاریخی آمده- نادیده گرفت. به هر حال بر آیند این حرکت‌ها باعث بروز انقلاب مشروطه در ایران شد.

با این مقدمه می‌توان ادعا کرد که در میان بازرگانان ، حاجی زین العابدین مراغه‌ای – که از تاجران مهاجر ایرانی بود - بیشترین سهم را در تلاش برای پیشرفت و ترقی ایران و آگاه کردن عامه ی مردم و بزرگان کشور دارد. و کتاب او تاثیرگذارترین اثر در انقلاب مشروطه است . به طوری که تاثیر آن را با تاثیر قرارداد اجتماعی اثر ژان ژاک روسو در انقلاب کبیر فرانسه برابر دانسته‌اند . ۲

ما در این مقال ابتدا اشاره کوتاهی به زندگی نویسنده ی کتاب سیاحتنامه ی ابراهیم‌بیگ وتاثیر آن بر فکر و روح ایرانیان خواهیم داشت و در پایان به بررسی نظرات انتقادی او درباره وضعیت‌ نا به سامان ایران عصر قاجاری می‌‎‌پردازیم .

شـرح حال مؤلف

زین العابدین مراغه‌ای فرزند مشهدی علی از کردهای ساوجبلاع ( مهاباد کنونی‌) بود . پدرانش در مراغه به تجارت مشغول بودند . زین العابدین در سال ۱۲۵۵ هـ . ق به دنیا آمد و در شانزده سالگی به حجره ی پدر رفت . در بیست سالگی برای تجارت به اردبیل رهسپار شد و کم‌کم برای خود دستگاهی به هم زد و اسب و نوکر و تفنگ‌دار فراهم کرد . و به قول خودش بنای اعیانی و « قولچوماقی » گذاشت و حتی با مأموران دولتی در افتاد . اما خیلی زود روزگارش به پریشانی کشید و زندگی در ایران برای او سخت شد . ناچار به همراه برادرش به قفقاز رفت و بعدها در یالتا مقیم شد . کارش کم‌کم بالا گرفت به حدی که سرو کارش با درباریان افتاد و به امپراتریس روس معرفی شد . و به اصرار درباریان تابعیت روس را پذیرفت . و سال‌ها با این تابعیت زیست . اما از این که « طوق لعنت تبعیت اجنبی » را به گردن آویخته بود ، خود را سرزنش می‌کرد . بعدها با وساطت سفیر کبیر ایران در عثمانی – میرزا محمود خان علاء الملک – تقاضای ترک تابعیت نمود و پس از چهار سال دوندگی از تابعیت روس در آمد . وی باشوق و علاقه ی وافر در راه خدمت به وطن از راه قلم به مبارزه پرداخت و مقالات سودمندی در روزنامه‌های شمس استانبول و حبل المتین کلکته نوشت.۳

وی سرانجام در سال ۱۳۲۸ق در هفتاد و سه سالگی در استانبول درگذشت . ۴

سیاحت نامه نامه ی ابراهیم بیگ در سه جلد تالیف شده است . موضوع کتاب سرگذشت یک تاجر زاده ی ایرانی مقیم مصر است به نام ابراهیم بیگ که عاشقانه به میهن خود ، ایران ، مهر می‌ورزد . پس از مرگ پدر تصمیم می‌گیرد. برای زیارت مضجع شریف امام رضا ( ع ) و دیدار وطن محبوب خود به ایران سفر کند . وی که در ذهن خود کشور ایران را بهترین جای دنیا تصور می‌کند . پس از ورود به ایران در هر قدم با ناروایی و مصیبتی تازه روبه‌رو می‌شود . او که حاضر به پذیرش وضع موجود نیست و تصمیم می‌گیرد با وزرا و درباریان ملاقات کند و آن‌ها را به وظیفه ی ملی و مذهبی خود آگاه نماید . اما این تلاش بی‌پاداش می‌ماند و حتی به آزار و اذیت ابراهیم بیگ منجرمی‌شود . عاقبت ابراهیم بیگ سرخورده و ناامید به مصر بر می‌گردد . اما در استانبول در یک جدال لفظی بسیار آشفته می‌شود و نا خواسته موجب آتش‌سوزی اتاق صاحب خانه می‌گردد . و خود نیز گرفتار می‌شود . اهل خانه او را نجات می‌‌دهند . اما آتش بیرون و آتش‌ درون او را از پا در می‌آورد .

جلد دوم باروایت یوسف عمو ، للـه ی ابراهیم بیگ ادامه می‌یابد . خانواده ی ابراهیم بیگ او را به مصر بر می‌گردانند . اما مداواهای طولانی اثری در بهبودی او ندارد . تنها خبر پادشاهی مظفر الدین شاه وآغاز اصلاحات موجب بهبودی کوتاه ابراهیم بیگ می‌شود . در این مدت کوتاه به توصیه و فشار اطرافیان با محبوبه – دختری از خانه‌‌زادان پدر – ازدواج می‌کند . اما باز خبرهای ناگوار از ایران می‌رسد : دوباره گروه پیشین بر سر کار آمده‌اند و اصلاحات متوقف شده است . خبرهای بد لحظه‌ به لحظه ابراهیم بیگ را به دق مرگی می‌‌کشاند و عاقبت هم می‌میرد . همسر وفادار او نیز در آغوش همسر قالب تهی می‌کند .

در جلد سوم یوسف عمو به رهبری پیری روشن ضمیر به جهانی دیگر سفر می‌کند و با ابراهیم بیگ در بهشت ملاقات می‌نماید . ابراهیم بیگ حتی در آن جا هم پیرامون دردهای ایران با تعصب و حرارت بحث و مرافعه می‌کند ….

******

مورخان آن دوره‌ ، به تاثیر عظیم این کتاب در آگاهی و تهییج مردم اشاره کرده‌اند برای نمونه تنها به ذکر سه مورد اکتفا می‌شود ؛

 ناظم الاسلام کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان ، اشاره می‌کند که سیاحت نامه در انجمن‌ها و محافل آزادی خواهان خوانده می‌شده و « اهالی انجمن و فدائیان وطن بعضی به حال تباکی و بعضی از کثرت حزن وغم از خود رفته و حالت بهت به آن‌ها دست داده تا چندی حالت یک کلمه سخن گفتن باقی‌ نبود . همّ و غم غریبی عارض هر یک گردیده به اوضاع غریبه ی مملکت و گرفتاری‌های عجیبه ی این ملت سر به گریبان تعجب و حیرت و سرافکندگی و فکرت فرو برده ….. » ۵

 احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران می‌نویسد : « اما سیاحت‌نامه ی ابراهیم بیگ ، ارج آن را کسانی می‌دانند که آن روزها خوانده‌اند و تکانی را که در خواننده پدید می‌آورد به یاد می‌دارند … انبوه ایرانیان که در آن روز خو به این آلودگی‌ها وبدی‌ها گرفته بودند و جز از زندگانی بد خود به زندگانی دیگر گمان نمی‌بردند از خواندن این کتاب تو گفتی از خواب غفلت بیدار می‌شدند و برای کوشیدن به نیکی کشور آماده گردیده و به کوشندگان دیگر پیوسته‌اند . در نتیجه ی این هنایش (= تاثیر ) او در خوانندگان بود که به پراکنده شدنش در میان ایرانیان خرسندی نمی‌دادند و تا دیرگاهی مردم آن را در نهان خواندندی .۶

 آیه الله سید محمد طباطبایی از رهبران جنبش مشروطیت نیز « برای آگاهی عموم وطن دوستان از خرابی و نواقص » اوضاع آن عصر و « به جوش آوردن خون غیرت و حمیّت ملی » و دعوت مردم به اتفاق و اتحاد، خواندن کتاب را به همگان سفارش می‌فرمود . ۷

اما التماس دارم که مطالعـه کنندگان این سیاحت‌نامه تنها به خوانـدن این تفصیل نگذرند . درست فکر کنند که در این مملکت چه خبر است ؟ سیاحت‌نامه / ۱۴۷

دیدگاه‌های زین العابدین مراغه‌ای

قبل از هر چیز ذکر این نکته لازم است که نظرات حاجی زین العابدین مراغه‌ای و ابراهیم بیگ یکسان است . به عبارت دیگر ابراهیم همان زین العابدین است . بدین خاطر ما در همه جا نظرات ابراهیم بیگ را به عنوان عقاید زین العابدین آورده‌ایم .

هر چند که سیاحت‌نامه ی ابراهیم بیگ در قالب رمان و به صورت یک سفرنامه ی تمثیلی نوشته شده است اما هر کس که این کتاب را مطالعه کند از همان ابتدا متوجه می‌شود که زین العابدین مراغه‌ای داستان‌نویسی را بهانه‌ای برای بیان نظرات انتقادی خود قرار داده است . وی با تیزبینی خاص معایب ، مفاسد و پلشتی‌هایی که گریبان دولت و ملت ایران را گرفته واز پیشرفت و ترقی باز داشته ، بی‌پروا بیان می‌کند . وی در قسمتی از کتــابش می‌نویسد :« درواقـــع غـــرض از نــگارش سیــاحت‌نامه هم همیــن بود که افــکار بیدار شود .»( سیاحت‌نامه / ۲۳۷ ) .

به جرأت می‌توان گفت که زین العابدین مراغه‌ای سیاحت‌نامه ننوشته بلکه سیاست‌نامه نگاشته ، یعنی دستور العمل حکومت و شیوه نامه ی رفتار امرا و رعایا با همدیگر . وی در انتقادنامه‌اش به رفتار همه ی مردم ایران اعم از زیر دست و زبر دست می‌تازد ولی انتقاد او از مردم عامی به گونه‌ای است و از وزیران و درباریان و علما به گونه‌ای دیگر . عامه ی مردم را به خاطر بی‌تفاوتی و« به من چه گفتن » و جهالت و تن در دادن به وضع موجود و خرافاتی بودن و …. سرزنش می‌کند و حکام وعلما را به خاطر ظلم و تعدی و بی‌تقوایی و بی‌باکی و رشوه خواری وقانون گریزی وبی‌حزمی‌ و کبر و غرور و ستیز با ناصحان مشفق نکوهش می‌نماید .

در ادامه به برخی از نظرات انتقادی وی به تفکیک موضوع اشاره می‌رود ؛

۱- لزوم وضع قانون

زین العابدین مراغه‌ای معتقد است که اساسی‌ترین چیزی که در ایران وجود ندارد وباعث همه ی بدبختی‌ها در کشور گشته ، عدم قانون است . وی می‌نویسد : « قانون عبارت از اصول مملکت داری و لشکر آرایی و اخذمالیات و حفظ حقوق رعیت و اجرای عدالت است » ( سیاحت‌نامه / ۲۹۹ ) و معتقد است که « قانون حکمش باید در حق همه علی السویه جاری باشد . بدون استثنا » و افسوس می‌خورد که : « در ایران ما روی کاغذ یک حرف به اسم قانون نیست . » (سیاحت‌نامه / ۲۹۲ )

وی از قول تاجردامغانی می‌نویسد : « در هیچ نقطه در روی زمین حکام را این گونه تحکمات نیست در همه جا تکالیف حاکم و وظایف محکوم معلوم و معین است . مگر در ایران که ما بدبختان اسیر حکم و تابع خواهش‌های نفسانی این مشتی فراعنه و نمارده هستیم که هر چه برمال و جان و ناموس ما حکم رانند مجراست و باز خواست و مواخذه‌ای بر ایشان نیست و فریاد خواهی ما به جایی نمی‌رسد . » ( سیاحت‌نامه / ۳۸ ) و در جایی دیگر می‌نویسد : « باید در دست حکام نو ، خواه قانون ، خواه کتابچه ، خواه دستورالعمل ، خواه تعلیمات بگو ، چیزی مرتب و لایتغیر در روی کاغذ باشد که با مردم از روی مواد مندرجه ی آن، در کارهای متعلق به جنحه و جنایت و حقوق رفتار نماید تا کارها به تدریج اصلاح شود ». ( سیاحت‌نامه / ۱۳۹ )

اما وی همانند اغلب روشنفکران غرب زده علاج کار را اجرای قوانین دولت‌های غربی نمی‌داند بر عکس معتقد است که قاون دول مغرب زمین از دستور العمل‌های اسلام و سخنان ائمه‌ ی هدی گرفته شده است . ( ر.ک سیاحت‌نامه / ۲۹۷ )

سؤال این جاست که آیا واقعاً هیچ یک از مردم ایران در آن زمان به چنان سطحی از آگاهی نرسیده بودند که برای تالیف قانون و اجرای آن قیام کنند ؟ جواب منفی است. ابراهیم بیگ قهرمان داستان ، در تهران با وجود محترمی (۸) ملاقات می‌کند که قوانین دولت‌های مترقی را دقیقاً خوانده و اصول سودمند و مضر هر یک را جدا کرده و دلایل عقلی برای هر کدام آورده است وحتی کتابی در این باب تالیف نموده است . او در پاسخ اعتراض ابراهیم بیگ که چرا این جواهر گران بها را مخفی داشته و به کار نبسته ،می‌گوید : «کسی با من همساز نیست . و هر حکم سودمندی که صادر می‌شود وزیران بی‌لیاقت نسخ می‌کنند . چرا که می‌ترسند کارها به دست کاردانان بیفتد و آن ها بـر کنار مانند . » ( سیاحت‌نامه / ۷۲ )

۲-تأسیس مدارس جدید

زین العابدین مراغه‌ای علت همه ی مشکلات و مصائب موجود را جهل مردم می‌داند و با افسوس می‌گوید : « جهل مردم است که بازار خرافات و شایعات را داغ کرده .جهل مردم است که آن‌ها را گرفتار مذاهب ضاله و صوفیان شیاد ومعرکه گیران و عالم نمایان ظالم کرده جهل مردم است که آن ها را به سمت تریاک کشی و مفاسد دیگرکشانده . جهل مردم است که میراث فرهنگی خود را خراب می‌کنند و جهل مردم است که این وضع را تقدیر الهی و لایتغیر می‌دانند و بدبختی این جاست که حکومت به این جهل رضایت دارد» . ( سیاحت‌نامه / ۱۲۹ ) وی درمان این درد را تنها تاسیس مکتب‌ها و وجود روزنامه‌های مفید می‌داند. وی بر این باور است که این دو، مادة السعاده ی ملت است . وی با انتقاد از وضعیت‌ مدارس و نوع تدریس در ایران تاکید می‌کند که باید مکاتب و مدارس جدید برای تحصیل علوم و فنون متداول تاسیس شود . ( سیاحت‌نامه / ۲۲۲ ) و می‌نویسد : « امروز اشد احتیاج ایران به عالم کاردان است . » ( سیاحت‌نامه / ۳۲۹ ) و بسیار افسوس می‌خورد که کارگزاران ایران از ایجاد مدارس جدید هراس دارند . حاجی چند بار می‌نویسد که درباریان « مکرر به شاه عرض کردند : قربان ، از این مکاتب جز زیان سودی مترتب نیست . نمی‌شنوید که طلاب مدارس روسیه هر روز چه شورش برپا می‌کنند ؟ دولت را چه قدر به تشویش می‌اندازند . » ( سیاحت‌نامه / ۳۳۰ ) و یا « طلاب مکتب هیئت مضری‌اند از برای دولت . » ( سیاحت‌نامه / ۳۵۹ ) و آیا با این طــــرز فکر درباریان امید اصلاح و ترقی می‌توان داشت ؟

۳-انتشار روزنامه و آزادی قلم

نظر حاجی درباره ی مطبوعات و آزادی قلم یکی از مترقی‌ترین نظریات است که بعد از قریب صد سال هنوز از تازگی و طراوت آن کاسته نشده . وی می‌نویسد : « اگر از روی تجسس در پی تحقیق اسباب آن ترقـــیات ( دولت‌های غــربی) باشـــیم خواهیـــم دیـــد که به جز از آزادی افـــکار و قلم چیــزی نیست» (سیاحت‌نامه /۱۹۲ )

وی از روزنامه‌های دولتی که هیچ نفعی به حال ملت ندارند و تنها به چاپلوسی از دولت و دروغ پردازی و یاوه سرایی می‌پردازند انتقاد می‌کند و می‌نویسد : بدبختانه در ایران یک نفر را ندیدم بدین خیال که عیوب دولت و ملت را به قلم آرد . » و نیز در آن خـاک وسیع یک روزنامه انتشار نمی‌یابد و اگر هم به اسم یافت شود عبارت از دو پارچه کاغذ است که هفته‌ای یک بار طبع می‌نمایند و مندر جات و عناوینش یک قاز به دولت و ملت فایده نمی‌بخشد .» ( سیاحت‌نامه / ۲۸۴).

وی با مقایسه ی وضعیت مطبوعات در ایران و ممالک مترقی می‌نویسد : « در ممالک مغرب زمین از هر ملت هر کس که قلمی دارد از هر طبقه‌ای که هست ولو که دیوانه باشد هر گاه مقاله‌ای به لحاظ منافع ملیه نوشته به روزنامه‌ها بدهد فردای آن خواهی دید که تمامی عقلای قوم مقاله ی آن دیوانه را می‌خوانند اگر حرف سودمندی دیدند بدان عمل می‏بندند و گرنه روی هم ترش نکرده ، چین به ابرو نیاورده می‏گذرند؛ بالعکس هر گاه در مملکت ما عاقلی از این مقوله چیزی بگوید و یا نوشته در روی کاغذ به نظر عموم برساند به سبب کوتاهی نظر و تنگی حوصله به یک بار، صدا بلند می‏کنند که بابا همچنان چیزی در عالم نمی‏شود .آن قدر « هو هو » می‌کنند که آن عاقل دیوانه می‏شود . فرق میان ما و ملل مغرب زمین همین قدر است که به ایشان هر کس هر چه بگوید ولو که محال باشد تا آخر گوش داده پس از آن رای خود را در آن باب بیان می‏کنند ولی ما با همه ی محدودی خیال در نیمه ی مطلب از هر طرف ناسنجیده و نیندیشیده داد می‏زنیم که محال است . و در ادامه می‏افزاید : " نمی‏دانم از آزادی افکار و قلم برای دولت و ملت چه ضرری حاصل تواند شد که زبان گویندگان را بسته و خامه ی نویسندگان را شکسته‏اند .معلوم است که معنی آزادی را درست نیافته‏اند ، آری هر قلمی که از راه خیانت به دولت و ملت جنبشی کرد البته آن را باید شکست و هر زبانی که به تهمت اشخاص حرکت نمود و به ناحق به هتک احترام این و آن نطق گشاد ، البته باید بست . " ( سیاحت‌نامه /۱۹۲ )

وی به حکام ایران هشدار می‏دهد که در فکر اصلاح امور باشند نه بستن دهان‏ها و می‏نویسد : "زبان تاریخ نگاران را بستن و قلم آنان را شکستن که ممکن نیست . " ( سیاحت‌نامه / ۱۶۲ )

۴-انتقاد از شاعران و نویسندگان

مراغه‌ای برای شاعران و نویسندگان وظیفه‌ای بزرگ و خطیر قائل است و معتقد است که باید شاعران و نویسندگان راهنما و رهبر جامعه باشند و کاستی‌ها را فریاد کنند . وی در انتقاد از شاعران و مضمون‌های رایج در ادبیات آن دوره می‌نویسد : « آنان که شعرایند خاک بر سرشان ، تمام حواس و خیال آن‌ها منحصر بر این است که یک نفر فرعون صفت نمرود روش را تعریف نموده یک راس یابوی لنگ بگیرند . » و در جای دیگر می‏ گوید : « این شیوه کهنه شده ، مقتضیات زمان امروز در امثال این ترهات روحی نگذاشته . به بهای این سخنان دروغ در هیچ جای دنیا یک دینار نمی‏دهند مگر در این ملک …. که ظالمی را دانسته و فهمیده به عدالت و جاهلی را به فضیلت و لئیمی را به سخاوت ستایش کنی و به سببب این دروغ‏های بی‏معنی نیز بر خود ببالی . شاعری یعنی مداحی کسان ناسزاوار؟ …. امروز بازار مار زلف و سنبل کاکل کساد است . موی میان در میان نیست ، کمان ابرو شکسته ، چشمان آهو از بیم آن رسته است ، به جای خال لب از زغال معدنی باید سخن گفت . از قامت چون سرو و شمشاد سخن کوتاه کن از درختان گردو و کاج جنگل مازندران حدیث ران . از دامن سیمین بران دست بکش و بر سینه ی معادن نقره و آهن بیاویز … حکایت شمع و پروانه کهنه شد ، از ایجاد کارخانه ی شمع کافوری سخن ساز کن صحبت شیرین لبان را به دردمندان واگذار ، سرودی از چغندر آغاز کن که مایه ی شکر است .» (سیاحت‌نامه / ۱۰۲ )

وی وظیفه ی شعرا را چنین گوش زد می‏کند : « حالا وقت آن است که شعرا و سخن سنجان ملت که تاکنون عمرشان را به مدیح و توصیف جبابره صرف می‏نمودند ، دیگر از حب وطن و آئین وطن‏پرستی چامه‏ها سرایند و چکامه‏ها آرایند » ( سیاحت‌نامه / ۱۹۳)

وی درباره ی نثر مغلق و متکلف عصر قاجاری می‏نویسد : « در کتب و مراسله‏جات آن قدر عبارات و الفاظ مغالطه‏ مخلوط به مطلب کرده‏اند که کتاب و مکتوبشان غلیظ شده که اگر یک ساعت بخوانی هیچ مطلب مفهوم نمی‏گردد نه سر دارد نه بن » و از قول یک نفر مؤلف منصف می‏نویسد : « انشائات ایران عجب تماشا دارد یک کلمه ندارد که دروغش بی‏اثبات و شاهد باشد هر جا کلمه واصل باشد حتما کلمه حاصل هم لازم و ملزوم گشته باید به دم او چسبیده باشد . هر وقت که لفظ وجود دیدم ندیدم ذی جود بعدش نباشد ، مزاج بی‏وهاج نمی‏آید . اگر در آخر صفحه اول دروغ خواندی البته در اول صفحه دوم بی‏فروغ را خواهی دید خدمت بی رفعت صورت نبندد.( سیاحت‌نامه / ۲۹۰ )

وی به لفظ ‎پردازان عصر قاجاری می‏تازد که : « ای جلاد نفس مردم ، منظورت از این یاوه‏سرایی چیست ؟ … خاک بر سر شما.از این فضل در دنیا و آخرت چه یادگار گذاشتید که دولت و ملت به او تفاخر نمایند و از آن به فقــرا فایده رسد ... از شــما ســـوال می‏ کنم لغــت تابع معنـی یا معنی تابع لغت است . » ( سیاحت‌نامه / ۲۹۱ )

زین‏العابدین مراغه‏ای یکی از دلایل نگارش سیاحت‏نامه را ترویج ساده نویسی می‏داند . و معتقد است که « مقتضای زمان ما ساده‏نویسی است باید ادبای ایران که در قلم و اظهار افکار باهنر هستند بعد از این حب وطن را نظماً و نثراً با کلمات واضحه و عبارات ساده به خاص و عام تقدیم نمایند . » ( سیاحت‌نامه / ۴۳۲ )

۵- انتقاد از عالمان ناپرهیزگار

وی به عالمان بی عمل و ظالمان عالم نما هم می‏تازد که چرا به خاطر حطام اندک دنیا مردم را فریفته و دین را دکان خویش کرده و موقوفات را در غیرمشروع مصرف می‏کنند و هر یک برای خود تعدادی اوباش واراذل را زیر بال و پر گرفته و از آن‎ها به عنوان مزدوران خود در ستیز با علمای دیگر استفاده می‏کنند . و مهم‏تر از همه این که در فکر تالیفات و تصنیفات جدید و یا لااقل ترجمه ی کتب فقهی و حقوقی نیستند و از علوم رایج و مدرن بی‏خبرند … » ( سیاحت‌نامه / ۱۰۶ و ۱۲۷ و ۱۸۳)

۶- انتقاد از وضعیت تجارت

زین‏العابدین مراغه‏ای که خود تاجر دنیا دیده و با تجربه‏ای است از وضعیت تجارت ایران بیش از همه چیز انتقاد می‏کند . وی در چند جا تکرار می‏کند که « گویی شهر از حیث تجارت ماتم زده است .» وی از نبود کمپانی‏های بزرگ تجاری که سهمی در تجارت جهانی داشته باشند اظهار تاسف می‏کند .و از اخلاق زشت تاجران که تنها در پی افزودن تجملات بیهوده ی وارداتی هستند انتقادمی‏کند . ( سیاحت‌نامه /۴۶ و ۹۷ و ۱۵۶)

۷- ناآگاهی از سیاست جهانی

حاجی معتقد است دردناک‏ترین معضلی که ایران بدان گرفتار است ناآگاهی پادشاه و درباریان از وضعیت سیاست جهانی است . بدین خاطر است که آن‎ها از دو دشمن دیرینه، مدام بازی می‏خورند و سرگردان می‏مانند . سفرهای فرنگ شاهان قاجار نیز آن‎ها را از این خواب خرگوشی بیدار نکرد و حتی به فکر اصلاح وضعیت ارتش از هم پاشیده ی ایران نیفتادند . ( سیاحت‌نامه /۱۲۵)

انتقادات حاجی بسیار زیاد است که بر شمـــردن یک یک آن‎ها مجالی فراخ می‏طلبد که خود کتابی است قطور ؛

معــایبش نتــوان گفت از هــزار یکی                    از آن چه ذکر شده صد هزار چندان است .

(سیاحت‌نامه / ۱۹۶ )

اما این نکته را هم باید به عنوان حسن ختام مطلب اضافه کرد که مراغه‏ای فقط نقص‏ها و کاستی‏ها را ندیده و ننوشته  هر جا نکته‎ای یا کاری نیک و پسندیده‏ را دیده با شور و شعف توصیف و تمجید کرده است . برای مثال از عالمی به نام آقاعلی قاضی در بنات یاد می‏ کند که مردانه در مقابل هجوم وحشیانه ی شورشیان کرد ایستاد و مانع سقوط شهر گشت . ( سیاحت‌نامه / ۱۲۳ ) و نیز بسیار از روزنامه ی حبل‏المتین که ناشر افکار آزادی‏خواهانه و عدالت‏جویانه است ستایش می‏کند و از شعرای بزرگ وطن دوست چون فردوسی و فتح‏الله خان شیبانی و بدیع و منیر و …. تجلیل می‏کند و نویسندگان کتاب‏هایی چون مؤلف کتاب احمد را می‏ستاید . و از وجود دارالفنون ناصری در تهران اظهار خشنودی می‏کند و … .

در پایان از میان صدها نصیحت مشفقانه ی حاجی زین‏العابدین مراغه‏ای تنها چند مورد کوتاه را که خود جمع‏بندی کرده می‏آوریم ؛

« اتفاق و اتحاد ملت در یک نقطه . دامن افشاندن عموم ملت به منافع شخصیه خصوصا اولیای دولت . ترجیح‏دادن نیکنامی را به لذائذ نفسانیه .جمع شدن برادرانه و برابرانه در مجلس شورا . تحت قانون درآوردن هر عمل را جداگانه . اجرا کردن احکام آن قوانین به مساوات و بدون استثناء . چنان که در این ایام در السنه ضرب‏المثل و متداول است بازکردن فابریک آدم‏‎سازی یعنی مکاتب و مدارس جدیده برای تحصیل علوم و فنون متداوله » ۹

پی‏نوشت‎ها:

۱-  کیهان فرهنگــی ، سال پنجــم ، شمـــاره ۱۰ ، دیمـــاه ۱۳۶۷ ، مصحابه با دکتر محمد اسماعیل رضوانی ، صفحه ۳.

۲-  سیاحت‏نامه ، ابراهیم بیگ ، به کوشش م.ع.سپانلو ، نشر اسفار ، تهران ۱۳۶۴ ، مقدمه ، صفحه یک .

۳- با استفاده از جلد سوم سیاحت‏نامه ابراهیم بیگ صص : ۴۳۰-۴۲۰ .

۴- از صبا تا نیما ، یحیی آرین پور ، تهران ، انتشارات زوار ، چاپ چهارم ۱۳۷۲ ، ج ۱ ،ص ۳۰۶ .

۵- تاریخ بیداری ایرانیـــان ، ناظم‏الاســـلام کرمانی ، انتشارات امیـــرکبیر ، تهران ، چاپ سوم ۱۳۶۳ ، ص ۱۷۷ .

۶- تاریخ مشروطه ی ایران ، احمد کسروی ، انتشارات امیرکبیر ، تهران ، چاپ پانزدهم ۱۳۶۹ ، ص ۴۵ .

۷- دیداری با اهل قلم ، غلامحسین یوسفی ، ج۲ ، ص ۱۱۲ ، به نقل از تاریخ بیداری ایرانیان .

۸- ظاهرا منظور حاجی میرزا علی خان امین الدوله است . ر.ک سیاحت‏نامه، ص ۵۹۴ .

۹- سیاحت نامه ، ص ۲۲۲ .

 

  • میر حسین دلدار بناب
۰۹
آبان
 
محمدعلی همایون کاتوزیان اگر فقط و فقط کتاب «اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی» را نوشته‌ بود، دِین خود به تاریخ و اقتصاد کشورش را ادا کرده بود، اما او به همین یک کتاب بسنده نکرده و تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب در حوزه اقتصاد، تاریخ و ادبیات به نگارش درآورده است. استاد دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آ
همایون کاتوزیان: مشروطه زایمان زودرس نبود
کسفورد، درباره جنبش مشروطیت به سوالات ما پاسخ گفته است.

***

«مشروطه» و «مشروطه‌خواهی» در ایران، نسبت به بسیاری از همسایگان، دارای قدمت بیشتر است. از نظر شما، انقلاب مشروطه با توجه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران در زمان طبیعی خود به وقوع پیوست، یا زایمانی زودرس در تحولات ایران بود؟

فکر مشروطه در اواسط قرن نوزدهم، آهسته آهسته در میان روشنفکران ایرانی برخاست. پس از حدود نیم قرن که کوشش برای دست‌یافتن به پیشرفت و تجدد از طریق اخذ پاره‌ای از فنون، به ویژه فنون نظامی از فرنگ نتیجه ملموسی نداد، نخبگان ایرانی به این نتیجه رسیدند که توسعه و ترقی، فقط از طریق الغای استبداد و استقرار حکومت قانون ممکن خواهد شد. توجه داشته باشید که منظور از استبداد، دیکتاتوری یا حتی حکومت مطلقه به مفهوم فرنگی هم نبود، بلکه حکومت خودسرانه‌ای بود که در آن قدرت دولت به هیچ قانونی خارج از اراده خودش منوط و مشروط نمی‌شد. مشروطه به قول، شما زایمان زودرس نبود، چون در غیر آن صورت، استبداد سنتی ادامه می‌یافت، اما اینکه ما نتوانستیم از آن بهره‌برداری مناسب کنیم، ناشی از سنت‌های جامعه استبدادی بود.

با توجه به بی‌سوادی عامه مردم ایران و عدم ارتباط بخش گسترده آن‌ها با خارج از کشور، چه تفاوت‌ها و تشابهاتی بین خواست عوام و نخبگان در دستیابی به مشروطه وجود داشت؟ تعریف این دو قشر از مشروطه در چه بخش‌هایی هم‌پوشانی داشت؟

در جنبش‌های انقلابی یا اصلاحی، عوام همیشه دنباله‌رو بوده‌اند. مرحوم سلیمان‌میرزا اسکندری که یکی از جوانان انقلابی عصر مشروطه بود، برای پدرم گفته بود که ما برای تبلیغ نظام مشروطه، به قهوه‌خانه‌ها می‌رفتیم و از جمله می‌گفتیم وقتی مشروطه برپا شود، هر روز در هر خانه یک نان سنگک می‌آورند به اندازه قدِ آدم. در نتیجه عوام به‌‌ همان اندازه که پیشتاز فکر مشروطه نبودند، به‌‌ همان اندازه هم مسئول شکست آن نبودند. به قول ناصرخسرو «از ماست که بر ماست.»

چه عاملی سبب حضور گسترده و فعال زنان در فضای به شدت مردسالار و زن‌ستیز آن روزگار، در انقلاب مشروطه شد؟

همان‌طور که در آن زمان، مردان نخبه وجود داشتند، زنان نخبه هم حضور داشتند و فقط تعدادشان کمتر بود، ضمن آنکه زنان از خیلی از حقوق اجتماعی محروم بودند. این زنان نخبه تا اندازه‌ای که ممکن بود از نهضت مشروطه پشتیبانی کردند، به عنوان مثال، گروهی از زنان جلوی کالسکه مظفرالدین شاه را گرفتند و فریاد زدند اکنون که علما در قم، بست نشسته‌اند، عقد ما باطل شده است یا عده‌ای زنان که برای مجلس اول پیام دادند که حاضرند جواهراتشان را برای تشکیل بانک ملی نثار کنند.

بسیاری از مورخین تاکید دارند که طبقات اجتماعی در انقلاب مشروطه، نقش بسیار مهمی را بازی کرده‌اند. در این زمینه نیز بیش از همه به نقش تُجار اشاره می‌کنند. آیا این تحلیل را قبول دارید؟

انقلاب‌های ایرانی همیشه قیام کل ملت در برابر دولت بوده ‌است. دولت استبدادی در ایران، طبقاتی نبود و همه طبقات با همه تفاوت‌های بزرگی که بینشان بود، رعیت و مقهور دولت بودند. البته منظورم این نیست که فرد فرد مردم، هواخواه و طرفدار مشروطه بودند و کسانی چون محمدعلی شاه و امیربهادر جنگ به مخالفت با آن نپرداختند. منظورم این است که برخلاف انقلاب‌های اروپایی، در جریان انقلاب مشروطه، هیچ طبقه اجتماعی از دولت پشتیبانی نکرد.

نقش تجار هم همان‌گونه که شما اشاره کردید، بسیار مهم بود. اصولا در انقلاب‌ها و قیام‌های اخیر که اساسا شهری بوده‌اند، تجار در تامین مالی انقلابیون نقش عمده‌ای داشتند. دلیل عمده حمایت طبقه تجار از حرکتی مانند مشروطه، این بود که آنان هم از بی‌قانونی خسته شده و خواهان حکومت قانون بودند.

تجربه مشروطه ایرانی به رژیم رضاخان منتهی شد. چرا آن حرکت آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه به سمت تمرکز مطلق قدرت در رضاخان سوق یابد؟

حرکت آزادی‌خواهانه وقتی به ثمر می‌رسد که دست‌یافتن به آزادی، منجر به لجام‌گسیختگی، هرج‌ومرج و سوءاستفاده از موقعیت تازه نشود. پس از انقلاب مشروطه در شهر‌ها، در مطبوعات و حتی در مجلس، هرج‌ومرج شدیدی رخ داد. هرج‌ومرج روی دیگر سکه استبداد و خود، از ویژگی‌های جامعه استبدادی است. در سراسر تاریخ ایران هم شاهدیم که فروپاشی دولت به هرج‌و‌مرج منجر می‌شد و پس از اندک مدتی، مردم دست به دعا برمی‌داشتند که یکی ظهور کند و با چماق استبداد، همه را سرجای خود بنشاند. این اتفاق پس از انقلاب مشروطه هم رخ داد و چند سال پس از آن، مردم می‌گفتند: ملک ایران چوب استبداد می‌خواهد هنوز!

یعنی این سیکل سرنوشت محتوم مشروطه‌خواهی در ایران است؟

ببینید! ملت ایران متاسفانه در اغلب موارد، هرج‌ومرج را به جای دموکراسی گرفته و این دو مفهوم را یکی دانسته است. بی‌جهت نیست که هنگام بروز اندک فرصتی، صحبت از «آزادی بدون قید و شرط» می‌شد که معنای آن، عینا لجام‌گسیختگی است. می‌خواهم بگویم بی‌قانونی دولت و بی‌نظمی ملت دو روی یک سکه‌اند.

تا چه اندازه نقش نخبگان را در ناکامی مشروطه مهم ارزیابی می‌کنید؟

خیلی از نخبگان در آن مقطع، خود عامل ایجاد و حفظ بی‌نظمی بودند. فقط کافی است ببینید در مجالس اول تا چهارم شورای ملی چه خبر بود. در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۹)، سید محمدرضا مساوات که از روشنفکران انقلاب مشروطه بود به سیدحسن تقی‌زاده که او هم از برجستگان آن عصر بود، نوشت:فوق‌العاده از این اعمال ما ضرر و خسارت بر ملت و مملکت وارد آمده است... و من در این آتش فکر و اندیشه، مدام می‌سوزم که از چه راهی می‌شود تدارک کرد... یا آنکه طوق این لعنت تا قیامت به گردن تقی‌زاده و مساوات خواهد ماند...»

برخی وارداتی‌ بودن مفهوم مشروطه را یکی از مهم‌ترین عوامل ناکامی آن در یک سده اخیر می‌-دانند. این ادعا را قبول دارید؟

تا اواسط قرن نوزدهم، استبداد یعنی حکومت خودسرانه و نامشروط به قانون، طبیعی یعنی یگانه شیوه حکومت شناخته می‌شد. قیام‌های سنتی ایران بر ضد ظلم بودند و می‌خواستند یک حکومت استبدادی عادل را جانشین حکومت استبدادی ظالم کنند، اما در مقطع مشروطه، نخبگان ایرانی با مشاهده شیوه‌های حکومت در اروپا دریافتند که می‌توان و باید حکومت قانون را جانشین استبداد کرد. گمان نمی‌کنم که این اکتشاف به خودی‌خود زیانبار بوده باشد. آنچه خود ما با مشروطه و حکومت قانون کردیم، امر دیگری است.

طرف‌های خارجی درگیر در ماجرای مشروطه یعنی بریتانیا و روسیه در کجای سپهر سیاست ایران قرار می‌گرفتند و کارنامه آن‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

روسیه تا اواخر سلطنت محمدعلی شاه از دولت او پشتیبانی کرد. در انگلستان اما جناح‌های گوناگون نظرات متفاوتی داشتند. اجازه بست‌نشینی در سفارت انگلستان، به‌ هیچ‌وجه نظر یگانه و یکپارچه انگلیسی‌ها نبود. به‌ هر حال، پس از عقد پیمان ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلیس، آن‌ها هم مختصر حمایتی را که از مشروطه می‌کردند، کنار گذاشتند. در مرحله اول کسانی مانند ادوارد براون که طرفدار آزادی‌خواهان بودند، نفوذ بیشتری داشتند ولی بعدا کسانی که پیمان با روسیه را مهم‌تر می‌دانستند دست بالا را داشتند.

در پایان به نظر شما مشروطه ایرانی در این یک سده چه دستاوردهایی برای ایران و ایرانیان داشته است؟

دست‌یافتن به نوعی تجدد، مجلس شورا، هیات وزیران، قوه قضائیه و... همه و همه از انقلاب مشروطه ناشی می‌شود. می‌توان این‌ها را دستاورد این انقلاب دانست.

برگفته از:تاریخ ایران ما

  • میر حسین دلدار بناب
۲۷
مهر
نگاه اجمالی
تاریخ و تاریخ نگاری یکی از مواردی بوده که در تمدن اسلامی به آن اهمیت داده می‌شده است. عده‌ای تاریخ را برای عبرت آموزی و عده‌ای برای ثبت جنگها و فتوحات می‌نوشتند اما در هر حال از روشهایی متفاوت برای نوشتن تاریخ استفاده می‌کردند. عده‌ای تاریخ را به روش روایی و عده‌ای به روش ترکیبی و عده‌ای به روش تحلیلی نگاشته‌اند.

روش روایی

در روش روایی روایات مختلف درباره یک حادثه و واقعه تاریخی با درج اسناد در کتاب تاریخ آورده می‌شود. روش روایی تاریخ نگاری از همان اوایل تاریخ اسلام آغاز گردید. زمانی که می‌خواستند سیره و احکام پیامبر را بنویسند تاریخ نگاران روایات مختلف را ضبط کردند بدون آنکه در آن دخل و تصرفی داشته باشند. بنابر این روایان و اخباران اولین مورخان عصر اسلامی محسوب می‌شوند که روایاتی متناسب با موضوع مورد بحث گرد آورند.

از اولین گروه محدثانی که به سیره ی پیامبر
پرداختند، روایات آنرا گرد آوردند و نوشتند و آثارشان طیعه تاریخ نگاری روایی به شمار می‌رود می‌توان به «ابان‌بن‌عثمان ، عروﺓ‌بن‌زبیر، شرحبیل‌بن‌سعد و محمد‌بن‌مسلم زهری» اشاره کرد که بنیان گذاران مکتب تاریخ نگاری مدینه و هم آغاز کنندگان روش روایی به شمار می‌روند. اما برجسته‌ترین نماینده روش تاریخ نگاری روایی ، محمد بن جریر طبری است که در تاریخ نویسی بر سلسله ژوات تاکید می‌ورزید و از نقادی روایات خودداری می‌کرد. روش تاریخ نگاری روایی بیشتر در آثار مورخان دوره اسلامی به چشم می‌خورد در واقع آنها باور نداشتند که یکی از وظایف آنها در تاریخ نگاری علاوه بر روایت بررسی و تحلیل عقلانی انها نیز هست.

روش ترکیبی

مراد از روش ترکیبی آن است که مورخ به جای ذکر روایات مختلف از راه مقایسه و ترکیب و ایجاد سازگاری میان آنها واقعه مذکور را طی یک روایت توضیح دهد. در حقیقت روش ترکیبی مربوط به دوره تالیف تاریخی است. البته کار مورخ در روش ترکیبی بسیار مشکل است و مورخ باید بر مسائل تاریخی احاطه داشته باشد تا بتواند از ترکیب روایات به حقیقت و واقعیت نزدیک گردد. و این باعث می‌شود تا بعضی روایات حذف گردند.

آغاز این روش تاریخ نگاری مشخص نیست اما در سال 279 هجری کتاب فتوح البلدان بلاذری به این روش نگاشته شده است. از دیگر کتابهایی که به روش ترکیبی نگاشته شده می‌توان به اخبار الطوال دینوری
( 282 هجری )، تاریخ یعقوبی، تاریخ دمشق ابن قلانسی ، المنتظم ابن جوزی ، تاریخ الکامل ابن اثیر و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار اشاره کرد.

روش تحلیلی

در این روش مورخ در کنار نقل روایات غالباً ترکیبی ، به تحلیل ، تبیین و بررسی علل و نتایج آن می‌پردازد. اگر چه در تاریخ نگاری اسلامی نمی‌توان تاریخی تحلیلی که کاملا مصداق این تعریف باشد پیدا کرد اما بعضی تواریخ را می‌توان یافت که دیدگاه‌های تحلیلی در آنها دیده می‌شود. از جمله آثاری که می‌توان در زمره آثار تحلیلی قرار داد می‌توان به «تجارب الامم ابو علی مسکویه»
اشاره کرد آنچه کتاب تجارب الامم را ممتاز کرده دیدگاه مسکویه نسبت به تاریخ و هدف از آن و نیز روش استدلال و نگرش فلسفی اوست.

دیدگاه او در تاریخ عملی و اخلاقی بوده و تاریخ بشر را آزمایشگاهی برای تحصیل تجربه می‌دانسته است. کتاب تاریخ بیهقی هم مدر زمره آثار تحلیلی قرار می‌گیرد. بیهقی به تحلیل جزئیات بعضی حوادث توجه داشته و آگاهانه بدان پرداخته است. از جمله در داستان بر دار کردن حسنک وزیر
، بیهقی به تحلیل اوضاع و احوال دربار غزنویان و مقایسه آن با احوال برمکیان و قتل آنان پرداخته است.

منابع

تاریخ نگاری در ایران : جمعی از نویسندگان ، ترجمه یعقوب آژند، نشر گستره
تاریخ نگاری در اسلام : سید صادق سجادی ، انتشارات سمت
تاریخ تاریخ نگاری در اسلام : فرانسس روزنتان ، ترجمه اسدالله آزاد ، انتشارات آستان قدس رضوی
تاریخ در ترازو : عبدالحسین زرین کوب ، انتشارات امیر کبیر

  • میر حسین دلدار بناب