اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

رساله ی تطبیقیه

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۱۵ ق.ظ

معمولا یکی از مشغله های ذهنی این حقیر فقیر سراپا تقصیر گشتن لا بلای کتاب های کهنه و نو می باشد که به مرض لاعلاجی تبدیل شده است و هیچ کدام از اطبای حاذق که از دوستان دور و نزدیک این بنده نیز می باشند موفق به درمان و مداوای آن نشده اند!

یکی از پیامدهای این درد بی درمان آن است که در هر مطلبی به دنبال قرینه و مطابقه نیز می گردم که امروزه به چنین مرضی مطالعه ی تطبیقی می گویند!
چندی قبل که مشغول گشت و گذار در بوستان حضرت شیخ اجل بودم ، ناگاه به حکایت خلیفه ی جوانمرد اموی جناب عمربن عبدالعزیز برخوردم، پس از مطالعه ی مجدد آن به نکات ظریف و بکری برخوردم که در مطالعات سالیان قبل به آن مباحث توجه چندانی نکرده بودم!
چنانکه خوانندگان عزیز نیز دقت خواهند فرمود؛ در بادی امر بوی اقتصاد مقاومتی را در این شعر به وضوح می توان دید، علاوه بر آن اوضاع پریشان مردم نیز به روشنی قابل درک می باشد، علاوه بر علاوه ی قبلی معلوم می شود که جناب خلیفه ی جوانمرد و مردم دوست به هر دلیل آدم بسیار متمکن و متمولی بوده است که تنها نگین انگشترش می توانسته است که یارانه ی یک سال مردم شهر را تکاپو کرده باشد!
حال بماند که تا به حال کسی پیدا نشده است که از پیر تاریخ بپرسد که این ها این همه این چیز ها را از کجا آورده اند و این جوری از کیسه ی خلیفه بذل و بخشش می نمایند!!!
در تکمله ی این مطلب مرا حکایتی از جوانمردی رئیس جمهور سابقمان جناب میم الف یاد آمد که او نیز وقتی اوضاع اقتصادی مردم را قمر در عقرب دید چون انگشتری گرانبهایی مانند انگشتری خلیفه ی مذکور نداشت چوب حراج به تنها ماشین پژو دنده فرمان خود که می باید در موزه ی کارخانه ی پژو نگهداری می شد و هم چنین کاپشن تن خود زد تا مردمان را معلوم گردد که دست بالای دست بسیار است!!!
البته چنانکه از فحوای حکایت بر می آید گویا در دوره ی خلافت جمهوری خلیفه ی مرحوم اقتصاد جامعه دستخوش اختلاس بعضی از اقوام و خویشان دور و نزدیک خلیفه بوده است و از طرفی نیز تحریم های خارجی عرصه را بر مردم تنگ نموده بوده است.
هکذا مناع الخیرهایی هم بوده اند که خلیفه را از انجام کارهای نیک باز می داشته اند و به این وسیله بادمجان دور قاب می چیده اند.
مبلغی مطالب دیگر نیز دستگیرمان شده است که بعد ها به عرض عزیزان خواهد رسید.
حال این شما و این حکایتی که سخنش رفت! عرایض این بنده تا چه قبول افتد و ...

یکی از بزرگان اهل تمیز

حکایت کند ز ابن عبدالعزیز

که بودش نگینی بر انگشتری

فرو مانده در قیمتش جوهری

به شب گفتی آن جرم گیتی فروز

دری بود در روشنایی چو روز

قضا را درآمد یکی خشک سال

که شد بدر سیمای مردم هلال

چو در مردم آرام و قوت ندید

خود آسوده بودن مروت ندید

چو بیند کسی زهر در کام خلق

کیش بگذرد آب نوشین به حلق

بفرمود و بفروختندش به سیم

که رحم آمدش بر غریب و یتیم

به یک هفته نقدش به تاراج داد

به درویش و مسکین و محتاج داد

فتادند در وی ملامت کنان

که دیگر به دستت نیاید چنان

شنیدم که می گفت و باران دمع

فرو می دویدش به عارض چو شمع

که زشت است پیرایه بر شهریار

دل شهری از ناتوانی فگار

مرا شاید انگشتری بی نگین

نشاید دل خلقی اندوهگین

خنک آن که آسایش مرد و زن

گزیند بر آرایش خویشتن

نکردند رغبت هنر پروران

به شادی خویش از غم دیگران

اگر خوش بخسبد ملک بر سریر

نپندارم آسوده خسبد فقیر

وگر زنده دارد شب دیر تاز

بخسبند مردم به آرام و ناز...

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۴)

سالاملار دلدار بئی

نه دئیم



  • ولی محمد پور
  • سلام

     یاشا قارداش اوره ک سوزین دییرسن .

    درود بر شما
    بسیار تحلیل تطبیقی به جایی بود ، تحلیل ات تو حلق ....خلیفه ی مرحوم !
    شاد باشی
  • علی ابراهیمی راد
  • بله . خیلی عالی بود، کاش خلیفه ی ما هم انگشتری داشت. دیگر چه غمی داشتیم. 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی