اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۱۷ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

۰۴
دی

محمود دولت‌آبادی، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولت‌آباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد.


دولت‌آبادی، از آغاز مشاغل مختلفی را تجربه کرد، کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج (این کار هنوزهم دردولت آباد و روستاهای دیگر سبزوارتوسط نوجوانان وجوانان انجام می‌شود )و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه سازی، سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.
دولت‌آبادی سپس راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر حروفچین چاپخانه، سلمانی کشتارگاه، رکلاماتور برنامه‌های تأتر، سوفلور کنترلچی سینما، ویزیتور روزنامه کیهان و... را بر عهده گرفت.

بازیگر

در همین دوران دهه ۱۳۴۰ بود که دولت‌آبادی به صورت جدی با تئاتر آشنا شد و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تئاتر خواند. در این دوره شاگرد اول شد و پس از آن «شبهای سفید» اثر داستایوسکی را بازی کرد و بعد «قرعه برای مرگ» اثر واهه کاچا٬ بازی در نمایش «اینس مندو»٬ «تانیا»٬ «نگاهی از پل» اثر آرتور میلر و بعد از آن کار در اداره برنامه‌های تأتر بود. سپس به گروه هنر ملی پیوست دوره پرباری برای او آغاز شد.
بازی در نمایش «شهر طلایی» تدوین عباس جوانمرد٬ «قصه طلسم و حریر و ماهیگیر» نوشته علی حاتمی٬ «ضیافت و عروسکها» نوشته بهرام بیضایی، سه نمایشنامه پیوسته «مرگ در پاییز» نوشته اکبر رادی و «تامارزوها» نوشتهٔ نویسنده کرد نصرت نویدی و پس از آن بازی در نمایش «راشومون» که کارگردانی آن را بعدها خود به عهده گرفت. بعدها مشارکت در انجمن تأتر، بازی در نمایشنامه «حادثه درویشی» نوشته آرتور میلر با کارگردانی ناصر رحمانی نژاد٬ «چهره‌های سیمون ماشار» اثر برشت با کارگردانی مشترک محسن یلغانی و سعید سلطان پور.
در سال ۱۳۵۳ مهین اسکویی، کارگردان تأتر از او دعوت کرد که در نمایشنامه «در اعماق» اثر ماکسیم گورکی ایفای نقش کند.
از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تأتر و داستان‌نویسی، دوشادوش هم، ذهن دولت‌آبادی را تسخیر کرده بود. او در فیلم گاو هم نقش کوتاهی ایفا کرده‌است.

نویسنده



او در همین سال تأتر را برای همیشه کنار گذاشت، اگر انتشار نمایشنامه ققنوس و یا فعالیت دولت آبادی را برای تشکیل سندیکای تأتر در یکی دو سال بعد از انقلاب مستثنا بدانیم.دولت‌آبادی، کار منظم داستان نویسی را با انتشار «ته شب» در سال ۱۳۴۱ آغاز می‌کند که در آثار او از همان نخستین اثر تا آخرین آنها سلوک خطوط تفکری کلی نگر و نشانه‌هایی مشخص وجود دارد، همچنین تسلط‌های رشک آمیز او در فضاسازی و دیالوگ نویسی از همان آغاز کار پیداست. مشخصه دیگر آثار او عشق به پدر یا خاطره پدری است، ارادت به صادق هدایت، همدلی او با هدایت به رغم تفاوت نگاهشان که به خوبی در رمان سلوک وجه روشنتری به خود می‌گیرد، از دیگر مشخصه‌های آثار دولت آبادی است. مشخصه دیگر آثار او ندای امیدواری در عین کلافگی است و نگاه تلخ او به زندگی که این امیدواری از تربیت و آموزش روستایی او ناشی می‌شود، که قناعت و صبوری ویژگی آن است و کاملاً با نگاه شهری صادق هدایت متفاوت است. مشخصه دیگری که در کارهای دولت‌آبادی بارز بود، این است که او به شرح بیرونی آدمها بیشتر رغبت نشان می‌دهد تا شرح درونی آنها، گاه به نظر می‌رسد که این آدمها درون ندارند، از بس که نویسنده به شرح بیرونی آنها پرداخته است، به قد و قامتشان به شکل و شمایلشان و خلق و خوی آنها بیش از آنکه نشان داده شود، به وصف در می‌آیند و از صافی ذهن و زبان راوی نویسنده عبور می‌کنند، تا ماجرا سرانجام پس از آن آغاز شود. تم اصلی داستان‌های او بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر.

آثار

پس از «ته‌شب»، دولت‌آبادی «ادبار» را به همراه داستان‌های «بند» ، «پای گلدسته امامزاده» ، «هجرت سلیمان» و «سایه‌های خسته»، در مجموعه «لایه‌های بیابانی» در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد.
داستان بعدی او «هجرت سلیمان» و «سایه‌های خسته»، است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در این اثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است، دیالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پیش می‌برد که نقش تأثر در آن غیر قابل انکار است. اثر بعدی دولت‌آبادی «بیابانی» است که نقطه عصیان آثار دولت‌آبادی نیز به شمار می‌رود، داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی.
پس از آن، دولت‌آبادی اولین رمانش را تحت عنوان «سفر» به چاپ رساند. این رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نبود. «سفر» داستان یک گره، یک بن‌بست است، داستان با یک بحران آغاز می‌شود؛ از بی‌کار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که این گرفتاری‌ها را آغاز کرده‌است. پس از آن دولت‌آبادی رمان «اوسنه بابا سبحان» را منتشر کرد که از ساخت خوبی برخوردار است. رمان با بابا سبحان آغاز می‌شود و بعد عروسش شوکت و آن‌گاه پسرها صالح و مصیب و دیگر شخصیت‌ها، در شبکه‌ای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزیر، یکی‌یکی پا به صحنه داستان می‌گذارند.
رمان بعدی دولت‌آبادی «باشبیرو» است که این اثر با آثار قبلی دولت‌آبادی تفاوت فاحشی دارد.
دولت‌آبادی داستان‌هایی دارد که پرده داستان به روی یک زن باز می‌شود. «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» (و نیز «باشبیرو») از آن جمله‌است. پس از آن «گاواره‌بان» را می‌نویسد که رمانی کوتاه‌تر از «باشبیرو» و نه به خوبی «اوسنه بابا سبحان» است، «گاواره‌بان» نیز چون همیشه با یک بحران آغاز می‌شود.
داستان بعدی دولت‌آبادی، «مرد» است که در سال ۵۱ نوشته می‌شود ولی در سال ۵۳ به دست مخاطبان می‌رسد. داستان کوتاه نسبتاً بلندی راجع به مرد شدن یک پسر نوجوان، این نوشته مثل بقیه آثار دولت‌آبادی داستان فقر است اما داستان نکبت نیست و این درست در جهت عکس نوشته‌های نویسنده‌ای مثل چوبک است که در آن‌ها می‌توان بوی چرک و کثافت را فهمید، ولی تفاوت دولت‌آبادی با چوبک در این است که وقتی دولت‌آبادی از مردم عادی یا فرودست جامعه صحبت می‌کند نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است. اثر بعدی او «عقیل عقیل» است. این اثر دیگر با بحران شروع نمی‌شود بلکه داستان با فاجعه آغاز می‌شود؛ زلزله! در مرکز فاجعه عقیل قرار دارد که همه کس‌اش مرده‌اند جز دخترش شهربانو، که با او به صحرا رفته بوده‌است و جز پسرش تیمور که در گناباد به سربازی رفته‌است. در «عقیل عقیل» این پدر است که پسر را گم کرده‌است اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست؛ پس باز هم عقیل پدر گم کرده‌ای بیش نیست.
پس از آن «از خم چنبر» را منتشر می‌کند که بسیاری معتقدند موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد. اثر دیگری که از دولت‌آبادی منتشر می‌شود «دیدار بلوچ» سفرنامه کوتاهی است که شرح سفری است که دولت‌آبادی به زاهدان و آن حدود داشته‌است. سفرنامه از مشاهدات وی از زاهدان آغاز شده و بعد همراه راوی به میرجاوه و زابل هم سری می‌زنیم. در این اثر برخی افکار و روحیاتی که دولت‌آبادی در جابه‌جای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستان‌هایش بروز داده‌است، در این اثر نمودی آشکار و مستقیم پیدا می‌کند. اثر بعدی او «جای خالی سلوچ» است. این داستان با غیبت سلوچ با جای خالی او آغاز می‌شود، پدر نقطه اتکا و اطمینان خانواده ناگهان نیست شده یا از بین رفته‌است.

کلیدر

اثر بعدی دولت‌آبادی کلیدر است، رمانی در ستایش کار و زندگی و طبیعت، که خود دولت‌آبادی بارها گفته‌است «دیگر گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کاملتر از کلیدر بکنم. کلیدر از جهت کمی و کیفی، کاملترین کاری است که من تصور می‌کرده‌ام که بتوانم و شاید بشود گفت. در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است.»
کلیدر، یک رمان عظیم روستایی است در ۱۰ جلد و بالغ بر ۳ هزار صفحه که او بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده‌است و حجیمترین رمان فارسی به شمار می‌رود؛ البته گمان نمی‌رود که دوباره چنین حادثه ای تکرار شود، با زبانی فخیم و حماسی و بیش از شصت شخصیت که جملگی تمام و کمال پرداخته شده‌اند.
دولت‌آبادی، در ادامه جلد دوم مردم سالخورده را می‌نویسد که زندگی همه آدمهایی است که چون راوی دردمند این اثر زخمها را از این زمانه بیرحم بر جان خود احساس می‌کند؛ فقر، فقر، فقر.
اثر بعدی او سلوک است که جنجالهای بسیاری را به پا کرد.

جوایز

دولت‌آبادی، در سال ۱۳۸۲، در نخستین دوره‌ء جایزه ادبی یلدا (به همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان)، جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی را دریافت کرد.

فعالیت سیاسی

وی در صحنه سیاسی کشور هم فعال است و دارای گرایشات اصلاح طلبانه است. دولت آبادی از جمله افراد شرکت کننده در کنفرانس برلین بوده.وی در جریان انتخابات سال ۱۳۸۸ به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت.

کتاب‌شناسی


مجموعه داستان

لایه‌های بیابانی - (۱۳۴۷)
کارنامه سپنج (مجموعه داستان و نمایشنامه)

رمان

سفر - (۱۳۵۱)
آوسنه بابا سبحان (داستان بلند)
گاواره‌بان - (۱۳۵۰)
جای خالی سلوچ
عقیل، عقیل - (۱۳۵۳)
از خم چنبر - (۱۳۵۶)
کلیدر
زوالِ کلنل
روزگار سپری شده مردم سالخورده
اتوبوس
سلوک
آن مادیان سرخ یال
طریق بسمل شدن

نمایشنامه

تنگنا
باشبیرو - (۱۳۵۲)
ققنوس


مجموعه مقاله
ناگریزی و گزینش هنرمند
موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی


سفرنامه

دیدار بلوچ

گفت و گو

ما نیز مردمی هستیم

سایر آثار

هجرت سلیمان
مرد
آهوی بخت من گزل (داستان)
روز و شب یوسف
آن مادیان سرخ‌یال
ته شب (داستان)
رد، گفت و گزار سپنج
نون نوشتن
  • میر حسین دلدار بناب
۰۳
دی

 

«اِنَّ مِنَ البَیانِ لَسِحراً» پیامبر اکرم(ص)

به درستی که در بیان سحری نهفته است. و چه سخنی بالاتر از آن. بیان، سحری عیان. بیان، آن. آنی از آنات که چون شهابی فروزان لحظه‌ای می‌درخشد و سیر می‌کند. چشم‌ها را خیره می‌سازد، بی آنکه آنی دیگر از آن اثری مانده باشد.

شطّی از نور. بارقه‌ای. آذرخشی. تاریکی‌ها را می‌تاراند. می‌افروزاند. هستی می‌بخشد. کن فیکون.

مگر سحر چیست؟ انسان آونگ می‌شود از خویش. افسون می‌شود. به پا در می‌آید. ضرب می‌گیرد. دست می‌افشاند. پای می‌کوبد. نعره می‌زند. گریبان چاک می‌کند. اشک می‌ریزد. خنده سر می‌دهد. به سماع می‌آید. خشمگین می‌شود. آشفته می‌گردد. هستی‌اش را می‌بخشد. حیرت می‌کند. شوریده می‌شود. و چه‌ها که می‌شود و نمی‌شود. و چه‌ها که می‌کند و نمی‌کند.

سخنی شنیده است و هیچ! آه از این ذهن پیچ در پیچ. قلوه سنگی در اقیانوسی. دایره در دایره. تو در تو. هزار تو.

به کجاها می‌کشد ما را، از پس هر تلنگری، این ذهن سیّال؟ سرگشته‌ی عوالم خیال. سکر. حیرت. حیرانی. شور. شعور. شیدایی. بغض. گره. انقباض. وجد. غلیان. انبساط. جهانی درون قطره‌ای. سیاه‌چاله‌ای درون ذرّه‌ای. جنون در گریز از این مجنون. آه. آه از این شوریده‌ی وادی رویاهای بی پایان. از پس هر پایان آغازی. و هر زخمه‌ی واژگان را انعکاسی نامکرّر...

بیان، زخم و مرهم. بیان، زندگی بخش و هستی سوز. چه اثری نهفته است در مشتی کلمات؟! چیست در نهاد چند حرف به هم پیوسته؟ عالمی را به حرکت در می‌آورد. آتشفشانی از جنبش و حرکت. راستی سحری از این عظیم‌تر چه می‌تواند باشد؟

مگر نه این است که سحر، خود کلمه است و کلمات. و هر کس به راز و رمز کلمات پی برد ساحری عظیم شد. سحری حلال و دلنشین و دل‌انگیز. آنکس که توانست کلمات را به استخدام خود در آورد، براستی شاهکار کرد.

هر واژه خود معجزه‌ای است. شگفتا که چه اعجازی نهفته است در کلمات! چونان مغناطیسی قوی دل‌ها را می‌رباید و روان‌ها را جلا می‌دهد. گاه نیز معکوس، که مباد.

به کجاها می‌برد انسان را افسون کلمات. چه تصویرها بر می‌آورد از لوح سپید ذهن انسان؟ و انسان این شاهکار خلقت، اگر زبان را نمی‌یافت چه می‌شد؟ چه می‌کرد؟ چه می‌توانست بکند؟

... و اینک انسان زبان را یافته. بیان را کشف کرده. افسونگری می‌کند در سایه‌ی کلمات. مگر نه این است که اندیشیدن بی‌واسطه‌ی کلمات غیر ممکن است.

پس بیندیشد و بیندیشد. مبارک باد بر او این اندیشیدن و اندیشه‌ورزی. که هرچه دانستگی است در سایه‌ی اندیشگی است. و هرچه اندیشه، در سایه‌ی کلمات.

«نخست کلمه بود. کلمه نزد خدا بود. کلمه خدا بود» انجیل متی.

* * *

کودکی خردسال بودم که اعجاز کلمات به اعجابم وا می‌داشت. دل مشغولی عجیب و رازی دست نایافتنی. گاه در عالم خیال کلماتی موزون می‌ساختم ـ بی آنکه بدانم دلالتی بر معنایی دارد یا نه ـ و با خود زمزمه می‌کردم.

وقتی مادرم کلمات موزون مرا می‌شنید چهره در هم می‌کشید و نگران از آینده‌ی فرزند خود، زیر لب می‌گفت: سخنان این پسر به سخنان دیوانگان می‌ماند و من دلشکسته از گفتار مادر به کنجی می‌خزیدم و به افکار خود پناه می‌بردم. نه مادر را گناهی بود و نه فرزند را. مادر را بهره از خواندن فقط قرائت قرآن بود ـ بی آنکه از معنی و مفاهیم آن سر در آورد ـ و از نوشتار بی‌بهره. فرزند نیز هنوز نه مکتب دیده بود و نه مدرسه. سالها بدین منوال گذشت. مادر پیر می‌شد و پیرتر و فرزند می‌بالید و می‌بالید. هر کس سی کار خود. اکنون بیش از سی و پنج سال از آن ایّام می‌گذرد.

دوران کودکی و نوجوانی و جوانی سپری شده است. تحصیلات دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی طی شده است در میانه‌ی عمر بیش از بیست سال است که قلم می‌زنم. امّا هنوز هم ذرّه‌ای از اعجابم نسبت به کلمات کم نشده است، سهل است که افزون‌تر هم شده است.

دوازده سال است که عمر در به سامان آوردن فرهنگ تطبیقی کنایات «ترکی ـ فارسی» گذاشته‌ام که در این اواخر فکر دو سویه کردن آن نیز کاری مضاعف و در عین حال ارزشمند گردید. نخستین جرقه‌ی کار پس از مشاهده و مطالعه‌ی فرهنگ کنایات استاد گرانقدرم ـ که خداوند بر عمر و عزّت ایشان بیفزاید ـ جناب آقای دکتر منصور ثروت در ذهنم زده شد. چرا که جای چنان فرهنگی در ادبیّات ترکی خالی بود.

بی درنگ به کار گردآوری کنایات ترکی آغاز کردم و در این راه از مراجعه به افراد مختلف و مناطق دور و نزدیک ابایی نکردم. حاصل کار در دفاتر و برگه‌های مختلف یادداشت و جمع آوری شد. این بخشی از کار بود. در اواسط کار گردآوری متوجّه شدم که بخش عمده‌ای از کار را باید در منابع مکتوب جستجو کنم لذا بی‌درنگ به فیش برداری از کتاب‌های لغت ترکی و دیوان‌های شعرای ترک زبان پرداختم امّا حاصل کار چندان چیزی بر یادداشت‌های قبلی نیفزود، چرا که عمده‌ی کنایات موجود در منابع مکتوب قبلاً از زبان مردم یادداشت‌برداری شده بود.

دلیل توجّهم به منابع مکتوب را مدیون دو اثر موجود در زبان فارسی هستم. بخاطر اینکه در ادامه کار گردآوری متوجّه شدم که کار ارزشمند استاد ارجمندم جناب دکتر ثروت از باب شمول بر کنایات رایج در میان مردم فارسی زبان ناقص می‌باشد چرا که ایشان فرهنگ خود را با تکیه بر منابع مکتوب گرد آورده‌اند. این ایراد متأسفانه بر اثر گرانسنگ استاد دکتر منصور میرزانیا ـ فرهنگنامه‌ی کنایه ـ نیز وارد می‌باشد.

بنده نیز ابتدا عکس کار این دو بزرگوار را انجام داده بودم یعنی مبنای کار را ارتباط مستقیم با خود مردم قرار داده بودم نه منابع مکتوب. به عبارت دیگر ابتدا به پژوهش میدانی پرداخته بودم که سپس در تکمیل کار به پژوهش کتابخانه‌ای نیز روی آوردم.

تقریباً در نیمه‌ی راه به فکر افتادم که ضمن گردآوری و توضیح کنایات ترکی به ذکر معادل‌های فارسی آن‌ها نیز بپردازم که این ایده را با تنی چند از دوستان اهل قلم مطرح کردم و مورد استقبال قرار گرفت. از آن پس کار به این روال دنبال شد و در کنار ادامه‌ی کار یادداشت‌های قبلی نیز اصلاح و معادل‌های فارسی آنها نیز افزوده شد.

تا این بخش از کار، فرهنگی شکل می‌گرفت که بصورت تطبیقی کار شده بود و تا آنجا که این بنده پی‌گیری کرده‌ام چنین کاری نه در زبان ترکی و نه در زبان فارسی سابقه‌ای ندارد و احیاناً اگر هم بوده باشد بنده اطّلاعی ندارم و استعلام‌ها و بررسی پیشینه‌ی کارها نیز به جایی رهنمونم نکرده است.

نزدیک به مراحل پایان کار فکر تهیّه‌ی فرهنگ تطبیقی کنایات چهار زبانه یعنی ترکی، فارسی، عربی، انگلیسی به ذهنم رسید که با تنی چند از اساتید زبان انگلیسی و عربی در میان گذاشتم که متأسفانه نه تنها استقبال نشد بلکه سعی در انصرف بنده از چنان کاری کردند ـ با امید به فضل الهی تهیّه‌ی چنان فرهنگی را در آینده‌ی نزدیک ـ دور از دسترس نمی‌بینم.

به هر حال آخرین ایده‌ای که به ذهن این ناچیز رسید اینکه اگر فرهنگ تطبیقی کنایات را که ترکی به فارسی بود به شکل دیگری نیز ارائه دهیم مفید خواهد بود و آن اینکه بخش دوّم فرهنگ را به صورت فرهنگ تطبیقی کنایات فارسی به ترکی نقل کنیم که در این صورت در یک مجلّد دو فرهنگ در دسترس خوانندگان گرانمایه و علاقمند قرار می‌گیرد که من نام آن را فرهنگ تطبیقی دو سویه‌ی کنایات «ترکی ـ فارسی» یا «فارسی ـ ترکی» انتخاب می‌کنم...

  • میر حسین دلدار بناب
۰۳
دی

ارول، جورج Orwell, George (جورج اورول) نام مستعار، (نام واقعی اریک آرتوربلر Eric Arthur Blair رمان­نویس انگلیسی (1903-1950) ارول در هندوستان از خانواده­ای «انگلیسی-هندی» زاده شد. پدرش کارمند اداره کشف قاچاق بود. جورج تحصیلات خود را در کالج اتون Eton در انگلستان آغاز کرد. در 1922 پس از خروج از کالج در دستگاه مستعمراتی بیرمانی در هندوچین به کار مشغول شد. در 1928، از شغل خود استعفا داد تا به کار ادبی بپردازد. در دوره کناره­گیری آثار نویسندگانی چون جیمز جویس، تی. اس. الیوت و دی. اچ. لارنس را مطالعه کرد که در او اثر بسیاری باقی گذاشت. در بازگشت به اروپا مدتی در فرانسه و لندن با فقر و دشواری زیست. خاطرات این سفر را در کتاب "تهیدستی در پاریس و لندن" Down and out in Paris and Landon (1933) وصف کرده است. در همین سال داستان "روزهای برمه" Burmese Days را منتشر کرد، داستانی خیال­انگیز از کشمکشهای نژادی در آسیا. ارول در 1936 به روزنامه­نگاری روی آورد، سپس در جنگهای داخلی اسپانیا، در ارتش انقلابی شرکت کرد و به سختی مجروح شد و هنگامی که قتل عام مردم را به دست کمونیستها؛ که با استبداد مطلق، قدرت را به دست گرفته بودند، مشاهده کرد، بسیار نگران گشت و ادراک خود از سوسیالیسم را در کتاب "به یاد کاتولونیا" Homage to Catalonia در 1938 وصف کرد. از آن پس ایمان و عقاید سیاسی وی تزلزل یافت و تحول روحیش در آثار این دوره منعکس گشت از آن جمله است: "مزرعه ی حیوانات"Animal Farm (1945)، داستانی خیال­انگیز و استعاری با هجوی بسیار تند و شدید درباره استبداد. "هزار و نهصد و هشتاد و چهار" Ninteen-Eighty Four (1949) که سرخوردگی نویسنده و رؤیای غم­انگیز و پیشگویی وحشتناکی را از دموکراسی آینده پیش چشم می­گذارد. ارول در 1939 کتاب "به دنبال هوا" Coming up for Air را انتشار داد که به زندگی واقعی و تحول روحی او و دوره­ای که در دستگاه شهربانی خدمت می­کرد، بستگی نزدیک دارد. "شیر و اونیکورن" The Lion and the Unicorn (1941) مقاله­ای است درباره سوسیالیسم و توصیف کشور انگلستان در دوره کشمکشها. "دختر کشیش" The Clergyman’s Daughter (1934) و "جاده به سوی اسکله ویگان" The Road to Wigan Pier (1937) هم از کارهای همین دوره اوست. ارول در طی جنگ جهانی دوم با بنگاه سخن پراکنی بریتانیا BBC و از 1943 با روزنامه­های کارگری مانند تریبون Tribune و آبزرور Observer همکاری کرد. در 1949 به کلی از جامعه کناره گرفت و در انزوای کامل به سر برد و سرانجام به علت ابتلا به بیماری سل در لندن درگذشت.

ارول چنانکه خود می­گوید از شغل خویش در بیرمانی اگرچه مهم نبود، تجربه فراوان به دست آورد و برای محکوم ساختن شیوه حکومت استعماری از هرنکته کوچک سود برد. در نظر ارول رمان­نویس عالم علم اخلاق است و از اینروست که او خود راه سیاسی خویش را یافت، راه طغیان بر ضد بیرحمی‌ها و سنگدلی‌های طرفداران فرانکو و استالین را. اقدام ارول در میان نویسندگان نسل خود نظیر نداشت. وی نسل خود را وامی­داشت که ابتدا درباره مسائل به طول عمیق بیندیشند، پس از آن به نقد ادبی و سیاسی بپردازند.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی.

  • میر حسین دلدار بناب
۰۳
دی

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

چو مؤمن آینه ی مؤمن یقین شد

چرا با آینه ما روگرانیم

کریمان جان فدای دوست کردند

سگی بگذار ما هم مردمانیم

فسون قل اعوذ و قل هو الله

چرا در عشق همدیگر نخوانیم

غرض‌ها تیره دارد دوستی را

غرض‌ها را چرا از دل نرانیم

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده پرست و خصم جانیم

چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد

همه عمر از غمت در امتحانیم

کنون پندار مردم آشتی کن

که در تسلیم ما چون مردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

خمش کن مرده وار ای دل ازیرا

به هستی متهم ما زین زبانیم .

  • میر حسین دلدار بناب
۰۲
دی

ایتالو کالوینو (Italo Calvino) روزنامه نگار . نویسنده داستانهای کوتاه و متن های تجربی و رمان نویسی که افسانه های تخیلی اش او را در ردیف مهمترین داستان نویسان قرن بیستم ایتالیا قرار داده است. دوره ی نویسندگی کالوینو نزدیک به چهار دهه بطول انجامید .

 ایتالو کالوینو از والدینی ایتالیایی در شهر سانتیاگودلاس وگاس کوبا بدنیا آمد. در جایی گفته است. " می خواهم سخنانم را از این جا شروع کنم که من در زیر نشانه لیبرا بدنیا آمدم" ( لیبرا هفتمین برج از برجهای دوازده گانه زودیاک است.)

در سنین نوجوانی او و خانواده اش به ایتالیا باز گشتند و تا چند سال اول در شهر سان رمو سکونت گزیدند. طی سالهای (1941-1947) در دانشگاه تورین و سپس در دانشگاه سلطنتی فلورانس تحصیل کرد . با شروع جنگ دوم جهانی واردحزب فاشیست های جوان شد ولی با فاصله کمی از آن جدا شد و به آلپ گریخت و کمونیستهای کوهستان لیگوریان پیوست که تجارب این دوران الهام گر اولین داستانهایش گردید. " دریا در مقابل صخره ها و موج شکن ها اوج میگرفت و دوباره فرو می افتاد و قایق های ماهیگیران را بازی می داد. مردان سیه چرده تورهای صید خرچنگ را برای ماهیگیری شبانه آماده می کردند. دریا آرام بود و فقط بطور نامحسوسی تغییر رنگ می داد. از آبی به سیاه و همینطور تیرگی دور تر می رفت. به وسعت آبی نظیر این فکر میکردم. به بی نهایت ذره های نرم ماسه در ته دریا که با جریان آرام آب صدفها را شستشو میداد. " ( "مورچه آرزانتینی" از مجموعه داستان " آدم یکروز بعد ازظهر" ) بعد از جنگ و فارغ التحصیلی از دانشگاه تورین(1945) بمدت سه سال بعنوان روزنامه نگار نشریه دوره ای ارگان حزب کمونیست مشغول بکار شد و سپس از سال 1948 الا 1984 در خانه نشر اینا اودی(Einaudi) کار نویسندگی اش را دنبال کرد. علاوه بر این در نشریات دیگر ایتالیا مثل لایونیته / لا نوسترا لوتا / لا گاریبالدینو / ووکا دلا دموکرازیا / کونیم پورانئو/ سیته لاپرتاو/ لا ریپوبلیکا کارهایی انجام داد. از سال 1959 الا 1967 بهمراه دوستش الیو ویتورینی سر دبیری مجله ادبی لامناب دی لیتراتو را بعهده گرفت. در سال 1952 سفری به اتحاد شوروی سابق داشت و از سال 1959 الا 1960 در ایالات متحده امریکا اقامت گزید. بسال 1964 با آوازه خوانی بنام ایستر جودیت ازدواج کرد . در سال 1976 به پاریس رفت و پس از دو سال به رم بازگشت. بغیر از کارهای ابتدائی او و اولین گامها که در کنار چزاره پاوزه انجام گرفت تقریبا دیگر کارهای کالوینو توسط نشر اینا اودی مرکز تورین بچاپ رسید.

اولین رمان کالوینو با نام " راهی بسوی آشیانه عنکبوتها" در سال 1947 منتشر شد که بشیوه ای نئو رئالیستی از نگاه یک نوجوان حرکت مقاوت را در برابر مسائل جاری دنبال میکرد. این کتاب بخاطر حالت افسانه گونه اش در روایت داستان مورد توجه فراوان قرار گرفت. " اشرافی شکافته شده"(1952) کتاب بعدی کالوینو است آراء عمومی مردم را در مقابله پدیده ای بنام جنگ بتصویر میکشد و داستان مردی را نقل میکندکه در جریان جنگ ترکها_ مسیحی ها با گلوله توپ به دو نیم شده است. چاپ این کتاب موجی از بحث و جدالهای رئالیستی را از سوی حزب کمونیست به راه انداخت.

داستانهای تخیلی منتشر شده کالوینو طی دهه 1950 که حول تمثیل و حکایت و کارهای تخیلی محض دور می زد او را به عنوان یکی از مهمترین داستانویسان قرن بیستم ایتالیا تثبیت کرد. پس از " اشرافی شکافته شده" کتاب " بارون درخت نشین" در سال 1957 رونه بازار کتاب شد. وقایع کتا ب در قرن هیجدهم اتفاق می افتد . پسر یک بارون اشرافی روزی از درختی بالا میرود و طی مسایلی تصمیم می گیرد تا پایان عمرش را بالای درختان بسر برد. " چاقوی ناموجود" –(1959) کامل کننده این سه گانه ( سه کتاب اخیر) بود و ماورای کلیت نئو رئالیستی کتاب از سایر داستانهای تخیلی اش پیشی گرفت و علاوه بر در هم تنیده شدن ماهرانه روایت ها میتوان خواست ها ی مورد نظر کالوینو را در مورد وجدان شخصی و روند تاریخی مشاهده کرد.

"ماکووالدو " –(1963) مجموعه ای از داستانهای گوناگون است که در آن کالوینو زندگی مدرن شهری را مورد حمله قرار می دهد. مارکو والدو شخصیتی چاپلین گونه دارد. کارگری معمولی و پدری معمولی که نومیدانه زیبائی های از دست رفته را دنبال می کند و در کوچکترین فرصتی بدست می آورد در رویاء هایش غرق می شود. وقتی همه آدمها بخاطر گرمای تابستان شهر را خالی می کنند او از دیدن خیابانهای خلوت لذت می برد . آرامش او فقط زمانی بهم می ریزد که یک گروه تلویزیونی تصمیم می گیرد با تنها کسی که به تعطیلات نرفته و در شهر مانده مصاحبه ای انجام دهد.

در دوران پس از سالهای 1956 با توجه به اتفاقاتی که در مجارستان روی داد باعث کناره گیری کالوینو از حزب کمونیست گردید وبهمین دلیل بیشتر اوقاتش صرف روزنامه نگاری و داستانویسی شد. بعد از ترک حزب کمونیست از شدت پریشانی و اضظراب بود که نوشت. " هنوز هم بر این باورم که با وجود رشد در دوران دیکتاتوری و گیر افتادن در مخمصه ای بنام جنگ و نظامی گری زندگی کردن در صلح و آرامش نوع ضعیفی از خوش شانسی بود که آنهم می توانست در یک چشم بهم زدن از من گرفته شود" . و در جایی دیگر گفته بود. " آیا واقعا من یک استالینیست بودم؟" .

کالوینو وقتی برای اولین بار در سال1959 نیویورک را می بیند از آن با عنوان" شهر من" یاد می کند . "سفرنامه امریکا"ی او طی سالهای 1959-60 شامل نامه هایی است که به همکاران خود نوشته است. کالوینو از سردی و بی خبری امریکائی ها نسبت به نویسندگان ایتالیایی متعجب می شود. در سال 1964 راهی پاریس می شود تا خود را با نوآوری های جاری زمانه همگون سازد. هر چند در کتاب "غبار برخاسته از مصائب عاشقی " نویسنده اندک رجعتی میکند و با حالتی از واقعیت گرایی اجتماعی جامعه صنعتی اروپا را به تمسخر می گیرد.

کتاب " کمدی های کیهانی"(1965) مجموعه ای از مفاهیم سیر تکاملی را در برابر میزان های هستی قرار می دهد. در میان مفاهیم قابل طرح مسئله حیات که قدمت اش به پیدایش جهان می رسد کالوینو مفاهیم تمامی نظریه های علمی را زیر سوال می برد. حیات دائما در حال تغییر بوده و ابتدا بصورت ماهی و نهایتا به دایناسور و ... می رسد. و این بحث و جدال باعث طغیان عشق در او می گردید.

" بطور پیوسته و همزمان مفهومی از هستی . کلام. زمان. جاذبه زمین و جاذبه جهان و امکان وجود میلیونها و میلیونها خورشید و سیارات و مزارع گندم و..... "

در کتاب " قلعه تقدیر دوگانه" کالوینو منبع الهام خود را از چند لوح باستانی میگیرد. کتاب نمونه کاملی از متن باز است و اجازه خوانش های متعدد را به هر کسی می دهد.

"آقای پالومار همانطور که در صف انتظار می کشد به ظرف ها فکر می کند. در حافظه اش غذایی را دنبال میکند. یک خوراک کامل گوشت و لوبیا که نقش اصلی را گوشت غاز ایفا می کند. اما نه بیاد آوردن نوع غذا و نه ذائقه اش کمکی به او نمی کنند. حتی کوچکترین چیزی و یا نشانه ای که مجذوب اش کند و تصوری آنی را زنده کند او را به اشتها بیاورد. تصور کوهی از غازهای چاق ماده با پرهای سفید. تصور اینکه راهی بسمت آنها باز شود و او بطرف آنها برود . آنها را چنگ بزند و خود را خفه کند.... . (از کتاب آقای پالو مار1983)

" شهر های نادیده"(1972) یک داستان تخیلی سورئال بود که در ماکوپولو شهرهایی ساخته از خیال خود را برای تفریح کوبلای خان به تصویر می کشید. شهر هایی بنا شده بر روی داربست های چوبی . ساخته شده از نی های دریایی . شهر تارهای عنکبوتی. شهری که از یاد ها نمیرود و از این قبیل.... . " دروغی در کلام نیست بلکه فقط در اشیاء و مکان هاست "

"در ایزیدور (Isidore) یکی از شهرهای خیالی غریبه که در هراسی بین دو زن مانده است به زن بعدی بر می خوردو در شهر زیرما(zirma) دختری را می بیند که روی ریسمان راه می رود و شهر تامارا(Tamara) نا شناخته می ماند. کاخ هزار توی امپراتوری خان بزرگ استعاره ای برای جهان هستی بشمار می آید. در سال 1979 کالوینو با کتاب " در شبی زمستانی اگر مسافری" برنده جایزه ادبی فل رینلی (felrinelli ) شد.یکی از نویسندگان معروف معاصر در باره او می گوید.

" او همیشه در مورد چیزهایی می نویسد که می شناسیم ولی قبل از آن هیچوقت به آن فکر نکرده ایم ".

در " شهرهای نادیده"شاهد گفتگوی مارکو پولوی خیالی با کوبلای خان هستیم.مارکو پولو شهرهایی را با حقیقت مجازی در سرزمین تحت حکومت خان توصیف می کند. همه شهرها به اسامی زنها نام گذاری شده و از ترکیب بندی و شخصیت پردازی بی نظیر از نظر کیفیت و مفهوم برخوردار است .رمان در نه بخش اصلی تنظیم شده که در ابتدا و انتهای هر بخش با پنج تصویر روایتی آرایش گردیده است. در ابتدای کار داستانها بصورت نقل قول های مسافرانی است که خان بدون لزومی برای باور کردن آنها را می شنود و فقط سعی در یافتن نقاط مهمی در داستانهای مارکو پولو را دارد. خان دارای قدرتی در حال انزوال است و هر خواننده ای در خلال گفتگوی مارکو و خان به این امر پی می برد که داستان واقعی در لابلای تخیلات مارکو و شک و تردید خان نسبت به این جوان نهفته است. و در پایان نهایتا اعلام می کند دستیابی خان به این سرزمینها غیر ممکن است و آخرین کلامی که خان به مارکو می گوید حتی برای خواننده هم امیدوارکننده است.

" با وجود بودن در دوزخ زندگی می توانیم آن را بپذیریم و دست کشیدن به معنای هشیاری از آن است. "

در کتاب " درشبی زمستانی اگر مسافری" در بخش اول کتاب بطور متناوب ده داستان مختلف را شروع میکند و واز جایی آغاز می شود که مردی به ناقص بودن نسخه رمانی که بتازگی خریده است پی می برد. این موضوع را از متن جلا داده شده داستان در می یابد. او در بازگشت به کتابفروشی با زن جوانی آشنا می شود و نهایتا متوجه می شوند که داستان های ده گانه تقلیدهایی مضحک از داستانهایی دنباله دار هستند. کتاب شامل مباحثی بر تجارب خواندن است و گشایش ده داستان جداگانه در ابتدا بنوعی ادبی روایت خیالی را تا به انتها دنبال می کند. بنظر میرسد کالوینو در این اثرخواندن را به نوشتن ارجع دانسته است .

ایتالو کالوینو در نوزدهم سپتامبر سالا 1985 بر اثر خونریزی مغزی در شهر سی ینا ایتالیا درگذشت. کتاب " شش یاداشت برای هزاره بعدی" پس از مرگ وی بچاپ رسید. از مجموعه " زیر خورشید جاگوار" (1991) که بر اساس حسهای پنجگانه نوشته بود " لامسه" و " بینایی" هرگز کامل نشدو ناتمام ماند . کالوینو همچنین پیرامون خصایصی پنجگانه تحت عناوین " شفافیت"/ "سرعت انتقال"/ " سخت گیری"/ "قابلیت لمس" و " چند لایه گی" کارهایی را در دست داشت. در کتاب " استفاده های ادبیات" (1980) کالوینو خاطر نشان می کند ." در سنین بزرگسالی زمانی می رسد که دوباره رجعتی به کتابهای مهم ایام جوانی بپردازیم حتی اگر کاملا تغییر کرده باشیم و با چیزی که مواجه می شویم برایمان کاملا تازه و بدیع باشد" .

برگزیده ی کتابهای ایتالو کالوینو:

راهی بسوی آشیانه عنکبوتها - 1947. آدم – یک روز بعد از ظهر- و داستانهای دیگر - 1949. اشرافی شکافته شده - 1952. فولکلورهای ایتالیایی - 1956. بارون درخت نشین - 1957.چاقوی ناموجود - 1959نیاکانمان - 1960.مارکو والدو - 1963.غبار برخاسته ازمصائب عاشقی - 1965.کمدی های کیهانی - 1965.صفر - 1967.شهر های نادیده - 1972.قلعه تقدیر دوگانه -1973.اگر در شبی زمستانی مسافری - 1979.استفاده های ادبیات - 1980.آقای پالومار - 1983.شش یاداشت برای هزاره بعدی - 1988.چرا کلاسیک می خوانیم - 1991. شرح حال نویسی - 2003

علی قانع

منبع: کتاب نیوز

  • میر حسین دلدار بناب