اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۴۰ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۱۰
آذر

 

در سال ۱۳۰۹ هجری قمری در محله سرخاب تبریز طفلی پا به عرصه وجود نهاد که محمدتقی نامیده شد.

پدرش یاورمحمدباقرخان پسیان از ایلات کرد منطقه و مادرش فاطمه سلطان عزت الحاجیه از همان کودکی در تربیت فرزند کوشیدند. دوران تحصیلات ابتدایی خود را در تبریز به پایان برد و در سال ۱۳۲۴ق جهت تکمیل تدریس به تهران آمد و وارد مدرسه نظام گشت. او در سال ۱۳۲۹ق با درجه نایب دومی وارد خدمت شد و مدارج ترقی را یکی بعد از دیگری پیمود. در سال ۱۳۳۱ق وارد مدرسه صاحب منصبان ژاندارمری شده در سال ۱۳۳۲ق در جنگی که با الوار در بروجرد داشت شجاعانه جنگید و مجروح شد. وی پس از پیروزی از سوی ستاد ژاندارمری به درجه یاوری رسید. در ۲۰ رجب ۱۳۳۲ق به ریاست باطالیان همدان منصوب گشت.

هنگام جنگ جهانی اول همراه ملّیو ن به مبارزه پرداخت و از خود شجاعت بسیار نشان داد به طوری که آوازه شجاعت او در جنگ با روسها حتی به خارج از ایران رسید. او پس از عقب نشینی ملیون به ناچار به آلمان رفت اما پس از اتمام جنگ به ایران بازگشت و اندکی بعد به سمت ریاست ژاندارمری خراسان رسید. در آن زمان قوام السلطنه حاکم خراسان بود و کلنل به محض ورود مشغول به اصلاح امور و برقراری امنیت شد و با سختگیری بر کارپردازان دستگاه والی، قوام السلطنه را از خود رنجاند. پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹خ و روی کار آمدن دولت سید ضیاءالدین طباطبایی، کلنل پسیان طبق دستور رئیس دولت اقدام به دستگیری قوام السلطنه کرد (۱۳ فروردین ۱۳۰۰خ) و او را تحت الحفظ به تهران فرستاد اما پس از مدتی سید ضیاءالدین متواری شد و قوام السلطنه خود به نخست وزیری رسید و کشمکش میان کلنل و قوام شروع شد. قوام السلطنه، نجدالسلطنه را به حکومت خراسان گمارد اما کلنل که از حکومت قوام السلطنه بیمناک شده بود به فکر طغیان افتاد و مصمم گردید که خود زمام امور خراسان را در دست بگیرد. بدین نیت هنوز چند روزی از کفالت نجدالسلطنه نگذشته بود که بدون بهانه و بی مقدمه شخص نامبرده را توقیف کرده، اداره حکومتی را خود در دست گرفت و جمعی از ارباب نفوذ شهر که مخل امنیت می شمرد توقیف و تبعید نمود.

در مرداد ۱۳۰۰خ دولت بار دیگر صمصام السلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد و صمصام السلطنه نیز برای دلجویی یا فریب کلنل محمدتقی خان پسیان با آگاهی از محبوبیت و نفوذ او در خراسان او را طی حکمی به کفالت ایالت خراسان منصوب نمود و با او مدارا نمود.

اما در اواخر مرداد ۱۳۰۰خ قوام السلطنه با کلنل علناً مخالفت کرد و بدو پیشنهاد نمود تحت شرایط زیر کشور ترک کند :

۱) کلنل حقوق دو ساله خود را برداشته به اروپا مسافرت کند.

۲) محاسبات را ظرف ۱۵ روز بسته و امور ایالت را به تولیت آستانه واگذار نماید.

۳) به کلیه افسران ژاندارم و اهالی محل دولت تأمین دهد.

۴) از طرف دولت به قوای ایلیات توصیه خواهد شد که با کلنل مدارا کرده او را به سرحد برسانند.

اما کلنل این پیشنهاد را نپذیرفت و قوام طی تلگرافهایی برای حاکمان و خوانین منطقه کلنل را یاغی و متمرد خواند و دستور شورش برعلیه او را صادر کرد. بدین ترتیب سردار معزز والی بجنورد، شجاع الملک رئیس ایل هزاره، شوکت السلطنه و سید حیدر رؤسای طوایف سریری و سالار خان بلوچ جهت جنگ با کلنل بسیج شدند.

امیر شوکت الملک خواهان خاتمه قضیه با صلح و آشتی بود و در حالی که شرایط ملاقاتی را با کلنل در گناباد فراهم نمود، سردار معزز با کردهای قوچانی به شهر قوچان حمله کرده ژاندارمری را خلع سلاح نموده و قوچان را متصرف شدند.

کلنل به محض شنیدن این خبر گناباد را ترک کرد و راهی قوچان شد و در جعفرآباد دو فرسنگی قوچان جنگ سختی بین قوای کلنل و کردهای قوچانی شروع شد و کلنل شخصاً در تپه های جعفرآباد با تفنگ و شصت تیر جنگید و به دلیل محاصره شدید و اتمام مهمات، ناجوانمردانه کشته شد . سر کلنل توسط کردهای قوچانی از بدن جدا گشت. پس از رسیدن خبر شکست ژاندارمری و مرگ کلنل، محمودخان نوذری بلافاصله دولت را از قتل کلنل آگاه ساخت و خود نیز اظهار اطاعت نمود. جنازه و سر کلنل در ۱۵ میزان ۱۳۰۰ با تجلیل و احترامات نظامی فراوان به مشهد وارد شد و عده بسیاری از اهالی شهرو افراد ژاندارم در حالی که گریه می کردند آن را مشایعت نمودند. سران ژاندارمری و بعضی از هواخواهان کلنل نطقهای پر حرارتی ایراد کردند و در حالی که جمعیت بسیاری گرد آمده بود و احساسات شدیدی از خود بروز می داد سر و جنازه او را در مقبره نادرشاه دفن کردند و پس از شهادت او نیز هر ساله به مدت ۵ سال عزاداریهای مفصلی در مشهد انجام شد تا اینکه پس از به قدرت رسیدن سلسله پهلوی، انجام مراسم عزاداری و سالگرد به مناسبت این فاجعه ممنوع گشت.

  • میر حسین دلدار بناب
۰۹
آذر

بررسی و شناخت تاریخ معاصر ایران، بدون شناخت انقلاب مشروطه، علل و عوامل، ریشه‌های انحراف، علل پیدایش استبداد رضاخان از دل این انقلاب و موضوعاتی از این دست میسر نخواهد بود. در این بررسی، رجال و شخصیت‌های مؤثر تاریخ معاصر سهم به سزایی دارند. در بررسی رجال عصر مشروطه، سید حسن تقی‌زاده از چهره‌های مؤثر به شمار می‌رود. وی که در بین چهره‌های روشنفکر غربگرا، از شهرت خاصی برخوردار است، نه تنها شعار «از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد» را سرداد، بلکه به تعبیر خود «اولین بمب تقلید از غرب را در ایران منفجر کرد» و در نهایت به این آموزه‌ها نیز عمل نمود.
سید حسن تقی‌زاده از چهره‌های صاحب نام وذی نفوذ در دستگاه وابسته ماسونی بود و تا مرتبه «استاد اعظم»ی ترقی کرد واز همین راه عده‌‌ای از اهل قلم و فرهنگ این مرز و بوم را به تشکیلات فراماسونری رهنمون ساخت؛ هر چند برای فرار از بیان واقعیات تاریخی و کتمان وابستگی‌اش به لژهای ماسونی، تجاهل کرده و آن را افسانه‌ای بیش نمی‌خواند!
تقی زاده از جمله عاملان انحراف نهضت مشروطه به سمت امیال سیاسی انگلستان و از عوامل توفیق نقشه‌های سیاسی آن کشور در ایران طی یک دوره 50 ساله پس از مشروطیت به شمار می‌رود.
او در شهریور 1256 در تبریز متولد شد. در دارالفنون تهران تحصیل کرد و از جوانی رشته‌‌های مختلف تحصیلی را در کنار زبانهای عربی و انگلیسی فرا گرفت.
از ابتدای جوانی به الگوهای غربی گرایش یافت. او خود گفته است که «از 16 سالگی درصدد رهایی از تقلید و اطاعت کورکورانه تعبدی بوده است.»1 چند سال بعد بر اثر آشنایی با آثار نویسندگان تجدد خواه به علوم جدید غربی و اندیشه‌های اروپایی و تفکر تجددطلبانه تمایل یافت. او در 24 سالگی مدرسه‌ای به نام «تربیت» را با هدف ترویج اندیشه‌های غربی در تبریز تأسیس کرد، اما مخالفت روحانیون و مردم مذهبی مانع کار مدرسه شد. تقی زاده سپس به کمک بعضی دوستان و همفکران خود کتابخانه‌ای تأسیس کرد و در آن علاوه بر کتابهای دینی، کتاب‌های فرنگی نیز به معرض فروش گذاشت.
کتابخانه وی به سرعت به مرکزی برای رفت و آمد «متجددان» و همچنین آزادیخواهان آذربایجان تبدیل شد. این کتابخانه در حوادث مشروطه مورد حمله مردم قرار گرفت و به آتش کشیده شد.
تقی‌زاده سپس دو هفته نامه «گنجینه فنون» را به کمک همفکران خود منتشر کرد. اما این نشریه نیز پس از یک سال و نیم انتشار به دلیل شیوع وبا در ایران و عزیمت نامبرده به خارج از کشور تعطیل شد.
تقی‌زاده به ترکیه عثمانی، لبنان، سوریه، مصر و منطقه قفقاز رفت و با نویسندگان و محافل فرهنگی این کشورها و همچنین با نویسندگان نشریات فارسی زبان به گفتگو و تبادل نظر پرداخت. او در کشاکش جنبش مشروطه به تبریز بازگشت و درصف آزادیخواهان تبریز قرار گرفت. پس از پیروزی جنبش مشروطه و افتتاح اولین مجلس شورای ملی به نمایندگی از سوی تجار تبریز انتخاب شد و در فرصت کوتاهی توانست رهبری جناح اقلیت روشنفکر و تجدد خواه مجلس را بر عهده بگیرد. 2 او از پیمان منعقده میان روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران در 1286 (موسوم به قرارداد 1907) دفاع کرد. 3 در تدوین متمم قانون اساسی ایران نیز نقش داشت و با مداخله روحانیون در مجلس برای نظارت و انطباق قوانین با موازین شرعی مخالفت کرد و از همین زمان نام او به عنوان یک سیاستمدار مخالف اعتقادات مذهبی بر سرزبانها افتاد. 4 این رویکرد وی به سرعت مورد توجه سفارتخانه‌های خارجی ذینفع در تحولات ایران قرار گرفت. او پس از به توپ بستن مجلس توسط نظامیان روس از بیم جان خود به سفارت انگلستان پناهنده شدـ تیر 1287 ـ و از آنجا با وساطت این سفارتخانه توانست از طریق بندر انزلی به باکو و تفلیس برود. او در این سفر به فرانسه و انگلستان نیز رفت و در لندن از حمایت ادوارد براون ـ مستشرق و جاسوس انگلیسی ـ برخوردار شد. 5 براون و تقی‌زاده و جمعی از نمایندگان مجلس انگلستان با تشکیل «کمیته ایران» تلاش کردند تا سیاستهای بریتانیا در قبال جنبش مشروطه را هدفمند سازند. تقی‌زاده با عضویت در تشکیلات فراماسونری و با توجه به نفوذ گسترده آن در میان «منورالفکر»های ایرانی در خارج و داخل کشور و خصوصاً در میان طیفی از مشروطه‌خواهان، توانست به داخل جنبش مشروطه راه یافته و نقش خود را ایفا کند. 6 او در 1287ش. با رتبه درجه یک به عضویت «لژ بیداری ایرانیان» درآمد. این لژ در اواسط سال 1285 توسط 10 نفر از فراماسونرهای ایرانی و فرانسوی در تهران شکل گرفت و در 15 آبان 1286 از سوی شرق اعظم به رسمیت شناخته شدو سند شناسایی رسمی آن در 30 آبان همان سال به تهران ارسال شد. 7 براساس اسناد موجود در 27 اردیبهشت 1287، سید حسن تقی‌زاده به عضویت «لژ بیداری ایران» درآمد. 8 وی در سال‌های بعد به سمت استادی اعظم لژ نیز نایل آمد. 9 تقی‌زاده در اواسط 1287 ش. در پی تشدید قیام مردم بر ضد محمد علی شاه مخفیانه به تبریز بازگشت. در آن زمان مشروطه خواهان تبریز حول شخصیت‌هایی چون ستارخان و باقرخان گردآمده بودند و تقی زاده تنها مورد توجه اقلیتی از روشنفکران جنبش مشروطه قرار گرفت.
پس از فتح تهران و خلع محمد علی شاه در 1288 ش. تقی‌زاده از سوی چهره‌هایی چون عضدالملک (نایب‌‌السلطنه)، محمد ولی خان تنکابنی، سردار اسعد بختیاری به تهران دعوت شد تا درکمیته‌ای که هدفش اداره موقت کشور و فرونشاندن خشم و تندروی مشروطه خواهان بود فعالیت کند. در همین سال تقی‌زاده در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی از مردم تبریز به مجلس راه یافت. در این دوره اختلاف میان دو جناج موسوم به اعتدالیون و انقلابیون، نمایندگان را به صف‌بندیهای خصومت آمیز سوق داد. بحث‌های مربوط به اصلاحات ارضی، اعطای املاک زراعی به کشاورزان و همچنین دخالت یا عدم دخالت دین در سیاست، نمایندگان مجلس را رو در روی یکدیگر قرار داد. دستگیری و اعدام آیت‌الله شیخ فضل الله نوری پرچمدار مشروعیت در نهضت مشروطه ـ مرداد 1288ـ و همچنین ترور آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی مقتدرترین رهبر جنبش مشروطه و رهبر جناح مخالف تقی‌زاده ـ تیر 1289 ـ نتیجه این رویارویی بود. در جلد دوم کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی آمده که شیخ فضل‌ الله نوری به دستور کمیته‌ای به شهادت رسید که حسینقلی خان نواب، سید حسن تقی‌زاده، حسن وثوق‌الدوله، ابراهیم حکیم‌‌الملک، محمد ولی خان تنکابنی، سردار اسعد بختیاری و چند نفر دیگر عضو آن بودند. 10
پس از این حوادث، تقی‌زاده به دشمنی با روحانیت متهم شد و مرحوم آخوند خراسانی و عده‌ای از علمای نجف به «فساد مسلک سیاسی تقی زاده و عدم شایستگی او در مجلس و لزوم خروج او از ایران»11 فتوا دادند.
در پی این تحولات تقی‌زاده رهسپار تبریز شد تا بحران فرو نشیند اما خشم افکار عمومی نسبت به وی سبب خروج او از کشور و عزیمتش به استانبول شد. تقی‌زاده طی یک سال و نیم اقامت در این شهر با محافل تجددخواه و روشنفکر، معاشر بود. او با مورگان شوستر مستشار امریکایی که برای ورود به ایران و تصدی امور مالی کشور آماده سفر به تهران می‌شد، 12 ملاقات کرد. سفری هم به پاریس و لندن داشت و طی 6 ماه اقامت خود در انگلستان با ادوارد براون و چهره‌های دخیل در مسایل ایران دیدار و گفتگو کرد.
به هنگام اولتیماتوم روسیه به دولت ایران برای اخراج مورگان شوستر ـ آذر 1290 ـ که موجی از خشم و نفرت مردم و علما را به همراه آورد، تقی‌زاده از اروپا طی نامه‌ای ضمن حمایت از روسیه از دولت و مجلس خواست اولتیماتوم را پذیرفته و از روسیه عذرخواهی کنند. 13وی در همین سفر بود که در جریان انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی غیاباً به نمایندگی مجلس انتخاب شد! اما به ایران بازنگشت و در اردیبهشت 1292 در آستانه وقوع جنگ جهانی اول رهسپار امریکا شد.
با شروع جنگ جهانی اول دوره تازه‌ای در زندگی تقی‌زاده آغاز شد. دولت آلمان که قصد داشت سیاست‌های انگلیس و روسیه را خنثی کند و نقشه‌های خود را در همه جبهه‌ها از جمله در خاورمیانه و ایران به اجرا درآورد، برقراری تماس با همه سیاسیون مطرح در عرصه تحولات سیاسی ایران را آغاز کرد. ظاهراً از نظر دولت آلمان تقی‌زاده از عناصر مؤثر در اجرای این سیاست بود. و با وی از طریق واسطه‌ای تماس حاصل شد و تقی‌زاده در 10 دی 1293 ـ نخستین سال جنگ جهانی اول ـ از امریکا خارج شد و با یک کشتی هلندی رهسپار برلین شد. او در آلمان توانست جمعی از ایرانیان ملی‌گرا را به دور خود جمع کند و نشریه «کاوه»14 را انتشار دهد و «کمیته ملیون ایرانی» که هدفش بسیج نیروهای سیاسی به کمک آلمان و آزاد کردن ایران از اشغال روسیه بود، تشکیل دهد. برخی از مورخین، تق‌زاده را در این سالها جاسوس انگلیس در آلمان لقب داده‌اند تقی‌زاده در سالهای جنگ اول جهانی به روزنامه‌نگاری، سازماندهی نیروها، تماس با اشخاص با نفوذ سیاسی پرداخت و سفرهایی به اروپا انجام داد. او حتی در مجلس چهارم نیز که در تیر 1300 افتتاح شد و در انتخابات آن به طور غیابی گزینش شده بود، شرکت نکرد.
در بهمن 1300 به دستور قوام‌السلطنه نخست‌وزیر وقت هیأتی از ایران برای انجام مذاکرات دوستانه و انعقاد قراردادهای سیاسی و بازرگانی با دولت شوروی به مسکو رفت. به درخواست قوام، تقی‌زاده از برلین رهسپار مسکو شد و ریاست این هیأت را بر عهده گرفت. در پایان این مأموریت، تقی‌زاده مجدداً رهسپار برلین شد. او در این شهر با یک دوشیزه آلمانی ازدواج کرد.
رویدادهایی مانند تثبیت اقتدار رضاخان، محو شدن سلسله قاجار، و سپس انتخاب غیابی مجدد تقی‌زاده برای ورود به پنجمین دوره مجلس شورای ملی، عواملی بودند که باعث شد وی به سفر 14 ساله خود در اروپا و امریکا و از جمله به اقامت 9 ساله خود در آلمان خاتمه دهد و در تابستان 1303 به تهران بازگردد. تقی‌زاده پس از حدود یک دهه دوری از کشور با فضای سیاسی تازه‌ای در ایران روبرو شد. در مجلس پنجم اعضای حزب جدید‌التأسیسی که عمدتاً جوانان تحصیل کرده در غرب و طرفدار اندیشه‌های غربی بودند و از مشی جدایی دین از سیاست تبعیت می‌کردند، به تقی‌زاده نزدیک شدند. این در حالی بود که این حزب از حمایت رضاخان نیز برخوردار بود. رضاخان حتی یکبار به منزل تقی‌زاده رفت و در زمینه تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی در کشور و نیز «اصلاحات و توسعه» با وی مشورت کرد.
تقی‌زاده در عصر رضا شاه پهلوی به مناصب مهمی چون استانداری، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. در برنامه‌های که رضا شاه از آن به عنوان «اصلاحات و توسعه» یاد می‌کرد همکار نزدیک او بود. وی در دی 1307 به توصیه تیمور تاش وزیر دربار رضاخان والی خراسان شد و در تیر 1308 به عنوان وزیر مختار ایران عازم لندن شد و در فروردین 1309 به عنوان وزیر طرق و شوارع ـ وزیر راه ـ به کابینه مخبر‌السلطنه هدایت راه یافت. در مرداد همان سال با حفظ سمت وزیر مالیه شد. او در همین سمت بود که در 1312 قرارداد دادرسی را با شرایطی خلاف منافع کشور تجدید کرد.15 و موجی از لعن افکار عمومی را تا پایان به جان خرید. تقی‌زاده تصمیم این قراداد را به عهده رضاشاه دانسته و خود را «آلت فعل» او تلقی کرده است، ولی طیف وسیعی از نمایندگان مجلس او را «عامد و عامل » خواندند.
تقی‌زاده پس از انعقاد قرارداد تجدید دارسی از وزارت برکنار شد و در دی همان سال به عنوان وزیر مختار رهسپار فرانسه شد و به تعبیری از ایران دور شد. اما این سمت دوامی نداشت و تقی‌زاده به دلیل ناتوانی در جلوگیری از نشر مطالب انتقادی علیه رضاشاه در مطبوعات فرانسه، در مرداد 1314 برکنار شد. او رهسپار برلین شد و یک سال در این شهر ماند. سپس به کمک حسین علاء سفیر ایران در لندن و «سردنیس راس» رئیس مؤسسه مطالعات شرقی در لندن توانست به عنوان مدرس زبان فارسی و تاریخ ایران به تدریس در دانشگاه بپردازد. او تا پایان سلطنت رضاخان به تهران بازنگشت و به مدت 6 سال در دانشگاههای انگلیس به تدریس مشغول بود.
جنگ جهانی دوم، سقوط رضاشاه، اشغال ایران، تغییر فضای سیاسی کشور، تشکیل کابینه فروغی و بر سر کار آمدن دوستان تقی‌زاده، دوباره او را به دنیای سیاست بازگرداند. تقی‌زاده در آبان 1320 وزیر مختار ایران در فرانسه و چندی بعد سفیر کبیر در آن کشور شد. او در سالهای نیمه اول دهه 1320 در دفاع از مواضع حکومت محمدرضا پهلوی در سازمانهای بین‌المللی فعال بود. در رویارویی با حوادث آذربایجان و دفاع از شکوائیه‌‌های حکومت شاه از روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، تلاش‌های فراوانی کرد. او در 1323 سفیر کبیر ایران در انگلستان شد و در 1326 به عنوان نماینده مردم تبریز به مجلس پانزدهم راه یافت. تقی‌زاده در مهر این سال وارد تهران شد و در مجلس به خاطر حمایت از تمدید قرارداد نفت به خیانت و عاملیت انگلیس و تبانی به زیان کشور متهم شد. او در مجلس پانزدهم منزوی بود. در 1328 در اولین انتخابات مجلس سنا به عنوان یکی از سناتورهای تهران انتخاب شد و تا 1346 در این سمت باقی ماند. او 6 سال از این مدت از جمله دوره بحرانی ملی شدن صنعت نفت را رئیس سنا بود. و در این سمت با ملی شدن صنعت نفت مخالفت می‌ورزید تقی‌زاده سپس در سال 1346 به دلیل افشا شدن اسامی و اسرار فراماسونهای ایرانی توسط ساواک که برای تضعیف نفوذ انگلیس و تقویت نفوذ امریکا صورت گرفت، به بهانه کهولت سن، فعالیت سیاسی را کنار نهاد 16 و خانه نشین شد. او در سالهای پایانی عمر خود فلج و ویلچر نشین شد و در 8 بهمن 1348 در 92 سالگی درگذشت.

پانوشت‌ها:
1. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج 7، ص 884.
2. دانشنامه، همان،
3. رهبران مشروطه، ابراهم صفائی، انتشارات جاویدان، ج 2، ص 245.
4. رهبران مشروطه، همان، ص 249.
5. ادوارد براون که از مروجان فرقه ضاله بابیگری و بهائیگری بود، صاحب تألیفات عدیده‌ای به زبان فارسی است. او در 15 دی 1304 در لندن درگذشت.
6. مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، انتشارات محراب قلم، ص 131.
7. فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیای، ج 6، ص 237.
8. فصلنامه، همان.
9. سید حسن تقی‌زاده به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مقدمه ص نه.
10. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2،ص 157.
11. مشاهیر، همان، ص 132.
12. مورگان شوستر در 17 اردیبهشت 1290 همراه با 4 مستشار دیگر آمریکائی برای آنچه که «اصلاح امور مالی ایران» خونده شد به تهران‌آمد.
13. سید حسن تقی‌زاده، همان، مقدمه، ص یازده.
14. اولین شماره نشریه «کاوه» به مدیریت تقی‌زاده در سوم بهمن 1294 در برلین منتشر شد. این نشریه از 15 شهریور سال بعد به صورت روزانه ـ روزنامه ـ درآمد.
15. برای اطلاع از تجدید پیمان دارسی به مقاله «سرگذشت نفت از فوران اولین چاه تا پیروزی انقلاب » در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی مراجعه شود.
16. مشاهیر، همان، ص 133.                      منبع:
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

  • میر حسین دلدار بناب
۰۹
آذر
 
حیدر خان عمواوغلی در 17 محرم سال 1298 ق (1260 ش) مطابق با 20 دسامبر 1880 م، در شهر ارومیه در خانواده پزشکی از قبیله افشار متولد شد. به همین مناسبت عمواوغلی به نام حیدرخان افشار نیز نامیده می‌شود. پدر حیدرخان، علی‌اکبر افشار، تحصیلکرده تهران بود که در نهضت مشروطیت ایران شرکت نمود. پدر حیدر خان عمواوغلی پس از مدتی به قفقاز مهاجرت کرد و در شهر الکساندر پل اقامت گزید. پدر حیدر خان که پزشکی را در مدرسه طب تهران آموخته بود در آن شهر به طبابت پرداخت. حیدرخان در شهر الکساندرپل و سپس در تفلیس در رشته برق تحصیل نمود. حیدرخان در اوایل سال 1901 تحت تعقیب پلیس تزاری قرار گرفت و ناچار شد موقتاً باکو را به قصد اروپا ترک نماید. حیدرخان در آغاز سال 1282 ش به تهران عزیمت نمود و چند ماهی در بانک استقراضی و اداره راه‌آهن شهر ری و تهران کار کرد. و مدتی نیز در کارخانه برق تهران مشغول به کار شد. از این رو به حیدرخان برقی معروف گردید. پس از شکست انقلاب 1905 روسیه حیدر عمواوغلی مسافرتی به کشورهای اروپایی از جمله به آلمان و سوئیس نمود. در سال 1907 حیدرخان مجدداً به ایران باز می‌گردد و فعالیت سیاسی خود را در نهضت مشروطیت از سر می‌گیرد. حیدر‌خان در سال 1912 مجدداً به اروپا مسافرت می‌کند.
حیدرخان عمواوغلی پس از انقلاب اکتبر به روسیه بازگشت. حیدرخان در سال 1919 به دعوت ولادیمیر ایلیچ لنین از طرف حزب عدالت برای شرکت در کنگره بین‌المللی سوم کمونیستی به پطروگراد دعوت شد و بعداً به نمایندگی ایران در ترکیب هیئت اجرائیه کمینترن وارد می‌گردد. حیدرخان در سپتامبر 1920 در کنگره خلق‌های شرق که به ابتکار کمینترن در باکو تشکیل شده بود شرکت کرد و ریاست هیئت نمایندگی ایران را داشت.
حیدر خان در جنبش جنگل نیز نقش مؤثری ایفا کرد و از همکاران میرزا کوچک‌خان بود سرانجام حیدرخان در صبح اول اکتبر 1921 در نزدیکی رشت توسط تفنگچیان حسن‌خان کیش‌دره‌ای محاصره و به قتل رسید.
  • میر حسین دلدار بناب
۰۸
آذر
 

شمس الدین محمد بن ملک داد تبریزی از شگرف ترین ستاره های آسمان عرفان و ادب فارسی است . شمس به دو دلیل اهمیت دارد . نخست بدلیل اقوالی که به او منتسب است و درکتاب مستطاب مقالات شمس گرد آمده و دیگر به سبب آنکه ،‌او بود که توانست ازمدرس ، فقیه ،‌واعظ ،‌سجاده نشین با وقاقونیه یعنی مولوی ، عارفی شیفته و شاعر رطلب اللسان بسازد که زیباترین منظومه عرفانی ایران را بیافریند.
تحصیلات رسمی و حرفه ای : شمس از همان آغاز کودکی به فرا گرفتن اصول دین و حقایق دین محمدی (ص) پرداخت. عشق به فراگیری اصول دین و سخنان روح بخش کلام الهی و عشق به سیرت محمدی او رابه مجالس وعظ و خطابه ومحافل دینی و علمی آن زمان کشیدو کام او را سیراب کرد.
استادان و مربیان : شیخ ابوبکر تبریزی ، رکن الدین سجاسی ، باباکمال خجندی و شیخ اوحد الدین کرمانی،‌از جمله استادان شمس بودند.
وقایع میانسالی : شمس چون روحی دیر آشنا و غریب داشت و سرانجام درقله قاف معرفت و معنویت طلوع نمود.
فعالیتهای آموزشی : شمس در ادبیات فارسی وعربی ودانش های متداول زمان خود سر آمد و در طریقت و عرفان ره پویی تمام و به حق رسیده بود. شمس الدین مدتی در ازروم به شغل معلمی پرداخت و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان رابرعهده گرفت ولی دراین شغل ماندگار نشد.
سایر فعالیتها و برنامه های روزمره : شمس که در پی معرفت و شناخت بیشتر از
جهان پیرامون خودبود، سفرهای بسیاری در زمان حیات خود نمود و با بزرگان بسیاری به حشر و نشر پرداخت، تا خوشه چین علوم مختلف گردد. شمس از عوام الناس گلایه و انتظار نداشت . آنچه که جان و روان اورا آزار می داد رفتار و کردار علمای دین و پیشوایان بی خبر از حقیقت دین بود ه است
آرا و گرایشهای خاص : شمس پیوسته سفر میکرد و در پی آن بودکه سوخته و قابلی بیابد تا آتش درخرمن او بزند . حکمت دیدار رابه او ارزانی دارد ،‌چون معتقد بود که حکمت سرگونه است . گفتار ،‌کردار ، دیدار . حکمت گفتار عالمان را است و حکمت کردار عابداران است و حکمت دیدار عارفان را است . تااینکه در قونیه ،‌مولوی را دیده و چنان آتشی در وجود او برافروخت که آن سجاده نشین را درمیانه بازار به سماع و قمار عاشقانه واداشت.

برگرفته از:تاریخ ما

  • میر حسین دلدار بناب
۰۸
آذر


حکیم عمر خیام (خیامی) در سال 439 هجری (1048 میلادی) در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقیان بر خراسان، ناحیه ای وسیع در شرق ایران، تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت.

تلاشها

خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبر تألیف کرد. خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود. در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.

بازگشت به خراسان

بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خود گرفت.

خیام و علم ریاضیات

دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان، خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد. خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات "اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند دو جمله ای را باید دو جمله ای خیام نامید. البته گفته می شودبیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.

خیام و علوم دیگر

استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرو استاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و غیره نیز بر جای مانده است. اخیراً نیز تحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان تأئید می کند. تاریخنگاران و دانشمندان هم عصر خیام و کسانی که پس از او آمدند جملگی بر استادی وی در فلسفه اذعان داشته اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود. آخرین رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست. اما گذشته از همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه اشتباه) از شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت وی شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت بخشیده است. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.

 

  • میر حسین دلدار بناب