باز خوانی یک مطلب نه چندان مشکل!
برای آوردن نوشته ی زیر چند نکته را در نظر داشتم که به آن ها اشاره می کنم؛ یکی این که بانوان صاحب ذوق در کشور ما کمتر شناخته شده اند، و از دلایل معلومش اینکه جامعه ی مردسالار و شناخت بسیار سطحی از مقوله ی دین و محروم کردن نیمی از جامعه از حق مسلم و حقوق قانونی و طبیعی خود با تفسیر به رأی از دین... نگاه غلط به انسان و تقسیم جنسیتی آن به دو تیپ حاکم و محکوم و قوی و ضعیف _ زنان در جوامع مردسالار همیشه ضعیفه نامیده شده اند _ و بسیاری نکات دیگر که مجال فراخ برای طرحشان لازم است، مجال برای تعلیم و تربیت و ترقی نیمی از جامعه را به راحتی سلب کرده است.
دیگر این که عصر ناصری و چهره ی تاریک آن عنصر سفاک و از خود راضی و کم ظرفیت یعنی جناب ناصرالدین شاه _ اسم بسیار بی مسمی ( یاری کننده ی دین) _ به درستی شناخته نشده است و بازخوانی و بازنویسی دقیق و مبسوطی را می طلبد. سلطان صاحبقرانی که کمترین جرمش کشتن شریف ترین مرد روزگارش یعنی امیر کبیر بود و به اسارت و بردگی بردن زنان و کودکان مردم در ازای مالیات های سنگینی که وضع شده بود و بسیاری از مردم فرودست از پرداختش عاجز بودند و خوش ترین و بهترین نمره ی کارنامه ی تباه و سیاهش بخشیدن افغانستان و ترکمنستان و بلوچستان به انگلستان و روس بود، طبق معاهده های ننگین پاریس و آخال و گلداسمیت!!! و بستن قراردادهایی که هنوز هم مردم این مرز و بوم تاوانش را می دهند!!! با این اوصاف کشتن یک زن صاحب ذوق و دگراندیش نباید کار مشکلی بوده باشد!!!
البته حاج سیاح در کتاب خاطرات خود و حاج زین العابدین مراغه ای در کتاب سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ به گوشه ها و زوایای چندی از این عصر تاریک و سراسر اختناق اشاراتی کرده اند، عصری که کمترین جرم روزنامه خواندن کشته شدن به دست خود شاه بود. ( رجوع کنید به جلد اول تاریخ مشروطیت دکتر ملک زاده ) برشمردن خبط و خطاهای ریز و درشت سلطان شهید مجالی به وسعت پنجاه سال حکومت ویرانگر و دل آزار وی می طلبد که به آینده و آیندگان حوالت می شود!
سه دیگر برگرفتن سبک مولوی و به درستی از عهده ی کار بر آمدن قرة العین می باشد، که شاهد مدعی در ذیل همین مطلب آورده می شود.
... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!!
زرین تاج برغانی قزوینی،معروف به قرة العین یا طاهره،دختر حاجی محمد صالح برغانی قزوینی،در سال 1195 هجری شمسی مطابق با 1816 میلادی درقزوین به دنیا آمد. او مقدمات علوم را به همراه خواهرش مرضیه نزد پدرش آموخت. بعد به تحصیل فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب پرداخت. سپس آثار شیخ احسایی و سید رشتی را مطالعه کرد . عقاید سید رشتی بسیار روی او تاثیر گذاشت.تا آنجا که او تصمیم گرفت به کربلا برود و سید را ملاقات کند. دو پسر و یک دخترخود را به شوهرش که پسر عمویش هم بود،سپرد و به کربلا رفت. اما چون به آنجا رسید،سید درگذشته بود.در آن هنگام قرة العین 29 سال داشت . سپس از آنجا به بغداد رفت و بعد از آن در سال 1225 خورشیدی( 1846 میلادی ) به دستور سلطان عثمانی به ایران بازگشت و به قزوین رفت.یکسالی در آنجا بود تا که پدرش و پدر شوهرش به دست پیروان باب کشته شدند و او مجبور شد به تهران برود. بعد به همراه عده ای از یارانش به دشت " بدشت" در هفت کیلومتری شاهرود رفت و در انجمنی که درآنجا بر پا شده بود،بی پرده در برابر حضار نمودار شد و به سخنرانی پرداخت و غوغایی به پا کرد و از آنجا به تهران بازگشت. بعد از مدتی به قزوین رفت تا بعد از کشته شدن باب او را دستگیر کردند و به تهران آوردند و زندانی کردند . بعد از حادثه ی تیراندازی به ناصرالدین شاه ، در سال 1231 خورشیدی ( 1852 ) درحالی که فقط 36 سال داشت، به دستور شاه و وزیرش در باغ ایلخانی کشته شد.
قرة العین زنی صاحب قلم، شاعر و سخنران بود. آلوسی ، مفتی بغداد در ترجمه ی حال او می گوید:" من در این زن فضل و کمالی دیدم که در بسیاری از مردان ندیده ام. او دارای عقل و استکانت و حیا و صیا نت بسیار بود. "
قرة العین در ایران نخستین زنی بود که به خلاف رسم و عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.اکثرآثار نظم و نثر قرة العین از میان رفته است و فقط تعدادی نوشته های پراکنده و نامه به خط خودش برجای مانده است. چند غزل نیز از وی باقیمانده است .
چند نمونه از آنها را در زیر می آ ید:
تو و ملک و جاه سکندری، من و رسم و راه قلندری
اگر آن خوش است تو در خوری ، وگر این بد است مرا سزا
----------------------------------------
در ره عشقت ای صنم ، شیفته ی بلا منم
چند مغایرت کنی ؟ با غمت آشنا منم
پرده به روی بسته ای، زلف به هم شکسته ای
از همه خلق رسته ای، از همگان جدا منم
شیر تویی ، شکر تویی، شاخه تویی، ثمر تویی
شمس تویی، قمر تویی، ذره منم ، هبا منم
نخل تویی ، رطب تویی ، لعبت نوش لب تویی
خواجه ی با ادب تویی، بنده ی بیحیا منم
کعبه تویی ، صنم تویی، دیر تویی، حرم تویی،
دلبر محترم تویی ، عاشق بینوا منم
شاهد شوخ دلربا گفت به سوی من بیا
رسته ز کبر و از ریا ، مظهر کبریا منم
طاهره خاک پای تو ، مست می لقای تو
منتظر عطای تو ، معترف خطا منم
----------------------------------------
گر بتو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام
کوچه به کوچه، در به در،خانه به خانه،کو به کو
دور دهان تنگ تو ، عارض عنبرین خطت
غنچه به غنچه ، گل به گل ، لاله به لاله ، بو به بو
می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله، یم به یم،چشمه به چشمه،جو به جو
مهر ترا دل حزین بافته بر قماش جان
رشته به رشته ، نخ به نخ ، تار به تار، پو به پو
در دل خویش"طاهره"گشت و نجست جز تو را
صفحه به صفحه، لا به لا، پرده به پرده ، تو به تو
- ۹۲/۱۱/۰۹
ممنون از شما
به روزم