رساله ی شکوائیه
سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۰۳ ب.ظ
بوقلمون صفتم. نان به نرخ روز خور هستم. هزار چهره ام. دمدمی مزاجم. هرهری مذهبم. از حزب بادم. دست شیطان را از پشت بسته ام. بادمجان دور قاب چینم. سبزی پاک کن هستم. مجیز همه را می گویم. مداهنه می کنم. کرم . کورم. وجدان بی وجدان. دست از سرم بردار. چی می خوای از جون من! کشتی منو. سکته ام دادی . مخم را پوکوندی. رهایم کن.
اگه من نخوام مثل تو باشم کی رو باید ببینم؟ خیر سرت کدام قله ها را فتح کردی که ما نکردیم. وجدان کاری،وجدان کاری. شرافت انسانی،شرافت انسانی. اخلاق. مردانگی. مرام. فتوت. مروت. عیاری. منش. معنا. هنر. ذوق. عرفان. تفکر. اندیشه. فهم. شعور. صداقت. صفا. بسه بابا ذله ام کردی. این حرفا دیگه کهنه شده. دوره ی این حرفا خیلی وقته گذشته.یه جا و درهم کیلویی چند؟
بابا خیالات را رها کن. زندگی که شوخی بردار نیست! دن کیشوت بازی را بذار کنار.خیال باف. رویایی. موهومات چی. به خودت بیا. قطار رفت. جا ماندی. ببین از تو کوچک تر ها کجاهایند و تو کجا؟!
پیر شدی و هنوز دست از خیالات بر نداشتی. باز خدا پدر مرحومت را بیامرزد که این خانه ی گلنگی را برایت ارث گذاشت و در بدر نشدی...
از لای این کتاب ها بیرون بیا. حرفای خوب خوب مال کتاب هاست. حافظ هم باشی مولانا هم باشی کسی برایت تره خورد نمی کند. دوره ی مراد و مرید بازی خیلی وقته گذشته. الکی خوش! الان حرمت یک فوتبالیست از هزار و یک شاعر و هنرمند و عارف و فیلسوف و نویسنده و...بیشتره...
بازهم بگم... صد سال سیاه نمی خواهم امثال شماها باشم. دست از سر کچلم بردار. تو را به خیر و مرا به سلامت. فقط بلدند موعظه کنند. هر وقت کم می آورند شعر تحویل آدم می دهند؛ انسانم آرزوست انسانم آرزوست. ما را داخل آدم حساب نمی کنند. هی به من می گوید؛ سست عنصر سست عنصر. سست عنصر خودت و امثال خودتند که ما را آنگونه دیده اند. بترکه چشم حسود. خلایق هرچه لایق. برو بمیر. مالیخولیایی. مردکه ی دبنگ. زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست. الهی که گرز رستم بخورد به کمرت. انگار از دماغ فیل افتاده. از خود راضی روانی...
آره بوقلمون صفتم اما برای خودم کسی هستم. تو کی هستی؟! مرده شور آن فضل و هنر و ذوق و کمالاتت را ببرد که صنار نمی ارزد. علم و عرفانت را ببر پیش بقال محله و دوغ بگیر. سوادت تو سرت بخورد که یه پول سیاه هم نمی ارزد...
گیرم هزارتا هم کتاب خوندی. کیه که برای امثال تو ارزش قائل بشه؟ مردم عقلشان به چشمشان است عمو. کجای کاری؟
نه نه هزار سال سیاه نمی خواهم مثل تو باشم. برو غازت را بچرون. خیالاتی بدبخت... بر در میکده رندان قلندر باشند/ که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی... چه غلط ها! با این حرف های گنده تر از دهنش...
- ۹۱/۱۲/۱۵