درباره ی یک نویسنده / اسکات، سروالتر (60)
اسکات، سروالتر Scott, sir Walter شاعر و رماننویس انگلیسی (1771-1832) در ادینبورگ Edinburgh و در خانوادهای اصیل زاده شد. در کودکی بر اثر ابتلای به بیماری فلج اطفال لنگ شد. تحصیلات خود را در ادینبورگ انجام داد و مانند پدر به وکالت دعاوی پرداخت و از نوجوانی به شعر و تاریخ و قصههای خیالانگیز شوق فراوان یافت. در 1797 ازدواج کرد و با همسر خود در خانه کوچکی در زادگاهش به سر برد. وی غالب اوقات برای دیدار خانوادهاش به مرز انگلستان و اسکاتلند سفر میکرد، همین دیدارها موجب گشت که اسکات به زیباییهای طبیعت و چشماندازهای شاعرانه و ترانههای عامیانه و افسانههای آن نواحی که به وقایع مهم تاریخ اسکاتلند بستگی مییافت، علاقهمند شود. در این دوره اسکات به آموختن زبان آلمانی پرداخت و آثاری از بورگر Burger شاعر آلمانی و گوته به انگلیسی ترجمه کرد. از 1792 در ضمن سیاحت از دورترین منطقه مرزی انگلستان و اسکاتلند، به فراهم آوردن ترانههای عامیانه و غزلهایعامیانه که به وسیله دهقانان از بر خوانده میشد، دست زد و در 1803 در سه جلد منتشر کرد و بدین طریق پیشوای شاعرانی شد که بعدها به جمعآوری اشعار عامیانه پرداختند. اسکات حتی در اشعاری که خود میسرود نیز از این ترانهها الهام گرفت. در 1804 چاپ قصه ای منظوم و قدیمی را به نام سر تریسترم Sir Tristrem برعهده گرفت و این نخستین اقدام در چاپ سلسله آثاری بود که بعدها انجام داد. معروفترین آثار این مجموعه درایدن Dryden (1808) و سویفت Swift (1814) است. اولین اثر بدیع و مهم اسکات در 1805 با عنوان ترانه آخرین خنیاگر The Lay of the Last Minstrel انتشار یافت که محبوبیت فراوان یافت. در 1806 بالادها و قطعههایی در تغزل Ballads and Lyrical Pieces و در 1808 مارمیون Marmion را انتشار داد. بانوی دریاچه The Lady of the Lake (1810) از نظر بسیاری از ناقدان بهترین اثر منظوم اسکات به شمار آمد. این منظومه در شش بند است و عنوانش از نام شخصیتی اساطیری از افسانه ی شاه آرتور گرفته شده و از زیبایی طبیعی شرق اسکاتلند الهام پذیرفته است. اسکات در این منظومه خواننده را با خود به ماجراها و وقایع غیرمنتظره ای میکشاند که در ضمن آن، از آداب و رسوم مناطق کوهستانی و مناظر باشکوه؛ وصفی دقیق به عمل آورده است. منظومه بانوی دریاچه پیروزی فراوان به دست آورد و الهامبخش روسینی، آهنگساز نامی، در ساختن اپرا گشت. از آثار منظوم دیگر اسکات این آثار است: رؤیای دون رودریک The Vision of Don Roderick (1811)، راکبی Rokeby (1813)، عروسی تریرمن The Bridal of Triermain (1812)، لرد جزایر The Lord of the Isles (1815) و مانند آن. والتر اسکات در همه این منظومهها وصف آداب و رسوم و ترسیم مناظر باشکوه منطقه غرب اسکاتلند و جزایر را با وقایع تاریخی میآمیزد؛ خاصه در دو منظومه اخیر که تصویر دقیق خصوصیتهای اخلاقی و روحی مردم، پیچ و خمهای حوادث و غمانگیز بودن داستان، آشکارا از ظهور نویسندهای که استاد و خالق رمان تاریخی است، خبر میدهد و اگرچه کولریج Coleridge، شاعر انگلیس به سبب قالبهای نامأنوس و بیان تصنعی آشکار اسکات، درباره او گفته است: «پس از مرگ اسکات حتی بیست شعر از او باقی نخواهد ماند» این اشعار اسکات را به شهرت رساند. اسکات در 1799 به سمت فرمانداری سلکرک شر Selkirkshire منصوب گشت و با آنکه سالها در این سمت باقی ماند، هرگز از نویسندگی دست بازنداشت. اما ظهور بایرون و پیروزی اشعارش، محبوبیت اسکات را تحتالشعاع قرار داد، پس شعر و شاعری را کنار گذارد و به رماننویسی پرداخت و داستان ویورلی Waverley را که در 1805 آغاز کرده بود، در 1814 به پایان رساند و با نام مستعار، انتشار داد. اسکات در این رمان تاریخی؛ شیوه خاصی به کار برده بود که در سایر داستانهایش نیز مراعات شد. پیروزی بزرگ رمان ویورلی، اسکات را به خلق یک سلسله رمان در زمینه محیط اسکاتلند برانگیخت که در آنها تنها به زنده کردن اشخاص تاریخ اکتفا نمیکرد، بلکه میکوشید تا محیط تاریخی را از نو خلق کند، از آن جمله است این داستانها: گای مانرینگ Guy Mannering (1815) که حوادثش در قرن هیجده میگذرد. عتیقهشناس Antiquary در 1816 که از برجستهترین و گویاترین رمانهای اسکات به شمار آمد. عتیقهشناس پرده نقاشی زندهای است از عادات و خصال مردم اسکاتلند در بعضی از دورهها. این کتاب نزد اسکات نیز بسیار عزیز بوده است، زیرا قهرمان اصلی آن، محقق پیر و نیکوکار، نقشی از صفات نویسنده را در بردارد. کتاب شامل دسیسهها و پیچ و خمهای جالب توجه و جانداری است و بهانهای است برای تنظیم یک سلسله وقایع هیجانانگیز. سلسله داستانهای قصههای صاحبخانه من Tales of My Landlord در چهار جلد منتشر شد که همه محیطی اسکاتلندی داشت و اسکات پس از آن در 1819 با انتشار رمان ایونهو Ivanhoe محیط اسکاتلند را در رمانهای خود رها کر0د تا به عصری دیگر و منطقه ای دیگر بپردازد و آن انگلستان در عصر ریچارد اول بود. اما با انتخاب این دوره از تاریخ نسبت به اصولی که بیشتر در رمانهای نخستین به کار میبرد، همچنان پایبند باقی ماند. به این معنی که دورهای را انتخاب کرد که در آن تضاد عمیق طبقاتی وجود داشت و مردم کشور به دستههای گوناگون تقسیم میشدند. انتشار ایوانهو اسکات را به اوج شهرت و محبوبیت رساند و گرچه مطالب آن از جنبه تاریخی با اسناد و مدارک، مطابقت کامل نداشت و نویسنده در آن تنها رنگ تاریخی را حفظ و به این نکته اکتفا کرده است که در رمان چیزی خلاف حقایق تاریخی وارد نکند و در انتخاب وقایع آزادی کامل داشته باشد. ولی برروی هم سبکی باطراوت پدید آورده که از نفوذ کمنظیری در میان مردم برخوردار گشته و شهرتی جهانی یافته است. از آن پس ایوانهو الهامبخش بسیاری از آثار ادبی، از جمله نوتردام دوپاری اثر ویکتورهوگو گشت. اسکات در 1820 در زمره ی نجیبزادگان درآمد و زندگی مجلل با مخارجی گزاف پیش گرفت. در 1821 رمان کنیلورث Kenilworth را انتشار داد که در آن عصر ملکه الیزابت وصف شده است و در 1823 کونتین داروارد Quentin Durward را که حوادث آن در کشور فرانسه، در قرن پانزدهم میگذرد و هدف نویسنده نشان دادن واژگونگی معیارهای اجتماعی است. سالهای سال، این رمان ازمحبوبترین آثار اسکات به شمار میآمد و از تازگی انکارناپذیری برخوردار بود. در 1825طلسم The Talisman انتشار یافت که حوادث آن در عصر جنگهای صلیبی میگذرد، این داستان نیز از بهترین آثار اسکات شناخته شد. با آنکه تنوع و تازگی آثار اخیر نیز مانند ایوانهو بسیار مورد پسند مردم قرار گرفت، اما خوانندگان عصر جدید رمانهایی که او در توصیف از زندگی مناطق مرزی اسکاتلند نوشته بود را ترجیح دادند، و اسکات در 1824 با انتشار داستان ردگانتلت Redgauntlet بار دیگر به منطقه اسکاتلند بازگشت. اسکات با همه پیروزیها با وضع مالی دشواری روبرو گشت. سازمان انتشاراتیش ورشکسته شد و با آنکه سلامت مزاجش را نیز از دست داده بود، ناچار بود که شب و روز کار کند تا از درآمد نوشتههایش، وامهایی را که گرفته بود، بپردازد. علاوه بر داستان وودستاک Woodstock (1826) و زندگی ناپلئون The Life of Napoleon (1827) قصههای دیگری نوشت که بعضی از آنها از بهترین قصههایش به شمار میآید. همچنین مقالههایی برای مجله کوارترلی ریویو Quarterly Review نوشت که بنابر گفته خود او در 1809 تأسیس کرده بود. مقداری از وقت خود را نیز به چاپهای تازهای از آثارش اختصاص داد. یادداشتهای روزانه والتر اسکات بهترین گواه شرایط سخت او در سالهای ضعف و خستگی است که در 1890 به چاپ رسید. اسکات در 1830 به اولین حمله سکته قلبی دچار شد، اما موفق گشت که کارش را ادامه دهد و همه وامهایش را بپردازد و به منظور به دست آوردن سلامتیش به خارج از کشور سفر کرد که نتیجهای به دست نیاورد و اندکی پس از بازگشت به وطن درگذشت. والتر اسکات در اشعار کهن و قصاید اسکات و ترانههای عامیانه آگاهی فراوان داشت و از راه فراهم آوردن این اشعار خدمتی بزرگ به فرهنگ میهنش انجام داد. اگرچه در منظومههای داستانی والتر اسکات زبانی تصنعی و مبالغهآمیز و وزنی یکنواخت بکار رفته، استادی او در نقل و داستانپردازی و ادراکش از عالم انسانی این نقص را جبران میکند. در قلمرو رمان تاریخی اسکات نویسندهای بیرقیب بود، کمتر نویسندهای چنین نفوذ گستردهای بر زندگی هنری زمان خود داشته است، نفوذی که تنها بر شاعران و رماننویسانی، مانند کارلایل Carlyle محدود نمیگشت و دامنه آن به نمایشنامهنویسان، آهنگسازان و طراحان و نقاشان نیز کشیده میشد.
گوته درباره اسکات میگوید: «در آثار والتر اسکات پیوسته اعتبار و عمق عظیمی در ادراک وجود دارد. آثار او از معرفت وسیعی از عالم واقعی برخوردار است، معرفتی که نویسنده در سراسر زندگی بر اثر مشاهده دقیق و توجه بسیار به مسائل دشوار زندگی به آن دست یافته است.»
ترجمه شده به فارسی: آیوانهو- انگلیس در هشت قرن پیش- سرباز اسکاتلندی- عشق و فداکاری- کونتین داروارد- طلسم.
- ۹۰/۱۰/۲۱
بیسیم چی منتظر شما هست پشت خط نزاریدش.ندای او را بی پاسخ نزارید
یا علی.