اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۲۳ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۵
مهر

صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک)‌ فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد.

در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.

در سال 1312 سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1317 از بانک ملی ایران مجددا استعفا داد و در اداره موسیقی کشور به کار پرداخت و ضمنا همکاری با مجله موسیقی را آغاز کرد و در سال 1319 در دانشکده هنرهای زیبا با سمت مترجم به کار مشغول شد.

در سال 1322 همکاری با مجله سخن را آغاز کرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبکستان عازم تاشکند شد. ضمنا همکاری با مجله پیام نور را آغاز کرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال 1328 برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشکلات اداری نتوانست در کنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاریس شد و در 19 فروردین 1330 در همین شهر بوسیله گاز دست به خودکشی زد. او 48 سال داشت که خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار دارد. او تمام مدت عمر کوتاه خود را در خانه پدری زندگی کرد.

سال‌شمار تفصیلی آثار

1302
  • «رباعیات خیام» : کتاب مستقل
1303
  • «زبان حال یک الاغ به وقت مرگ»: مجله وفا سال دوم شماره 6 صفحه 164 تا 168
  • «انسان و حیوان»: کتاب مستقل - انتشارات بروخیم
1305
  • «جادوگری در ایران»: La Magie en Perse : به فرانسه در مجله فرانسوی لووال دیسیس Le Voile dIsis شماره 79 سال 31 چاپ پاریس
  • داستان «مرگ» در مجله ایرانشهر دوره چهارم شماره 11 چاپ برلن صفحه 680 تا 682
1306
  • «فواید گیاهخواری»: کتاب مستقل- چاپ برلین
1308
  • «زنده به گور»
  • «اسیر فرانسوی»
1309
  • «پروین دختر ساسان»: کتاب مستقل- کتابخانه فردوسی
  • مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهای:
    زنده به گور
    اسیر فرانسوی
    داود گوژپشت
    مادلن
    آتش پرست
    آبجی خانم
    مرده خورها
    آب زندگی
1310
  • «سایه مغول» در مجموعه انیران - مطبعه فرهومند

  • «کور و برادرش: ترجمه از آرتور شینسلر Arthur Schnitzler نویسنده اطریشی، مجله افسانه، دوره سوم، شماره 4 و 5

  • «کلاغ پیر»: ترجمه از الکساندر لانژکیلاند Alexandre Lange Kielland نویسنده نروژی، مجله افسانه، دوره 3، شماره 11، صفحه 1- 5

  • «تمشک تیغ دار»: ترجمه از آنتوان چخوف روسی Anton Pavlovitch Tchekhov ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 23، صفحه 1 -51

  • «مرداب حبشه»: ترجمه از کاستن شراو نویسنده فرانسوی Gaston Cherau ، مجله افسانه، دوره 3، شماره 28

  • «درد دل میرزا یداله»: مجله افسانه، دوره 3، جزوه 28، صفحه 1- 2 که بعدا به نام داستان محلل چاپ شد

  • «مشاور مخصوص»: ترجمه از آنتوان چخوف، مجله افسانه، سال سوم، شماره 28

  • «حکایت با نتیجه»: مجله افسانه، دوره 3، شماره 31، صفحه 2 -3

  • «شب های ورامین»: مجله افسانه، دوره سوم، شماره 32، صفحه 10 -15

  • «اوسانه: قطع جیبی» - نشریه آریان کوده

  • «جادوگری در ایران»: ترجمه از فرانسه، مجله جهان نو، سال دوم، شماره اول، صفحه 60 -80

1311
  • «اصفهان نصف جهان»: کتاب مستقل-کتابخانه خاور
  • مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهای:
    سه قطره خون
    گرداب
    داش آکل
    آینه شکسته
    طلب آمرزش
    لاله
    صورتک ها
    چنگال ها
    محلل
  • «چطور ژاندارک دوشیزه اورلئان شده؟» مقدمه صادق هدایت به کتاب «دوشیزه اورلئان» اثر شیلر - ترجمه بزرگ علوی - صفحه الف تا خ
1312
  • مجموعه «سایه روشن» مشتمل بر داستانهای:
    س.گ.ل.ل
    زنی که مردش را گم کرد
    عروسک پشت پرده
    آفرینگان
    شب های ورامین
    آخرین لبخند
    پدران آدم
  • «نیرنگستان»- کتاب مستقل
  • «مازیار»- کتاب مستقل با همکاری مجتبی مینوی
  • «علویه خانم»- کتاب مستقل
1313
  • «وغ وغ ساهاب»- کتاب مستقل با همکاری مسعود فرزاد
  • «ترانه های خیام»- کتاب مستقل - مطبعه روشنایی
  • «البعثه الاسلامیه فی البلاد الافرنجیه» - کتاب مستقل
  • « شرط بندی» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل های رنگارنگ
1315
  • «بوف کور» کتاب مستقل - چاپ پلی کپی شده
  • «کارنامه اردشیر پاپکان» ترجمه از متون پهلوی ضمنا شامل « زند و هومن یسن» ترجمه از متون پهلوی
1318
  • «ترانه های عامیانه» - مجله موسیقی، سال اول، شماره های 6، صفحه 17 - 19. 4 و 7 صفحه 24 و 28.
  • «متل های فارسی» - مجله موسیقی، شماره 8
  • قصه های «آقاموشه»، «شنگول و منگول» - مجله موسیقی، سال اول، شماره 8
  • قصه «لچک کوچولوی قرمز» - مجله موسیقی، سال دوم، شماره 2
1319
  • «چایکووسکی» - مجله موسیقی، سال دوم، شماره 3، خردادماه، صفحه 25 - 32
  • «پیرامون لغت فرس اسدی» - مجله موسیقی، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 31 - 36
  • «شیوه نوین در تحقیق ادبی» - مجله موسیقی، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 19 - 30
  • «گجسته ابالیش» - ترجمه از متن پهلوی
1320
  • «داستان ناز» در مجله موسیقی سال سوم شماره دوم، صفحه 38-30
  • «شیوه های نوین در شعر فارسی» در مجله سوم شماره 3، صفحه 22
  • «سنگ صبور» مجله موسیقی سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 18-13
1321
  • مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهای
    سگ ولگرد
    دن ژوان کرج
    بن بست
    کاتیا
    تخت ابونصر
    تجلی
    تاریکخانه
    میهن پرست
  • «شهرستانهای ایران»: ترجمه از متن پهلوی، مجله مهر، سال هشتم، شماره اول، صفحه 47 - 55، شماره دوم، صفحه 127 - 131 و شماره سوم،صفحه 168 - 175
  • داستان «آب زندگی»: انتشارات فرهنگ تهران
  • بخش هایی از «بوف کور»: مجله ایران
  • «بن بست»: چاپ فرانسه 1942 Limpasse
1322
  • «علویه خانم»: کتاب مستقل
  • «گزارش گمان شکن» - ترجمه از متن پهلوی
  • «یادگار جاماسب» - ترجمه از متن پهلوی، مجله سخن، سال اول، شماره 3،صفحه 161 - 167، شماره 4 و 5،صفحه 217- 220
  • ترجمه «گورستان زنان خیانتکار»: از آرتور کریستین سن خاورشناس دانمارکی، مجله سخن، سال اول، شماره 7 و 8
  • «جلو قانون»: ترجمه از فرانتس کافکا Frantz Kafka در مجله سخن، شماره 11 و 12
  • «کارنامه اردشیر پاپکان» - ترجمه از متن پهلوی
  • «چگونه نویسنده نشدم» - مجله سخن
1323
  • «آب زندگی» - روزنامه مردم
  • «اوراشیما» - قصه ژاپونی - ترجمه در مجله سخن، سال دوم، شماره اول، صفحه 43 - 45
  • نقد «بازرس»: اثر گوگول، ترجمه در مجله پیام نو، سال اول، صفحه 52
  • «ملا نصرالدین در بخارا»: مجله پیام نو،سال اول، شماره اول،صفحه 57
  • «زند و هومن یسن» - ترجمه از متن پهلوی
  • «ولنگاری» مجموعه داستانهای:
    قضیه مرغ روح
    قضیه زیر بته
    قضیه فرهنگستان
    قضیه دست بر قضا
    قضیه خر دجال
    قضیه نمک ترکی
1324
  • «حاجی آقا» - کتاب مستقل
  • نقد «خاموشی دریا»: اثر ورکور - مجله سخن، سال دوم،شماره سوم،صفحه 227 - 228
  • «چند نکته درباره ویس و رامین» - مجله پیام نو،سال اول،شماره نهم،صفحه 15 - 19 و شماره 10، صفحه 18 - 26 - 31
  • «طلب آمرزش» - از کتاب سه قطره خون، مجله پیام نو، سال اول، شماره 12، صفحه 20 - 24
  • «شنگول و منگول»: مجله پیام نو،سال دوم، شماره سوم، صفحه 54 - 55
  • انتقاد بر ترجمه رساله «غفران» ابوالعلاء معری، مجله پیام نو، سال دوم، شماره 9، صفحه 64
  • «فلکلر یا فرهنگ توده» - مجله سخن،‌سال دوم، شماره 3، صفحه 179 – 184 و شماره 4، صفحه 339 – 342
  • «طرح کلی برای کاوش فلکلر یک منطقه» - مجله سخن، سال دوم، شماره 4، صفحه 265- 275
  • «شغال و عرب» - ترجمه فرانتس کافکا،‌مجله سخن،‌سال دوم، شماره 5، صفحه 349
  • «آمدن شاه بهرام ورجاوند» - ترجمه از متن پهلوی، مجله سخن، سال دوم، شماره 7، صفحه 540
  • «خط پهلوی و الفبای صوتی»- مجله سخن، سال دوم، شماره 8، صفحه 616 – 760 و شماره 9، صفحه 667- 671
  • «دیوار» - ترجمه از ژان پل سارتر Jean Paul Sartre نویسنده فرانسوی، مجله سخن، سال دوم، شماره 11 و 12، صفحه 833 – 847
  • «سامپینگه» Sampingue به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
  • لوناتیک Lunatique - «هوسباز» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
1325
  • «افسانه آفرینش» - چاپ پاریس، آدرین مزون نو
  • «آبجی خانم» - از مجموعه زنده به گور، مجله پیام نو، سال دوم، شماره 6، اردیبهشت 1325، صفحه 31 – 36
  • «فردا» - مجله پیام نو، سال دوم، شماره 7 و 8، صفحه 54 – 64
  • ترجمه داستان «فردا» - به زبان فرانسه در ژورنال دوتهران
  • «گراکوش شکارچی» - ترجمه از فرانتس کافکا، مجله سخن،‌سال سوم، شماره 1، صفحه 48 – 52
  • «قصه کدو» - مجله سخن، دوره سوم، شماره 4
  • «ترجمه هنر ساسانی در غرفه مدال ها» - اثر «ال مور گشترن» در مجله سخن، سال سوم، شماره 5، صفحه 318 – 382
  • «بلبل سرگشته» در مجله سخن، سال سوم، شماره 6 و 7، صفحه 432 – 443
  • مقدمه کتاب «کارخانه مطلق سازی» نوشته کارل چابک، نویسنده چک اسلواکی، با ترجمه حسن قائمیان
1327
  • «پیام کافکا» - مقدمه ای بر کتاب «گروه محکومین» فرانتس کافکا
  • «توپ مرواری» - کتاب مستقل
1329
  • «مسخ» - اثر فرانتس کافکا، ترجمه با همکاری حسن قائمیان
1378
  • مجموعه «فرهنگ عامیانه مردم ایران» مشتمل بر بخش های:
    نیرنگستان
    ترانه ها، متل ها، اوسانه و غیره
    تحقیقات صادق هدایت (چاپ برای بار اول)
1379
  • «انسان و حیوان» به انضمام مجله های صادق هدایت (چاپ برای بار اول)
  • «حسرتی، نگاهی و آهی» - آلبوم نفیس عکس های صادق هدایت به مناسبت نود و هشتمین سالگرد تولد صادق هدایت با ترجمه انگلیسی (28 بهمن 1281)
1380
  • آلبوم«از مرز انزوا» آلبوم نفیس کارت پستال های صادق هدایت - نشر چشمه ‏، نشر دید
1381
  • «36روز با صادق هدایت » نشر سالی
1382
  • « نیمه پنهان سرگذشت صادق هدایت» نشر ورجاوند
1383
  • « یاد هدایت 81 » مجموعه داستان های مسابقه سال 1381 صادق هدایت - نشر ورجاوند
  • برگرفته از :سایت رسمی هدایت
  • میر حسین دلدار بناب
۲۴
مهر

 

صادق چوبک، در سال ۱۲۹۵ هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد. پدرش تاجر بود، اما به دنبال شغل پدر نرفت و به کتاب روی آورد. در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند. در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. اولین مجموعه و داستانش را با نام «خیمه شب بازی» در سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. در این اثر و «چرا دریا طوفانی شد» (۱۳۲۸) بیشتر به توصیف مناظر می‌پردازد، ضمن اینکه شخصیت‌های داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز به تصویر کشیده می‌شود. اولین اثرش را هم که حاوی سه داستان و یک نمایشنامه بود، تحت عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» به چاپ سپرد. آثار دیگر وی که برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمانهای «تنگسیر» و «سنگ صبور» بود. تنگسیر به ۱۸ زبان ترجمه شده و امیر نادری، فیلمساز معروف ایرانی، در سال ۱۳۵۲ بر اساس آن فیلمی به همین نام ساخته‌است. در «سنگ صبور» جریان سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف بکار گرفته شده‌است، این اثر بحث‌های یادی را در محافل ادبی آن زمان برانگیخت. دیگر آثار داستانی چوبک عبارت‌اند از: چراغ آخر (مجموعه هشت داستان کوتاه)، روز اول قبر (مجموعه ده داستان کوتاه). چوبک به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت. وی قصه معروف «پینوکیو» را با نام «آدمک چوبی» به فارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو» نیز به همت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشره اش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانه‌ای به نام «مهپاره» بود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر گردید. چوبک از اولین کوتاه نویسان قصه فارسی است و پس از محمد علی جمالزاده و صادق هدایت، می‌توان از او به عنوان یکی از پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد. در سنگ صبور قصه را از زبان شخصیت‌های مختلف می‌خوانیم، نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملاً تازگی داشت. وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت‌ها ناگزیر بود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می‌شد. در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن می‌گوید؛ کودک، کودکانه می‌اندیشد و کودکانه هم حرف می‌زند، زن زنانه فکر می‌کند و زنانه هم حرف می‌زند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت‌ها به بهترین وجه شکل می‌گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد می‌شود که در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان می‌دهد. وی در توصیف واقعیت‌های زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی‌های آثار وی است. چوبک را به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری‌ها و درون بینی‌ها، رئالیست افراطی وگاهی حتی ناتورالیست خوانده‌اند.

اکثر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می‌شد سراغ شخصیت‌ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می‌دادند و به شدّت ره به تاریکی می‌بردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می‌دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی‌دهد. از این منظر طبقهٔ فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می‌شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می‌رود

آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتاب‌های مختلفی از جمله «قصه نویسی» (رضا براهنی)، «نویسندگان پیشرو ایران» (محمد علی سپانلو)، «صد سال داستان نویسی در ایران» (حسن عابدینی) و «نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران»(علی اکبر کسمایی)، نوشته‌هایش تحلیل شده‌اند. چوبک در سال 73 خود را بازنشسته کرده و راهی انگلستان وسپس امریکا شد.صادق چوبک در اواخر عمر بینایی اش را از دست داد و در اوایل تابستان (13 تیر) ۱۳۷۷، در برکلی آمریکا درگذشت و بنا به وصیتش یادداشت‌های منتشر نشده اش را سوزاندند. همچنین بنا به در خواست خودش جسدش را نیز سوزانیدند.

  • میر حسین دلدار بناب
۲۴
مهر

محمود دولت آبادی نویسنده معروف معاصر در سال ۱۳۱۹ در دولت آباد بیهق متولد شد و در خانواده ای روستایی که از راه کار بر زمین سخت کویر ؛ روزگار می گذراندند بزرگ شد . کودکی اش در روستا سپری شد . برای تحصیل به دولت آباد رفت و همزمان به کارهای گوناگونی از جمله کفاشی و سلمانی گری تا کارگری در کارخانه پرداخت . در ۲۰ سالگی به تهران مهاجرت کرد و برای جامه عمل پوشاندن به دغدغه های اصلی ذهنش به کار نوشتن و بازی در تئاتر مشغول شد و از راه کارگری در چاپخانه امرار معاش می کرد .

دغدغه نوشتن با او قبل از مهاجرت به تهران او را به نوشتن چند داستان از سال ۱۳۳۷ واداشت . نخستین داستان چاپ شده او به نام « ته شب »در سال ۱۳۴۱ در مجله آناهیتا در تهران چاپ شد . از آن پس ؛ کار نوشتن را به صورت جد و با پشتکار ادامه داد و از سال ۱۳۴۷ داستانهایش در نشریات ادبی و بصورت کتاب به چاپ رسید و برای وی شهرت زیادی را به بار آورد .

آثار وی عبارتند از :« ته شب (داستان )؛ هجرت سلیمان و مرد (مجموعه داستان) ؛لایه های بیابانی (مجموعه داستان) ؛ آوسنه بابا سبحان (داستان بلند) ؛ تنگنا (نمایشنامه ) ؛ باشبیرو ( نمایشنامه ) ؛ گاواره بان (داستان) ؛ ناگریزی و گزینش هنرمند ( مجموعه مقاله ) ؛ عقیل عقیل ( داستان ) ؛ موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی ( مجومعه مقاله ) ؛ دیدار بلوچ (سفرنامه) ؛ کلیدر ( رمان) ؛ جای خالی سلوچ ( رمان) ؛ ققنوس ( نمایشنامه ) ؛ آهوی بخت من گزل ( داستان) ؛ ما نیز مردمی هستیم ( گفت و گو ) ؛ کارنامه سپنج ( مجموعه داستان و نمایشنامه ) ؛ مجموعه مقالات دو جلد و روزگار سپری شده مرد سالخورده ( رمان) .

  • میر حسین دلدار بناب
۲۴
مهر

کامو، آلبر Camus, Albert رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس و مقاله‌نویس فرانسوی (1913-1960) کامو در الجزایر زاده شد، پس از پایان تحصیلات عمیق و وسیع در ادب و فلسفه، در الجزایر به تدریس پرداخت و به علل مزاجی دنباله آن را رها کرد و به تئاتر روی آورد. در 1935 گروه تئاتر "اکیپ" L’Equipe را به وجود آورد که از گروه جوانان پیشرو تشکیل شده بود و تا 1938 کارگردانی نمایشنامه‌ها و سرپرستی آن را برعهده داشت؛ پس از آن در شمال افریقا یا در پاریس به روزنامه‌نگاری پرداخت. میان سالهای 1937 و 1941 آثاری درباره جنگ انتشار داد که او را به شهرت رساند. در 1937 "پشت و رو" L’Envers et l’ Endroit را انتشار داد که مجموعه‌ای بود از خاطرات و در 1938 "مراسم ازدواج" Noces را. اثری کوتاه، آمیخته با نگرانی که در آن احساس درباره عالم طبیعت به نوعی عرفان وتصوف می‌رسید. در 1942 "بیگانه" L’ Etranger کامو را به توده وسیع مردم شناساند و موفقیت فراوان به دست آورد. کامو در این رمان بیهودگی و پوچی دنیایی را نشان می‌دهد که آدمی از سازش با آن عاجز می‌ماند. "افسانه سیزیف" Le Mythe de Sisyphe (1942) مقاله‌ای فلسفی است که کامو در آن مانند "ژان پل سارتر" فلسفه اصالت وجود انسان Existentialisme را عرضه کرده است. کامو سالها از دوستان و همکاران و همفکران نزدیک سارتر بود و به هنگام اشغال فرانسه به وسیله آلمان نازی به نهضت مقاومت پیوست و چون سارتر از پیشروان طبقه روشنفکر این نهضت گشت و پس از مدتها آوارگی در شهرستانها و مناطق به ظاهر آزاد، در پاریس مقیم شد و در سازمان انتشارات گالیمار به کار پرداخت. در 1944 نمایشنامه "سوءتفاهم" Le Malentendu را برصحنه آورد. در این نمایشنامه کامو نشان می‌دهد که چگونه تقدیر از افراد بیگناه، جنایتکار می‌سازد. کامو از 1933 سردبیر روزنامه زیرزمینی "کومبا" Combat را برعهده گرفت و تا 1946 که فعالیت ادبیش را آشکار ساخت، به این کار اشتغال داشت. شعار روزنامه کومبا «از مقاومت تا انقلاب» بود. نمایشنامه "کالیگولا" Caligula در دسامبر 1945 اولین بار برصحنه آمد و پس از تجدید نظر در 1958 بار دیگر به نمایش گذارده شد. کامو در این اثر بیان می‌کند که هیچ مقیاس مشترکی میان عواطف و امیال و خواستهای ما و اراده تقدیر که بر ما حکومت می‌کند، وجود ندارد و یگانه راه آن است که آدمی به وسیله اعمال پوچ ارادی خود به پوچی سرنوشت پاسخ گوید و بدین طریق آزادی و رهایی خود را از تقدیر به دست آورد. "حکومت نظامی" L’etat de siege در 1948 بر صحنه آمد و نمایشنامه‌ای متوسط تلقی شد. در این نمایشنامه که ثمره همکاری کامو و "ژان لوئی بارو" Barrault است، با وجود توجه به اشغال فرانسه و وضعی که فرانسویها در برابر اشغالگران به خود می‌گیرند، پا از مسأله جاری فراتر گذارده شده است و قدرتهایی در آن عرضه گشته که به آدمی امکان می‌دهد تا در برابر تقدیر قد برافرازد. از این‌رو نمایش حکومت نظامی تا حدی درهم و دور از ذهن شناخته شد. نمایشنامه "دادگران" Les Justes (1949)، حدود عادلانه و منصفانه جنایت و ایجاد وحشت و ترس را تعیین می‌کند. کامو در ضمن کار تئاتر رمان "طاعون" La Peste را در 1947 منتشر کرد که اقبال فراوان و مداومی یافت و تا 1960 ششصد و پنجاه هزار نسخه از آن به فروش رفت و دامنه شهرت و افتخار کامو در فرانسه و خارج از آن گسترش داد و به دریافت جایزه منتقدان نایل آمد. موضوع رمان طاعون به ظاهر توصیف شهر طاعون‌زده اوران Oran است. شهری بازرگانی که در نظر کامو بسیار زشت می‌نماید و در آن عشق، ثروت و سودجویی، همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار داده است. در حقیقت طاعون اشاره‌ای است به زندگی مردم فرانسه به هنگام اشغال ارتش آلمان و همچنین اشاره‌ای به بدبختی مشترک بشر. از نظر کامو در جامعه طاعون‌زده هرگز عدالت و آزادی حکومت ندارد و سوداگران و پول‌پرستان بلایی چون طاعونند که جز مرگ ره‌آوردی برای جامعه به همراه نمی‌آورند. کامو پیوسته درصدد نابود ساختن ستمگری و خشونت و مکر وخدعه از پهنه جهان است . تسلیم در برابر ستمگری را خود گناهی بزرگ می‌شمرد، طغیان و ازنو ساختن را یگانه وظیفه بشر می‌داند و مقاومت و کوشش خستگی‌ناپذیر و مشترک را در برابر تقدیر می‌ستاید. کامو به نیروی پایداری بشر ایمان دارد. در 1950 کامو مقاله‌های گوناگون خود را درباره سیاست، اجتماع و ادبیات که از 1944 تا 1948 انتشار داده بود، در مجموعه "نوشته‌های جاری" Actuelles فراهم آورد. انتشار کتاب "مرد عصیانگر" L’Homme revolte (1951)، تحلیلی از انقلاب روسیه، موجب شد که رابطه معنوی و همفکری کامو و سارتر قطع گردد. مناظره و مشاجره قلمی این دو متفکر با قطعه‌های گوناگون دیگر که میان سالهای 1948 تا 1953 نوشته شده بود، در دو جلد از مجموعه نوشته‌های جاری وجود دارد که در 1953 انتشار یافت. کامو از احساس و عواطف انسانی پشتیبانی می‌کرد، اما برای برقراری عدل راه خشونت و بی‌عدالتی را مطرود می‌دانست و انقلاب را از راه اعمال زور و آدم‌کشی محکوم می‌کرد، در حالی که سارتر معتقد بود که انسان در مبارزه ناچار از اعمال زور و خشونت است و کسی که بخواهد دور از پیکار بماند، چنان است که گویی با بیدادگران همکاری می‌کند. انسان مبارز چون سربازی است که باید در صف دیگران بجنگد نه به تنهایی. اختلاف کامو و سارتر در جریان جنگ الجزایر شدت یافت، کامو عشق ومسالمت، و سارتر مبارزه را برگزید. کامو برخلاف زمان جنگ دوم جهانی در جنگ الجزایر سکوت اختیار کرد و سارتر با شهامت از منافع مردم الجزایر دفاع کرد. کامو در 1953 به تئاتر بازگشت و نمایشنامه‌هایی از فاکنر Faulkner و داستایفسکی اقتباس و کارگردانی کرد. در 1954 مجموعه "تابستان" L’Ete را، شامل نوشته‌های گوناگون، انتشار داد و در روزنامه "اکسپرس" L’Express با فعالیت بسیار به کار پرداخت. در رمان "سقوط" La Chute (1956) به نظر می‌آید که کامو به جانب یأس و سرخوردگی کشیده می‌شود. انسانی که در رؤیای فضیلت بسر می‌برد، بی‌هیچ پروایی به شیطنت سوق داده می‌شود و با لحنی تلختر از طاعون از دشواریهایی سخن می‌گوید که در راه یافتن روشی عملی برای زندگی وجود دارد. راهی که هم با ادراک کلی از پوچی زندگی، سازگار باشد و هم در عین محدودیت و آزادی فردی، در رابطه انسانی با دیگران. کامو در 1957 در مجموعه "تبعید و دیار خویش" L’Exil et le Royaume شش داستان کوتاه فراهم آورد که موضوع همه آنها برادری در عالم بشریت و دشواریهایی است که در این راه وجود دارد. در همین سال یعنی 1957 کامو به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد و جوانترین نویسنده‌ای بود که این افتخار را به دست آورد. خطابه‌هایی را که به مناسبت دریافت این جایزه در سوئد ایراد کرد، در 1958 با عنوان "خطابه‌های سوئد" Discours de Suede انتشار داد. سومین جلد نوشته‌های جاری در 1958 به مسائل مربوط به الجزایر اختصاص یافته است. کامو در چهارم ژانویه 1960 در حادثه اتومبیل جان سپرد. قطعه‌های گوناگون چاپ نشده‌ای از آثار کامو مانند نمایشنامه "دون ژوان" Don Juan و رمان "نخستین بشر" Le Premier Homme پس از مرگش منتشر شد.

کامو در عین حال که در مجاورت نزدیک امور واقعی و جاری کشورش بسر می‌برد، از وقایع پا فراتر می‌نهاد تا به مسائل واقعی‌تر و والاتر دست یابد. شیوه بیان کامو به شیوه نگارش باب روز بستگی ندارد و از فصاحت و سادگی سبک کلاسیک برخوردار است.

  • میر حسین دلدار بناب
۲۳
مهر

بالزاک، اونوره دو Balzac, Honore de رمان­نویس فرانسوی (1799-1850) بالزاک در شهر تور Tours در غرب فرانسه مرکزی زاده شد، کودکی را در شبانه روزی و دور از مادر گذراند و از اینرو بسیار رنج برد. بعدها این دوره را در کتاب "لوئی لامبر" Louis Lambert وصف کرده است. از 1814 تحصیلات خود را در پاریس ادامه داد و به دانشکده حقوق وارد شد. چندی نزد وکیل دعاوی و یک محضردار به کارآموزی پرداخت، سپس به راه نویسندگی افتاد. در میان سالهای 1820 و 1825 تعدادی رمان مردم­پسند با نامهای مستعار انتشار داد که هرگز حاضر نشد نام خود را بر آنها بگذارد. در این دوره برای دست یافتن به ثروت با سرمایه خانوادگی چاپخانه­ای تأسیس کرد که کار آن به ورشکستگی انجامید و بالزاک تا آخر عمر هرگز از زیر بار قرض رهایی نیافت. در 1829 کتاب "شوانها" (یاغیان شمال فرانسه در جمهوری اول) Les Chouans را منتشر کرد. حوادث داستان در دوره­ای می­گذرد که اهالی بروتانی Bretagne به طرفداری از حکومت گذشته بر ضد حکومت انقلابی بپا خاستند. این داستان که با تصویرهای بدیع، به صورتی کاملاً جدید و واقع­بینانه عرضه شده بود، دوره باروری نویسندگی بالزاک را اعلام کرد. از آن پس سالهای زندگی بالزاک بلاانقطاع به نوشتن گذشت. در حدود نود و پنج داستان طولانی و کوتاه انتشار داد که اگرچه مافوق قدرت یک انسان است، هرگز او را از زندگی پرتلاش اجتماعی و سفرهای طولانی و ماجراهای عشقی و کوشش در زمینه سیاست و تجارت بازنداشت. به تدریج درهای محافل ادبی و دفتر روزنامه­های پاریس به روی بالزاک باز شد و با نویسندگان و بازیگران تئاتر آشنا شد. در آغاز سال 1830 مجموعه شش داستان کوتاه به نام "صحنه­هایی از زندگی خصوصی" Scenes de la Vie privee را منتشر کرد که بیش از پیش او را به شهرت رساند. بالزاک در مقدمه این مجموعه مکتب رومانتیسم را کهنه و فرسوده خواند و خود را مورخ آداب و رسوم زمان معرفی کرد. بدین طریق از طرفی آثارش مورد نقد یا سانسور شدید قرار گرفت و از طرف دیگر میان عامه مردم خواننده فراوان یافت. داستان "چرم ساغری" La Peau de Chagrin (1831) بر شهرت بالزاک افزود. چرم ساغری قصه­ای تخیلی است آمیخته با نکته­هایی فلسفی. جوان فقیر و ناامیدی به وسیله عتیقه­فروشی به چرمی سحرآمیز دست می­یابد که قادر است همه آرزوهای او را برآورد، اما به تدریج بر اثر استعمال سطح آن سائیده می‌شود. هرچه سائیدگی بیشتر شود، عمر صاحبش کاهش می­یابد تا جایی که در عین لذت و قدرت و نیکبختی عمرش با عمر چرم پایان می­یابد. بالزاک در این داستان تضاد میان اراده بشر و قدرت سرنوشت را نشان می­دهد و با استادی شگفت­انگیز در نقل و بیانی پرجاذبه خواننده را پیوسته در شور و هیجان نگه می­دارد. بالزاک که از پیروزی و شهرت سرمست شده بود، به زندگی پرتجمل روی آورد، کالسکه خرید، اسب نگه داشت، پیشخدمتهای متعدد به کار گماشت و عصای دسته نقره­ای به دست گرفت، خانه شخصی تهیه کرد، اثاث گرانبها فراهم آورد، در اپرا جایگاهی را به خود اختصاص داد و برای تأمین هزینه سنگین زندگی سراسر شب را در لباس بلند سفید از پارچه کشمیر و در کنار قهوه­جوش معروف خود، بکار پرداخت. داستان "کشیش شهر تور" Le Cure de Tours و "سرهنگ شابر" Le Colonel Chabert در 1832 منتشر شد. داستان سرهنگ شابر از آثار برجسته بالزاک است، سرهنگ شابر که خبر کشته شدنش در یکی از جنگها به طور رسمی اعلام شده است، برحسب اتفاق از جراحت مرگبار نجات می­یابد، به وسیله دهقانی مورد مراقبت قرار می­گیرد و پس از بهبود، به فرانسه بازمی­گردد، اما کسی ادعای او را نمی­پذیرد و همسرش نیز که صاحب ثروت او گشته و از نو ازدواج کرده است، او را دیوانه می­خواند و سرانجام برای جلوگیری از رسوایی مقداری از اموال خود را به او وامی­گذارد و هرگز حاضر نمی­شود زندگی سعادتمندانه خود را برهم زند و سرهنگ که اقدام خودخواهانه زن را توهینی به خود تلقی می­کند، از همه چیز دست می­کشد و به آوارگی و تیره­روزی تن درمی­دهد و سرانجام در نوانخانه­ها درمی­گذرد. نبوغ خلاقه بالزاک در این داستان قهرمانانی آفریده است که حتی از دنیای واقعی واقعی‌ترند و شیوه نگارش جالب توجه و پرنقش و قدرتی که در وصف عواطف انسانی بکار برده، کتاب را به صورت شاهکاری درآورده است. در اوایل 1833 داستان "طبیب دهکده" Le Medecin de Campagne و در اواخر همین سال "اوژنی گرانده" Eugenie Grandet را منتشر کرد. اوژنی گرانده از بزرگترین آثار بالزاک به شمار می­آید و قدرت خارق­العاده هنری او را به اثبات می­رساند. اوژنی دختر زیبا و لطیف طبع و پدرش آقای گرانده برجسته­ترین چهره‌هایی­اند که بالزاک با قلم سحرآمیز خود در شیوه­ای بسیار هیجان­انگیز و نافذ تصویر کرده است. بالزاک در آثار این دوره محیط‌های اشرافی و طبقه کاسبکار پاریس و شهرستانها را وصف و موضوع‌های سیاسی و اجتماعی را در خلال پیچ و خمهای پرحادثه و افسانه­آمیز تشریح کرده است. در اواخر 1832 نامه­ای بی­امضا از کشور لهستان دریافت کرد، حاکی از شیفتگی فراوان زنی به آثار او. بالزاک با این دوست ناشناس که او را «زن بیگانه» می­خواند مکاتبه­ای طولانی برقرار کرد تا سرانجام او را شناخت. این زن، کنتسی لهستانی به نام "هانسکا" Hanska بود که بالزاک نخستین بار در 1833 او را با شوهرش در سوئیس ملاقات کرد و در اوایل 1934 چندهفته­ای با او در ژنو به سر برد، پس از آن به پاریس بازگشت و به زندگی اجتماعی خود ادامه و کتاب "باباگوریو" Le Pere Goriot را به پایان رساند. و با این کتاب نقشه اثر عظیم خود را به نام "کمدی انسانی" Comedie Humaine ترسیم کرد و داستان باباگوریو را هسته اصلی رمان‌هایی قرار داد که قهرمانانش سلسله­وار در داستانها جای می­گرفتند. داستان باباگوریو شرح زندگی خصوصی افراد نیست، بلکه کانونی است که در آن اشخاص گوناگون با زندگی‌های مختلف پیوسته با یکدیگر درحال تلاقی­اند. باباگوریو پیرمردی است که به تدریج همه ثروت خود را در راه تجمل­پرستی دو دخترش صرف می­کند و سرانجام ورشکسته و تهیدست و مطرود می­ماند و در تنهایی جان می­سپارد. بالزاک در این کتاب دو گروه از مردم جامعه را وصف کرده است. گروهی که مانند باباگوریو از احساس شریف و عاری از سودجویی برخوردارند و گروهی که پیوسته به یکدیگر دروغ می­گویند و خیانت می­ورزند، اما گروه شریف نیز سرنوشت بهتری از گروه دیگر ندارد و این خود برهم­زننده نظم اجتماع است. بالزاک در 1835 برای دیدار کنتس هانسکا به وین رفت و در بازگشت در ایتالیا داستان "زنبق دره" Le Lys dans la vallee را منتشر کرد. در همین حال مجله کرونیک دوپاری Chronique de Paris (وقایع پاریس) را تأسیس کرد که برایش بسیار گران تمام شد و وضع مالیش را دشوار ساخت. از آن پس پیوسته مورد تعقیب ناشرانی قرار می­گرفت که حق­التألیف کتابهای وی را از پیش پرداخته بودند و نوشته­ای به دستشان نرسیده بود. بالزاک از طلبکاران رو پنهان می­کرد، در به روی خود می­بست و شتابزده به نوشتن می­پرداخت و دوازده تا چهار ساعت در شبانه روز کار می­کرد. داستان "سزار بیروتو" Cesar Birotteau (1837) داستان مؤثر و مسخره­آمیزی بود، آمیخته با واقعیت و نشاندهنده صحنه­هایی از زندگی در پاریس. این داستان در 1910 به صورت نمایشنامه به اجرا درآمد. "پیردختر" La Vieille Fille (1836) پرده نقاشی جالب توجهی است از زندگی در شهرستان و کشمکشهای مالی و سیاسی و طبقاتی مردم آن. بالزاک در اواخر 1841 نقشه عظیم کتاب کمدی انسانی را به مرحله عمل درآورد وقراردادی با چهار ناشر امضا کرد که با شرکت یکدیگر آثار کامل او را به این نام منتشر کنند. بالزاک در مقدمه این مجموعه اندیشه کلی خود را چنین بیان می­کند: عالم انسانی به انواع مختلف اجتماعی تقسیم شده است که هریک خطوط مشخصی را داراست و انسان مولود این اجتماعات پیوسته در حال تحول است. تنها منافع شخصی و سودجویی است که محرک اصلی همه اعمال و رفتار او به شمار می­آید. رمانهایی که در مجموعه کمدی انسانی جای گرفته است از نظر ارتباط با یکدیگر به چند دسته تقسیم می­شود: دسته اول: مطالعات آداب و رسوم Etudes de moeurs. دسته دوم: مطالعات فلسفی Etudes philosophiques. دسته سوم: مطالعات تحلیلی Etudes analytiques . بالزاک خود به مادام هانسکا درباره این کتاب نوشته است: «من خواسته­ام که جامعه را به تمامی در مغز خود جای دهم». و در جای دیگر می­نویسد: «زندگی هر نسل، همچون نمایشنامه­ای است با چهار، پنج هزار قهرمان برجسته، این نمایشنامه کتاب من است.» کمدی انسانی بنایی معظم و باشکوه است با دورنمایی از جامعه فرانسوی و از زندگی واقعی افراد آن. آقای هانسکی در 1841 درگذشت، از آن پس بالزاک تنها یک فکر در سر داشت و آن ازدواج با خانم هانسکا بود، پس به کار خود افزود تا زندگی مناسبی درخور این زن فراهم آورد. در 1846 خانه­ای اجاره کرد و قیمت گرانی برای اثاث آن پرداخت. در این دوره رمانهای "دخترعمو بت" La Cousine Bette و "پسرعمو پون" Le Cousin Pons را به پایان رساند که آخرین کتابهای درخور توجه او بود و در سالهای 1846 و 1847 انتشار یافت. پس از آن بیمار و فرسوده گشت و از قدرت خلاقه­اش کاسته شد. در اوایل 1850 به کیف Kiev سفر کرد و با خانم هانسکا به پاریس بازگشت و با آنکه در طی سفر می­کوشید که از خستگی شدید اجتناب کند، به محض ورود به خانه در بستر بیماری افتاد و هرگز از آن برنخاست و فقط چند ماه پیش از مرگ توانست با خانم هانسکا ازدواج کند. مرگ بالزاک در ماه اوت 1850 اتفاق افتاد و در آخرین لحظه زندگی، ویکتور هوگو بر بالینش حضور داشت.

زندگی بالزاک از سی سال کار در سکوت و هیجده سال خلاقیت پرشور و هیجان در محیطی پر از نگرانی و تشویش و سرگرمیهای گوناگون و سه سال در سراشیبی مرگ تشکیل شده است. زندگی بالزاک کاملاً مشابه زندگی قهرمانان برجسته آثارش بود که با قدرت تخیل شگفت­انگیزش می­آمیخت. صفت بارز بسیاری از قهرمانان داستان بالزاک تلاش فراوان در جستجوی ثروت و فراهم آوردن زندگی پرتجمل است که با پیروزیها، شکستها و ناکامیها روبرو می­شود. بالزاک معتقد بود که برای استفاده بردن از مزایا و لذتهای زندگی باید از حداکثر قوای حیاتی و مغزی و فکری سود جست و خود نیز با بی­احتیاطی فراوان این نیروی عظیم را به کار انداخت و سخاوتمندانه از این منبع سرشار در خلق آثار و در راه کامرانی و لذت استفاده برد. در میان پراکندگی و گوناگونی عجیب زندگی در یک چیز پایدار بود و آن کار بود، کاری تب­آلود که گاه با سرعتی باورنکردنی انجام می­گرفت، چنانکه داستان باباگوریو را تنها در سه شبانه روز نوشت، اما در تجدیدنظر و اصلاح آثار خود چنان وسواس و دقت نشان می­داد که با وجود کهنگی دنیایی که وصف کرده، داستانهایش هنوز زنده و گویاست. بالزاک در این آثار که مجموع آن شامل پانزده تا بیست هزار صفحه است، نقاش و مفسر جامعه­ای است که در آن حالت جنگ مداوم میان گروههای مختلف هرگز پایان نمی­یابد. در نظر بالزاک جنگ و مبارزه از خصال طبیعی بشر است و تنها از این راه است که بشر می­تواند در دنیای ثروت و شهرت جایی را اشغال کند یا بر خرافات و عادات کهنه چیره شود و محیطی سرشار از نیکوکاری و شفقت پدید آورد. بالزاک با آثار خود به مکتب رمانتیسم پایان داد و پیروزی واقعیت را بر احساس و رؤیا اعلام کرد. وی گرچه در اندیشه آن نبود که مکتبی تازه بنیان گذارد، با واقع­بینی عمیق، جامعه را با همه مشخصاتش وصف می­کند و حوادث و امور کوچک را با قدرت خلاقه خود برجستگی می­بخشد و قهرمانان دلخواه را از میان مردم برمی­گزیند و نمونه کمال مطلوب واقعی خویش را می­آفریند. بالزاک در واقع پیشوای بزرگ نویسندگان رئالیست به شمار می­آید.

  • میر حسین دلدار بناب