اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

مرند سرزمین محبوب من

سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۰، ۰۵:۴۲ ب.ظ
تقدیم به دوست قلندرم شادروان مهندس جعفر طهمزی

مرند

سرزمین محبوب من

ای بازمانده از پس هزاره ها  

 واژگان چگونه بسرایند عظمت و پایندگی‌ات را که واژه نبود و تو بودی ! 

 قلم چگونه به وصفت برخیزد که فراتر از هر وصفی است آنچه از سر گذرانده ‌ای .

 به احترامت کلاه از سر بر می‌دارم و از شادی اینکه باز هستی ، کلاه بر آسمان می‌اندازم .

 ای باز مانده از پس هزاره‌ها .

ققنوس وار سوختی و فرزندانت از خاکسترت پدید آمدند . اما نه ، تو نسوختی ، تو را سوزاندند .

 تو فرزندانت را در آرامشی رشک انگیز در دامن می‌پروراندی که دشمنانت آرامشت را تاب نیاوردند .

کوههای سر به فلک کشیده ات ، جویبارهای پیچ در پیچ و آینه گونت ، آبشارهای سحر انگیز و سکرآورت ، دشت های  فراخت ، چمن زارهای مخملینت ، برکه های دل انگیزت ، باغ های رؤیایی ات ، گندم زارهای طلایی ات ، خانه های ساده و با صفایت ، دژهای نفوذ ناپذیرت ، سلحشوران بی‌نظیرت ، آه   آه .....

کوچه هایت با فریاد های شادمان کودکانش زیر سم ضربه های اسبان تنگ چشمان و زیاده طلبان به لرزه در آمد...

کاروان سراهایت چه مسافرانی را در سراچه های خود جای دادند!  تاجران سرمایه ی جوی ، قلندران شوریده موی ، صوفیان هوهو گوی ، عارفان طریقت پوی ، حکیمان حقیقت گوی ، زاهدان عیب جوی ، داروغه های پلشت خوی ، عیاران خوب روی ، طراران ترفند جوی ، و هزاران مسافر و زایر از هزار دیار .

قلعه هایت سینه سپر کردند و قدمی واپس ننهادند . کوبیده شدند و دم نیاوردند . سوختند و ساختند . کوچه هایت با فریاد های دل خراش کودکانش زیر سم ضربه های تنگ چشمان و زیاده طلبان به لرزه در آمد.... سر بازانت سر باختند اما ناموس هرگز!  اسارت کشیدند اما حقارت هرگز!                  

دشمنانت آمدند ، زدند ، کشتند ، بستند ، شکستند ، اما طرفی نبستند !

 آشور به سرکردگی سارگون ، یونان به سپهسالاری اسکندر ، سلوکیان ، کراسوس ، اعراب بادیه ، و از پس قرنی چند ، مغول ها و تاتارها و عثمانی ها .

دریغا که اینان با تو همزبان بودند اما همدل هرگز .

آنان که جهان را به آتش کشیدند از تو نیز دست نکشیدند ، تزارهای روس ، شاهان بریتانی ، ژرمن‌ها.....

فریادی ، شیونی ، ناله ای ، گرد و خاکی و غباری ، دود و آتشی و خاکستری و آنگاه هیچ .

همه رفتند و تو باز ماندی ، همه می‌روند و تو با افتخار باز می‌مانی .

 ای باز مانده از پس هزاره ها .

 تو سرزمین نوح رنج  کشیده ای ، تو را از طوفان چه باک ؟ که طوفان های بسیاری را تاب آورده ای . در تو رود خروشانی همچون ارس جاریست.

 اکنون تو هستی و فرزندانت . اما این بار بر فرزندانت است که حق فرزندی ادا کنند .

هان غمگین مباش . دست بیفشان . پای بکوب . نغمه برآور .

فرزندان تو بار دیگر می‌روند تا پرچم نام تو را در قله‌ی ذهن تاریخ بر افرازند .

این نوبت به شیوه ای دیگر و به گونه ای بهتر .

با پشتوانه‌ی علم و هنر .

 ای باز مانده از پس هزاره ها .

جاودانه بمانی هزارها  هزاره ازپس هزاره ها .

                                                                                                         میرحسین دلدار بناب

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۱)

  • علی نقی وند
  • سلام استاد

    ممنون از مطلب زیباتون. واقعا لذت بردم و با اجازتون مطلبتون رو تو بناب نیوز جدید نیز قرار دادم. بهمون بازم سر بزنید به آدرس جدیدمون:

    http://benabnews.zio.ir

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی