اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

مرگ آواها «اوخشامالار»

مرگ از دیرباز ناگشودنی ترین راز زندگی بشر بوده است. حکیم‌ترین حکیم‌ها در مقابل معمّای مرگ سر تسلیم فرود آورده‌اند و راه چاره ای برایش نیافته اند.

هر دردی را دارویی یافته‌اند امّا داروی مرگ را هرگز. نیش مرگ را نه نوشی پیدا شده است و نه نوش دارویی. رازناک ترین اتّفاق زندگی بشر از بدو خلقت تا به امروز مرگ بوده است. معمّایی بزرگ و حیرت آور. گره در گره چونان کلافی سردرگم. لیلاج ها مات این بازی سحرانگیز. قافله ی عمر در گذر. نسل از پی نسل. سده ها از پی سده ها. هزاره ها از پس هزاره ها. این ره دور هرگز به پایان خود نرسیده است. اجل بی وقفه در کار. خستگی ناپذیر و بردبار.

بشر همواره در چالشی دائمی برای جاودانه ماندنبوده است. در جستجوی آب حیات. مانایی.نامیرایی. حضور ابدی. امّا مرگ این امکان را از او واستانده است. «درد جاودانگی»بزرگترین فیلسوفان را به خود مشغول داشته است.

مرگ آواها «اوخشاما»ها یا«آغی»ها سوزناک‌ترین و تلخ ترین واگویه‌هایی هستند که بطور خیلی طبیعی و بدون هر گونه اندیشه ی قبلی و هر نوع تصنّعی، فی البداهه از عمق وجود هر داغدار عزیز از دست داده‌ای به غلیان درآمده‌ است. سلاحی نه کارآمد و کارساز. امّا ظهور خالص‌ترین و ناب‌ترین احساسات درونی هر فرد بدون هیچگونه تعمّد و تأمّل.

عکس العملی در برابر عملی. نه گریزی از آن توان داشت و نه گزیری. چاره ای نیست جز تسلیم و رضا.

تلخناک ترین آواز روان. مرگ آوا. اوخشاما. آغی. سیزیلتی. نیسگیل. مختصر و مفید. کوتاه و در عین حال عمیق. جان کاه و استخوان سوز. احساسی به لطافت باران و به نرمی نسیم صبحگاهی. جاری به سان رود. پاک همچون قطرات شبنم. با اینهمه تاب ستان مانند هرم تابستان. از پای درآورنده همچون سرمای شب های دراز زمستان. باد سیاه. آه. آه.

حتّا سنگدل‌ترین افراد هم پس از شنیدن هر مرگ آوایی عنان اختیار از دست داده و اشکی می‌افشانند.

راستی چه اعجازی نهفته است در این کلمات کوتاه که به سان مرواریدهای ظریفی در کنار هم چیده شده‌اند.

ساده. صمیمی. بی تکلّف.صادقانه. برآمده از دل. بی هیچ ترتیبی و آدابی. نوای بی نوایی. رنگی از بی رنگی.غلیان مهر. جوشش عاطفه. کوشش اندیشه.

مرگ آوایی آمیخته با آوای مرگ. اعجاز کلام و کلمات. گریستن واژگان. افسون عبارات. تنیدن نیستی در هستی. سماع زبان. پای کوبی سخن. دست افشانی حروف. بسطی آمیخته به قبض. قبضی گره خورده به بسط. آوایی از سر استیصال. جنونی سر به صحرای عشق نهاده. لیلایی به دنبال مجنون. مجنونی رها شده از دام عقل. فرو ریختگی هر سامانی ساختگی. پروازی بی بال. پرزدنی در بی نهایت.حضیضی به دامن اوج آویخته. اوجی فروکاسته در پای خاکساری. چه ها و چه ها. بیان عاجز از وصف این یلگی برخاسته از ناکجای وجود.

در آنی به تلاطم در می‌آورد، دریای آرام وجود انسان‌را. رخنه در تار و پود. سیر می‌دهد انسان را در عوالمی ناشناخته.می‌شکافد صخره‌ی صمّای قلوب منجمد را. باغ عاطفه را به رویش در می آورد. هزاران تصویر برمی آورد از یادهایی بربادرفته. خاطراتی محو و گم شده. روزگارانی سپری شده.بودهایی نابود شده. آوار غمی جانکاه بر وجودی گرفتار حیرت. غبطه. حسرت. آه و فغان.طوفانی برآمده از جان. بیکرانه ای افق در افق و در مقابلش انسانی تنها مانده.واگذاشته با خاطراتی گم و مبهم.

آبی بر آتشی. مرهمی بر داغی. قطره قطره اشک گرم.کوه کوه آه سرد. عالمی دریغ و درد. چنین است که مرگ آوا دست به کار می شود. مرهمی زودگذر بر جراحتی ابدی. قرار می‌دهد هر بی‌قراری را. بی‌قرار می‌کند هر صاحب قراری را. جامع اضداد. آب و آتش. آتش وباد. باد و خاک.کدام ققنوس سر برخواهد آورد از این خاک و خاکستر؟ چه می‌کند با ذهن انسان مشتی کلمات به ظاهر بی‌جان؟

حال ذکر نمونه‌هایی چند از مرگ آوا‌های معمول در بناب به روایت مادر مرحومم بانو فاطمة السادت درسی بناب؛

عزیزیم خوی چیمنی
مرندین خوی چیمنی
یا مله‌رم تاپارام
یا وورار اوغچی منی


عزیزم چمن خوی
چمن خوی مرند
یا مویه می‌کنم و پیدایت می‌کنم
یا آماج تیر شکارچی می شوم.

*****

عزیزیم آغ ساخلارام
کؤینگین آغ ساخلارام
بیرده قاپیمدان گیرسن
سنی قوناق ساخلارام


عزیزم سفید نگه می‌دارم
پیراهنت را سفید نگه می‌دارم
اگر دوباره از درم وارد شوی
تو را مهمان نگه می‌دارم.

*****

عزیزیم قازان آغلار
اود یانار قازان آغلار
غریب ائلده اؤلنین
قبرینی قازان آغلار


عزیزم دیگ گریه می‌کند
آتش می‌سوزد و دیگ گریه می‌کند
هر کس که در غربت بمیرد
گورکن برایش گریه می‌کند.

*****

عزیزیم بالابانی
آستا چال بالابانی
هامینین بالاسی گلدی
بس منیم بالام هانی؟


عزیزم بالابان را
آهسته بنواز بالابان را
فرزند همه آمد
پس فرزند من کو؟

*****

بیر چای گئچدیم داشی یوخ
بیر آت میندیم باشی یوخ
بوردا بیر غریب اؤلوب
باجی‌سی قارداشی یوخ


از رودخانه‌ای گذشتم که سنگ نداشت
اسبی سوار شدم که سر نداشت
در اینجا غریبی از دنیا رفته است
که خواهر و برادر ندارد.

*****

منی ووردی بوز ایلان
گؤزوم دولدی توزولان
کیم منیم کیمی اولدی
بوستانی گؤی پوزولان


مرا زد مار خاکی رنگ
چشمانم از گرد و خاک پر شد
چه کسی به سرنوشت من دچار شد
که بوستان سرسبزش خزان زده بشود.

*****

عزیزیم باشدان آغلار
آغلایان باشدان آغلار
هر کیمین اوغلی اؤلسه
دورار او باشدان آغلار


عزیزم از نو گریه می‌کند
آدم گریان همیشه از نو گریه می‌کند
هر کس پسر از دست داده باشد
سحرگاهان بیدار می‌شود وگریه‌می‌کند.

*****

باخچا منده بار منده
هئیوا منده نار منده
سینه‌م عطّار توکانی
نه ایسته‌سن وار منده


باغچه را هم‌در سینه دارم و میوه را هم
به را هم من دارم و انار را هم
سینه‌ام مثل دکّان عطّاری است
هرچه‌بخواهی در سینه‌ی‌سوخته‌ام‌ پیدا می شود.

*****

عزیزیم کتان یاخشی
گئیمه‌یه کتان یاخشی
گزماغا غریب اؤلکه
اؤلماغا وطن یاخشی


عزیزم پارچه‌ی کتان بهتر
برای پوشیدن پارچه‌ی کتان بهتر
برای سیر و سیاحت سرزمین بیگانه
برای از دنیا رفتن وطن بهتر.

*****

عزیزیم دن دن اولدی
قیزیل گول خندان اولدی
من سندن آیریلمازدیم
آیریلیق سندن اولدی


عزیزم پر پر شد
گل سرخ پر پر شد
من از تو جدا نمی‌شدم
جدایی از آن سر شد.

*****

قیزیل گول اولمویایدی
سارالیب سولمویایدی
بیر آیریلیق بیر اؤلوم
هئچ بیری اولمویایدی


کاش گل سرخی نبود
تا زرد و پژمرده شود
کاش جدایی و مرگ
هیچکدام در جهان نبود.

*****

عزیزیم بو داغییلا
گول سینمیش بو داغییلا
داغ چکدیله کؤنلومه
من اؤللم بو داغییلا


عزیزم با این داغ
گل شکسته با بوته‌اش
داغ بر دلم کشیدند
من از درد این داغ می‌میرم.

*****

عزیزیم مرنده گل
گوللری درنده گل
بیر گلدین خسته گؤردون
بیر ده جان وئرنده گل


عزیزم به مرند بیا
موسم گل چیدن بیا
یک بار آمدی و بیمار دیدی
بار دیگر هنگام جان دادنم بیا.

*****

من نئیلیم اؤزوم نئیلیم
بو جبره دؤزوم نئیلیم
آه چکسم عالم یانار
چکمه‌سم اؤزوم نئیلیم


من در این مصیبت با خودم چکار کنم؟
بر این جبر صبر کنم چکار کنم؟
اگر آه بکشم از آهم جهان می‌سوزد
اگر آه نکشم با این مصیبت‌جانکاه چکار کنم؟

*****

دان اولدوزی دیکلندی
کروان یولا یوکلندی
سینه‌م بادامچا کؤزی
یئل ووردی کؤروکلندی


ستاره‌ی سحری در افق دیده شد
کاروان به راه افتاد
سینه‌ام مثل گل آتش درخت بادام است
باد زد و دوباره شعله‌ور شد.

*****

گزرم قیراغینان
اوت دررم اوراغیلان
بیر عزیز ایتیرمیشم
آختاررام سوراغیلان


در دور و اطراف سیر می‌کنم
با داس علف می‌چینم
عزیزی را گم کرده‌ام
از هر طرف سراغش را می‌گیرم.

*****

بو داغلار قوشا داغلار
چاتیب باش باشا داغلار
نئجه‌سن بیر آه چکم!
دؤنه‌سن داشا داغلار


این کوهها جفت هم هستند
سر به سر بالا به بالا در کنار همند
چگونه است که آهی بکشم!
تا تبدیل به صخره‌ی صمّا شوید ای کوهها.

*****

بو داغدا اکین اولماز
اکمه‌سن اکین اولماز
سن گلمه‌سن یانیما
اورگیم سکین اولماز


در این کوهستان کشت و زرع دیده نمی‌شود
کشت و زرع را نکاری نمی‌روید
اگر تو در کنار من نیایی
دل من آرام نمی‌گیرد.

*****

من عاشیق لالا داغی
بورویوب لالا داغی
هر یارا ساغالسادا
ساغالماز بالا داغی


من عاشق داغ شقایق هستم
همه جای کوه را شقایق پر کرده است
هر زخمی هم اگر التیام یابد
داغ فرزند التیام نمی‌یابد.

*****

کوچه‌ده خونچا گئدر
ایچینده نیمچه گئدر
عالمین گولو گئدسه
بیزیمکی غونچه گئدر


در کوچه خوانچه می‌رود
در داخل خوانچه نیمچه می‌رود
اگر عالم گل از دستشان رود
ما غنچه‌مان از دست می‌رود.

*****

عزیزیم وای بازاری
وای توکانی وای بازاری
آلان آلدی ساتان ساتدی
باغلاندی وای بازاری


عزیزم بازار آه و وای
دکان آه و وای و بازار آه و وای
خریدار خرید و فروشنده فروخت
بازار آه و وای بسته شد.

*****

بو داغلار جنگلی داغلار
دیبی یونجالی داغلار
عزیزی الیندن گئدن
اوتورار دینجلی آغلار


این کوهها کوههای جنگلی هستند
کوهپایه‌هایشان مزارع یونجه است
هر کس عزیزی را از دست داده باشد
خستگی در می‌کند و دوباره گریه سر می‌دهد.

*****

عزیزییم یازی غم
پاییزی غم یازی غم
من اؤلسم سنه قوربان
سن اؤلمه من یازیغم


من عزیز او هستم و بهار غمناک است
پاییز غمناک است و بهار غمناک است
اگر من بمیرم فدای تو باشم
تو نمیر من بیچاره می‌شوم.

*****

آغاجدا خزل آغلار
دیبینده گؤزل آغلار
بئله اوغلی اؤلن آنا
سر گردان گزر آغلار


برگ‌های خزان زده‌ی درخت می‌گرید
زیبا روی نشسته زیر درخت می‌گرید
مادر پسر از دست داده
سرگردان می‌گردد و می‌گرید.

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۱۳)

تانری فاطما آنایا رحمت ائله سین
منی آغلاتدین باخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

پاسخ:

      سلاملار

چوخ ممنونام عزیز و دیرلی قارداشیم، ائلچی بئی.

درود
امیدوارم این یکی قسمتمان نشود !
شاد باشی
پاسخ:

       سلام

از حضرت شیخ بعید است!

حضرتشان برای بسیاری نماز میّت خوانده اند.

و آخر الامر گل کوزه گران خواهیم شد و الخ

  • شاعر شنیدنی ست
  • اشکمونو در آوردین اول صبحااا
    خدا مادر بزرگوارتونو رحمت کنه
    ب روزم وچشم انتظار مهر شما
    پاسخ:

          سلام

    ممنونم از نظر لطفتان.

  • گرگرلی آراز
  • سلاملار آمیر حوسین جنابلاری .....قنبر عمی نین آتاسی اولموشدو  بایاتی چکه - چکه بیردن یوخ اولدو  ها آختاردیم یوخودو بیر اوزومو اشیک حیاتا وئردیم. او انبارا بو قالاغلیقا باخدیم، یوخودو.  بیردن  طویله نین قاپیسین آچاندا، گوردوم ،قنبر  طویله نین دیبینده، آغ ائششک لرین قوجاقلایب، اوکور – اوکور آغلایر.اوجا سسله  حزین – حزین  دئیر:  ای وای  سنی گورنده ائله آتام  یادیما دوشور! هی  بو سوزلری دئیر،  الیله ده ائششکین،اوز- گوزونو، تومارلایر!

     طویله ده   قنبر آغلییا – آغلییا، او سوزلری دییه – دییه، بیر فیکره گئتدیم. اوز – اوزومه بو سئواللاری وئردیم: گورسن بیز اولندن سونرا بالالاریمیز نه یی قوجاقلایب ، اوخشادیب بیزلری  نه یه بنزه ده جکلر !!دلدار موعللیم چوخ گوزلیدی

     

     

    پاسخ:

        سلاملار

    اونون فیکری یوخدو کی، نه بولدی ائششک اؤزوده هر بویاقدا هم آغی هم قاراسی!!!

    درود بردلدار عزیز . با خواندن این اوخشاماها موی بربدنم سیخ سیخ شد !
    یاشا
    پاسخ:
    سلام
    از شاعری چیره دست و توانمند غیر از این هم انتظار نمی رود.
    ممنون از نظر لطفتان.
    سالاملار دلدار معلیم
    هر خالقین اینجه صنتی اونون یایش پته سی سایلیر تورک اولوسونون آغی دئدیگیم شعیر پارچاسی اونا گوره اورک لره  اوتورور کی بیرینجی چاغدا اولدن بیزیم آنلاریمیزین او دور و محبتله دولو وارلیقلارینان سوزولوب سینه به سینه گلیب اولسون سونرالاردا قلمه آلینیر یازیلیر یاخود بعضی شاعیر لر ده هردن بو ژانردا یووش (قلم)گزدیریللر
    منیم یادیمدادیر تانری بوتون آتا آنلاردان اوزاق ائله بیزیم قونشونون گنج بالاسی ماتور اولاییندا جانین ایتیرمیشدی اونون یاس گلن یوخون آداملاریندا بیر اوخشاما ائشیدیم ایندی ده سوموکلریم گیزیلیر بونو دئمک ایستیرم بو بایاتیلار بیزیم آنا لایلاریمیزدیر یاس اوخشاملاریمیزردیر چوخ ساق اول کی بیزی بو درین دویغولو هاوالارین اوسدونه کوکله یسیز

    سنین او بیری وبلاگین نیا بوشدی تونقالا قویدوقون سوزوه جاواب یازدیم بیرداکی کوپو اولماغدی اورادا کی بوشدی
    پاسخ:
    سلاملار
    یاشا عزیز ائلچی بئی.
    اؤپورم سنی.
  • گؤلملی بایاتیلار
  • یاشا چوخ گوزل ایدی . 
    پاسخ:
    سلام
    یاشا علیرضا بئی.
  • دوکتور جئری
  • خوش گؤردوک

    دئییرلر؛ اوخشاماسینی بیلمه‌ین اؤلوسونو تون‌به‌تون سالار. انسانلیغین یاسیندا، وجدانین یوخلوغوندا  هر شئیی اونوتساقدا اوخشامالاری یاخشی بیلیب اونوتمامالی‌ییق...

     

    سئحیرلی قلمینیزه آلقیش

    پاسخ:

           سلاملار

    عزیز دوکتور جئری، سیزین بو آلقیشلارینیز منیم اوچون بویوک بیر دایاق اولور.

    چوخ ساغ اولون.

    اللرینیز وار اولسون. 

    سلام ممنون از حضورتون
  • پاشا موغانلی
  • عزیزیم کتان یاخشی
    گئیمه‌یه کتان یاخشی
    گزماغا غریب اؤلکه
    اؤلماغا وطن یاخشی...

    سلام بئـــــی.اللرینه ساغلیق
    پاسخ:
    سلاملار
    چوخ تشککورلر.
    سلام و خسته نباشید

    در هارای نیوز بخوانید:

    سهم ما از اینهمه ثروت ملی چیست...؟!

    آیا سهم ما، فقط پرداخت مالیات به خزانه است...؟!
    http://haraynews.arzublog.com/post-49250.html
    بیزم سهممیز اورک قانیدر:((
  • محمد شیرازی
  • سلام
    ممنون از مطلبتون
    من یک وبلاگ درباره مرگ اندیشی راه اندازی کردم
    جهت لینک
    موفق باشید
    پاسخ:
    سلام
    لینکتان نمودم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی