رساله ی انشائیه
اگر پدر شما رئیس جمهور شود از او چه می خواهید؟ (پرسش مهر رئیس جمهورمنتخب جناب دکتر حسن
روحانی)
حقیقتا تصورش هم برایم مشکل است که پدرم رئیس جمهور شود! سؤال بسیار غیر منتظره
ای است! وقتی با چنین پرسشی مواجه شدم کمی هول کردم و هل شدم! نمی دانم آن کسانی
که پدرشان یه هویی رئیس جمهور شد از او چه خواسته هایی داشتند و چه کارهایی کردند!
اما راستش باید چیز بسیار باحالی بوده
باشد! پسر بزرگترین مقام مملکتی شدن هم برای خودش حالی دارد! همه ی نگاه ها
ناگهان به سویت می چرخد! یه هویی مهم می شوی! همه مجیزت را می گویند بی آنکه دلیل
عقلایی داشته باشد! صاحب اختیار می شوی! دستور می دهی! بی خودی مهم می شوی! ادای
بزرگان را در می آوری! برای خودت اهن و تلپی پیدا می کنی! با بزرگان می پیوندی! به
ریش هرچه حکیم و دانشمند و شاعر و هنرمند است می خندی، مخصوصا سعدی که خیال می
کرده است از فضل پدر چیزی حاصل پسر نمی شود!...بگذریم!
من می دانم پدرم هیچوقت رئیس جمهور نخواهد شد! چون هم اکنون که این کلمات را
می نویسم بیش از هشتاد و پنج سال از عمرش می گذرد! تمام عمرش را دنبال زندگی دویده
است! دیگر از رمق افتاده است! قلب مهربانش بیمار است! فشار زندگی به فشار خون
مبتلایش کرده است! چشمانش سو ندارد! به زور با عصا راه می رود! از درد فراق شریک
غم های زندگی اش غیر از پوست و استخوانی بر تنش نمانده است! می دانم وقتی ساکت است،
خاطرات روزگار سپری شده اش را مرور می کند! عمری با قناعت و مناعت طبع زیسته است!
همیشه از ما خواسته است، در هر شغل و مقامی بودیم انسان باشیم و به فکر انسان ها
باشیم! غم دیگران را غم خود بدانیم و از شادی هایشان شاد شویم!
می دانم اگر پدرم جوان بود و می توانست
رئیس جمهور شود، به همه توصیه می کرد هویت الهی و انسانی خود را پاس بدارند و اسیر
دسته بندی های ظاهری و بی پایه نشوند.
شاید مانند آبراهام لینکلن می شد و غم مردم را می خورد! شاید هم نلسون ماندلای
دیگری می شد و تبدیل به قهرمان می شد! شاید هم اسیر تملق و مجیز سالوسان می شد و
به بی راهه می رفت! نمی دانم چه سر نوشتی پیدا می کرد. من که غیب گو نیستم از
ناشده ها و نا آمده ها خبر دهم!
در هر صورت اگر دست بر قضا به هر طریق ممکن می زد و پدر من رئیس جمهور می شد
دستان خود را دور گردنش حلقه می کردم و صورتش را می بوسیدم و با صداقت و بی شیله
پیله به او می گفتم: بابای رئیس جمهورم؛ اول از همه به وعده های انتخاباتی خودت که
به مردم داده ای عمل کن تا پیش خدا و مردم شرمنده نباشی! با مردم صادق باش چرا که
نجات در صدق است و از آن جایی که حضرت حافظ گفته: دائم گل این بستان شاداب نمی ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی شما هم توصیه ی مشفقانه ی او را به کار ببند تا
سر انجام بعد از چهار سال ضعیفان خشنود باشند و تو رستگار!
به وزیر بهداشت و درمان توصیه کن تا
دست اندرکاران و کاشفان ماهر و زبردست دارو و درمان را از اقصی نقاط کشور و دنیا گرد
آورد تا واکسن بیماری ها ی انگلی مانند اختلاس و احتکار و پول شویی و ارتشا و تبعیض و خویشاوند سالاری و هزار فامیلی و تقدم خود بر دیگران و ترجیح
منافع شخصی بر منافع ملی و... را در اسرع وقت کشف کرده و به تولید انبوه برسانند
تا کشور قبل از استیصال کامل از شر این بیماری ها نجات قطعی یابد!!!
به وزیر علوم توصیه کن تا برای هر
ایرانی مدرک پرست یک کاغذپاره به نام دکترا اعطا کند تا آنان دنبال نام و کام و
نان خود بروند و علاقمندان به دانش و علم و حکمت را به حال خود رها کنند! شاید از
این طریق گل های باغ دانایی شزوع به شکفتن بکند و بوستان حکمت و خرد و اندیشه جان
و نشاطی نو یابد!
به وزیر آموزش و پرورش توصیه کن تا
دستور العملی صادر نماید تا تمام کسانی که
راه اشتباهی آمده و وارد عرصه ی
تعلیم و تربیت شده اند و آموزش و پرورش را با بنگاه های اقتصادی عوضی گرفته اند، سر خود گیرند و به راه خود
بروند – بدیهی است حق العمل کاری آقایان قابل پرداخت خواهد بود - تا کار در دست کاردانان و شیفتگان تعلیم و تربیت
بماند و از این راه نوباوگان و نوجوانمان
و جوانان این مرز و بوم کام خود را با شهد علم و ادب و هنر شیرین سازند و دنیا را
با عینک واقعیت و حقیقت ببینند نه عینک گرد گرفته و غبار آلود و زنگاری تمنیات
مادی بعضی مدعیان آزمند و دروغین و تعلیم
و تربیت!!!
به وزیر ورزش و جوانان توصیه کن تا
جلسه ای به همراه وزیر آموزش و پرورش و وزیر بهداشت و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و عنداللزوم بعضی
از وزرای دیگر تشکیل دهد و با ادغام
دستمزد فوتبالیست ها و مربیان
فوتبال وآکتورهای سینما و...با حقوق معلمان و اساتید و پزشکان وکارگران و...به رقم
عادلانه ای از پرداخت حقوق ها و دستمزدها
برسند تا فاصله ی طبقاتی کمی تا قسمتی کاسته شود و شیب تند و فاحش تفاوت ها
به مرور ملایم تر شود!!!
به رئیس سازمان محیط زیست و منابع طبیعی توصیه کن تا با همکاری وزارت بهداشت و درمان، دوای
بیماری زمین خواری را در اسرع وقت و قبل از نابودی کامل جنگل ها و مراتع و منابع
طبیعی پیدا کنند، و گرنه دیری نمی گذرد که همه ی کشور تبدیل به کویر می شود و ...
به وزیرراه و مسکن و شهرسازی توصیه کن به همراه وزیر صنایع و معادن با روی هم ریختن
فکرهای خود و همکارانشان، یا چاره ای برای تعریض و گشایش جاده ها و ایجاد خیابان
ها و راه های جدید بکنند یا بالکل تولید خودرو و واردات آن از چین و ماچین را متوقف
کنند تا مختصر روزنه ای برای تنفس و تردد پیاده نظام باقی بماند، در غیر این صورت
باید راه کاری برای ترددهای هوایی اندیشیده شود!!!
به رئیس سازمان میراث فرهنگی توصیه کن
تا بقایای میراث باستانی و فرهنگی و قلاع قدیمی و کاروان سراهای تاریخی و زیر خاکی
های بی بدیل و مجسمه های بی نظیر و ...طعمه ی چپاول یغماگران سودجو و مسئولان بی
رنگ و بو نشده است، دست همت بجنباند و رگ غیرت بنمایاند، بلکه از این طریق
بازمانده ی هویت مردم صیانت شود که ملت بی هویت محلی از اعراب ندارد!!!
به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توصیه کن تا به احترام اهل قلم و هنر کلاه از سر
بردارد و پشمینه پوشان تندخو را که از عشق بویی نشنیده اند بر آنان مسلط نگرداند،
تا مجالی برای پرواز مرغ روح و خیال و اندیشه شان فراهم گردد و به آزادی تمام
کلمات را به استخدام خود درآورند و کاخ های بلند علم و هنر و دانش را از نو
برافرازند تا هیچ باد و باران و هجمه ی فرهنگی به سوی باغ و بوستان این مرزو بوم
نوزد و گرنه...
به وزیر اقتصاد و رفاه توصیه کن تا خط فقر را برای همیشه از دفتر زندگی مردم
پاک بکنند تا هیچ کس زیر بار سنگین این خط نامرئی و منحوس به نفس نفس نیفتد!
بابای رئیس جمهورم ملت ایران بسان درخت تناوری است که تنه ی آن با ریشه های
اقوام مختلف استوار گردیده و سر بر آسمان افراخته است، به دست اندرکاران فرهنگی
توصیه کن تا با ایجاد فرهنگستان زبان های اقوام ایرانی آب حیات به ریشه های این
درخت کهنسال برسانند...
بابای رئیس جمهورم به دنیا اعلام کن که فرهنگ بهتر ازجنگ، تعامل بهتر از
تهاجم، گفتگو بهتر از مشاجره، وحدت بهتر از تفرقه، ایمان بهتر از زندقه، برابری بهتر
از نابرابری و انسانیت بهتر از سبعیت است.
بابای رئیس جمهورم...
- ۹۲/۰۸/۱۲
سلام دوست عزیز از مطالب ارزنده شما لذت بردم مانا باشید در ضمن در وبلاگ مکاشفه با افتخار لینک شدید .
یک دنیا سپاس