رساله ی طنز به طعم واقعیت!!!؟؟؟
کتاب خاطرات حاج سیاح که عنوان دیگر آن دوره ی خوف و وحشت است! از یک منظر یک تراژدی تمام عیار است و از منظر دیگر یک درام طنزآمیز که شاخ حیرت از کله ی هر آدم حتی لاقید و بی تفاوت می رویاند!
راستی چه تراژدی از آن بالاتر که انسانی فرهیخته مانند امیرکبیر از مصدر امور حذف و به جای او میرزاآقاخان نوری صدر نشین شود و چه مصیبتی عظیم تر از آن که میرزا حسین خان سپهسالار عزل و میرزا علی اصغر خان امین السلطان نصب شود و...
اما درام و طنز عظیم آن است که مملکتی به بزرگی و عظمت ایران توسط مظفرالدین شاهی اداره می شود که به شهادت تاریخ و ثقات به اندازه ی بچه مدرسه ای امروز قدرت تجزیه و تحلیل ندارد و شدیدا دهن بین و خرافاتی است و دورش را عده ای سودجوی ددمنش گرفته اند که از هر فرصتی برای تکه پاره کردن مردم بهره می جویند و...
وقایع نگاری سال 1316قمری – 1377 هجری شمسی از زبان حاج سیاح
میرزا علی اصغرخان صدراعظم است، امیرخان سردار وجیه الله میرزا سپهسالار است، میرزا محمود خان حکیم الملک وزیر دربار است، حسین پاشاخان کشیکچی مخصوص شاه و مقرب.
اولاد مظفرالدین شاه در صدد هستندکه از مال مردم بیچاره مثل عموهای خودشان یعنی ظل السلطان و کامران میرزا در اندک زمان صاحب کرورها املاک و نقود شوند، همچنین کسانی که در زمان ولایتعهدی مظفرالدین شاه با او بوده اند می خواهند کارها را به دست گرفته ایشان هم در نوبت خود صاحب کرورها گردند.
درباریان ناصرالدین شاه هم چون سالها ریشه زده اند نمی خواهند دست از اقتدار و جاه و دخل بکشند، روز به روزملت در فقر و ذلت و جهالت غوطه ور می شوند... این درباریان بی انصاف ساده لوحی شاه را غنیمت شمرده هر یک به وسیله ای خزینه ی دولت را خالی و رعیت را لخت می نمایند.
شاه بیچاره بی خبر از امور است و غیر از آنچه صدر اعضم و درباریان از جریان عدل و آسودگی رعیت و انتظام امور به او می گوینداز هیچ جا خبر ندارد. روس ها نفوذ و اقتدار بیشتری در دربار ایران پیدا کرده اند که برای ضعف ایران و تسلط خودشان هرچه می گویند و هر چه می کنند پیشرفت می کند و شاهزادگان و اعیان هر یک می خواهند در نزد ماموران روس مقرب باشند و به وسیله ی ایشان در وطن خود مقتدر شوند...
اجمالا در این سال واقعه ی مهمی رخ نداد جز اینکه درباریان شاه را مصمم کردند که قرض از دولت روس کرده به نام اصلاح مزاج خود سفر فرنگستان کند تا ایشان تماشا و عیاشی را تکمیل کنند و وبال خلاص نشدنی و بار کمرشکن قرض را به ملت تحمیل نمایند.
دولت روس هم که این حرص و لاقیدی شاه و مقربان درگاه را دیده و دانیت که با جزئی بازیچه پنجه ی قوی خود را می تواند به بدن ضعیف این ملک پرمنفعت فرو ببرد از نادانی و لاقیدی و حماقت خائنان استفاده کرده مبلغ بیست و چهار کرور تومان با شرایطی که هیچ احمق و دیوانه ای آن را نمی پذیرد به ایران قرض داد...
آیا این پول به اصلاح یک اداره یا قشون یا استحکام یا تعمیر ملکی یا مزرعه ای یا استخراج معدنی یا تشکیل کارخانه یا بانک دولتی یا مریض خانه یا دارالایتامی یا مدرسه ای یا اصلاح راهی یا به یک جزئی چیزی که ذره ای منفعت به ایران برساند خرج خواهد شد؟ خیر! از قراری که شهرت یافته یک کرور صدراعظم و یک کرور مشیرالدوله میرزا نصرالله خان و دوکرور هم سایر درباریان بحب مراتب تقسیم کردند و مبلغ معتنابهی صدراعظم به ملاهای متنفذ داد که صدا در نیاورند و نگویند این قرض خلاف شرع است و چرا به ملت ایران تحمیل می شود؟! باقی هم به مصرف فرنگستان شاه خواهد رسید. والله اعلم.
یال 1317قمری – 1278 هجری شمسی
بیست و هفتم ذی حجه و هفدهم حمل، شاه با همسفران از تهران به اسم اصلاح مزاج به فرنگستان حرکت کرد. کسی از ملت بدبخت ایران نگفت:اصلاح یک مزاج، بیست و چهار کرور خرج نمی خواهد! با صد هزار تومان چندین نفر اول طبیب را به ایران جلب می توان کرد، بعلاوه به مزاج شاه چه شده و این مزاج چقدر قیمت داردکه یک مملکت فدای آن شود؟! بدبخت مملکت بی صاحب و بی دلسوز! دسته ای رسواکنندگان ایران از راه روسیه عازم فرنگستان شدند و در هر مملکت و هر پایتخت از آثار نادانی و حرکات رذیلانه ی شناعت آمیز یک فضاحتی برای ایران یادگار گذاشتند. عجبا! بعضی مردم خیرخواه، خصوصا کسانی که در خارجه مانده و ترقیات ملل و ممالک را دیده و خرابی ایران را با آنها سنجیده بودند، با اینکه دیدند ناصرالدین شاه چند سفر به فرنگ کرده خزینه ی دولت را برباد داد و آن ترقی و اقتدار دول را دید، با اینکه دانا و هو شیار بود این دیدن و سیاحت او ذره ای به ایران فایده نبخشید بلکه مردم را خر نموده گاهی گفتند: ناصرالدین شاه چون شاهنشاه کل سلاطین عالم بوده بر همه مقدم حرکت کرده! گاهی گفتند:شاه رفت میان تمام دول را اصلاح کرد! بعضی می گفتند:چون او پادشاه اسلام استو قوت اسلام همه ی دول را ضعیف می کند از این بابت شاهان دنیا خواسته اند مهمان ایشان شود و به ایشان امان دهد!
باری با این همه بدبختی او زیر بار قرض خارجه نرفت . باز ساده لوحان گمان کردندکه این شاه بی رای و بی هوش با این قرض گران وقتی که از سفر فرنگستان برمی گردد، ایران آباد و عدل و قانون مجری و علم رواج خواهد یافت! لکن آن پول ها در فرنگستان به مصرف بازیگر خانه ها و تماشاخانه ها و و و ... رسیده بعضی اسباب از قبیل عروسک و غیره آورده شد و برای اینکه در ناهار شاه کره ی تازه مخصوصی به مصرف برسد چند ماده گاو از خارجه با چند هزار تومان وارد تهران کرده و برای حفظ گاو و کره زدن، یک فرنگی را با خانه اش آورده ماهی هزار تومان به خرج و کرایه خانه ی او داده می شد... شاه را رندان برای عیش خود به سفر بردند، در سفر به هر جا چه فضاحت ها بار آوردند ذکر نمی کنم...
منبع: خاطرات حاج سیاح، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ سوم 1359 صص504 الی 507
- ۹۲/۰۵/۱۵