اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

رساله ی نسیانیه

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۵ ب.ظ


گاهی وقت ها به خودم می گویم آخه پسر تو سر پیازی یا ته پیازی؟ تو را سنه نه که دیگران چه کردند و چه می کنند! مردم حافظه ی تاریخی دارند یا ندارند! فلانی مار خوش خط و خال هست یا نیست؟! فلان آقا ائله کرد و بئله کرد! آخه به تو چه؟ چرا سری را که درد نمی کند دستمال می بندی؟

باز هم خودم را مجاب می کنم که نه! باید گفت و نوشت، اگر چه هیچ کس برای گفته ها و نوشته هایت تره هم خرد نکند!

مثلا ما آدمیم و در مقابل اعمال هم مسئول! مثلا دین ما گفته امربه معروف و نهی از منکر. اگر چه این روزها بیشتر برعکسش مد شده و مردم همدیگر را نهی از معروف می کنند و امر به منکر!

گاهی به استناد احادیث بزرگان که گفته اند؛حق را بگویید ولو به ضرر خودتان باشد، دل به دریا می زنم و مهر سکوت را از از لب و قلم بر می دارم و آن وقت دیگر این رشته از کجا سر درآورد خدا عالم است!

خداییش وقتی شروع به نوشتن کنم قلم مانند اسب سرکش شروع به جولان دادن می کند و هر چقدر هم مهارش را بکشی جلودارش نیستی!

چاره ای هم ندارم نوشتن مانند بیماری لاعلاجی در روح و جانم ریشه دوانده و تبدیل به اعتیاد ترک ناپذیری شده است!

مرحوم دهخدا می گفت نشخوار آدمیزاد حرف است و این بنده معتقدم نشخوار آدمیزاد نوشتن است و شاید هر کسی نشخوار خاص خودش را داشته باشد کسی چه می داند!

القصه حرف سر نسیان آدمیزاد بود که چه زود همه چیز را فراموش می کنند! حتی کارنامه ی سیاه و یا احیانا به فرض محال سفید و درخشان و یا رنگارنگ بعضی ها را!

 داشت فراموشم می شد گویا من هم به درد نسیان دچار شده ام، منظورم از کارنامه همان عملکرد در دوران هشت و یا شانزده ساله و یا ای بسا چندین و چند سال بیشتر از آن کارگزاری یا ریاست و یا شکل فریبکارانه اش همان دوران خدمت بعضی هاست!!!

نمی دانم در این خدمت صادقانه و بی اجر و مزد چه لذتی نهفته است که خیلی ها به هیچ قیمت حاضر به دست کشیدن از آن نیستند و نمی خواهند بار سنگین مسئولیت را از دوش های ناتوان خود زمین بگذارند و فرصت خدمت را به میدان داران تازه نفس دیگر بسپارند!!!

مردم ما چه خوشبخت و خوشوقت هستند که این همه خدمتگذار صادق و بی ادعا و مخلص دارند که حاضرند فی سبیل الله و بدون هیچ اجر و مزدی خدمتگزاریشان را بر عهده بگیرند!!!

چه اقبالی بالاتر از آن که یک عده مسابقه گذاشته اند و به میدان آمده اند تا حریفان دیگر را ناکار کنند و نا کارآمد نشان دهند و خود به امر خدمت قیام کنند!

 گاه در مسابقه ی خدمت چنان صبر از کف می دهند که وارد حریم خصوصی افراد می شوند و سوتی ها و گاف هایشان را جمع آوری می نمایند و پرونده ای قطور و طوماری بلند بالا فراهم می آورند تا فرصت خدمت را از کف دیگران بربایند و خود یک تنه به همراه دوستان نزدیک و اقربا و خویشان و همپالکی ها خاک خدمت جمهور ناس را سرمه ی دیدگانشان بنمایند!!! زهی بخت مساعد که مردم ما را نصیب شده است!

با این حال مردم ما باز هم خدمت های صادقانه ی بعضی ها را در طاق نسیان می نهند! گویی گذر هیچ خانی به این ولایت نیفتاده باشد! بقول نیاکان نکته سنجمان نه خانی آمده است و نه خانی رفته است!

از قدیم گفته اند؛ آزموده را آزمودن خطاست و حتی حضرت حافظ هم معتقد است هر چند آزمودم از وی نبود سودم آما باز یک عده بر اثر همان بیماری نسیان سراغ آزموده ها می روند!

ظریفی که خودم باشم، بارها گفته ام گویا مردم ما آلزایمر سیاسی گرفته اند. با این توضیح که این بنده به هیچ وجه من الوجوه اهل وادی سیاست نبوده و نیستم و هر گونه ادعای دیگران را از همین حالا تکذیب می کنم.

واقعا بد دردی است درد فراموشی خصوصا آلزایمر سیاسی!!! 

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۴)

  • خرنامه. علیرضارضایی
  • ملتی که کتاب نمی خواند یقینا آلزایمر دارد . مطمئن باشید اشتباهات مدام تکرار می شود .درود
  • علی ابراهیمی راد
  • استاد محترم تا نصف مقاله خوب بود، اما نیمه دوم نه. چون اشاره شما به کسی است که امروز ریز بار تهمت های دیگران یک تنه استاده است. گر چه در گذشته اشتباهاتی هم مرتکب شده است. اما کدام یک از ما عاری از اشتباهیم؟ پس پیشنهاد می کنم در نوشته خود تجدید نظر کنید. 
    پاسخ:

    سلام

    اگر چه در بسیاری چیزها می توان تجدید نظر کرد،اما در این خصوص با شما موافق نیستم...

    حکیم ناصر خسرو قبادیانی را شعری است که در بیتی از آن می فرماید؛ عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده/ حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت/ گفتا که که را کشتی تا کشته شدی زار..../ ...انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس/ تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت و ...

    مولانا نیز می فرماید؛این جهان کوه است و فعل ما ندا/ از نداها سوی ما آید صدا...

    به هر حال بدون توجه به عملکرد افراد در دوره های مختلف نمی توان به دیدگاه کاملی در مورد آنان دست یافت...

    در ثانی رزمنده ی عزیز دیروز، یادت رفته سال 63و64و65 در جبهه چه افکاری داشتیم...

    یکی از آن ها از بین بردن فاصله ی طبقاتی و برقراری عدالت و راستی و اخلاص و ساده زیستی بود!!!

    چه کسی اشرافی گری را در این مرزوبوم ترویج کرد؟ چه کسی پدیده ی آقازادگی را باب کرد؟ رانت خواری از کی به وجود آمد؟ هزار فامیل چی؟

    بهتر است دوباره در باره ی اصولمان فکر کنی...

    حداقل تو رزمنده ی دیروزی دچارل آلزایمر سیاسی نشو جان من!

    من یک مشکل اساسی هم دارم و آن اینکه هر قدر زور می زنم نمی توانم چشم به روی حقیقت ببندم!!!

    کلام آخر اینکه چه نسبتی بین بعضی ها با شبکه های ماهواره ای وجود دارد که برایشان پیرهن چاک می کنند و دایه ی مهربان تر از مادر می شوند؟! فاعتبروا یا اولو الابصار...

  • علی ابراهیمی راد
  • همان بهتر که ما به تزویز کاران به ظاهر ساده زیست اقتدا کنیم. آنها که به دنبال ترور شخصیت بودند، خوب توانستند، افکار دیگران را هدایت کنند. بعید نیست وقتی خبر شهادت علی را در شام شنیدند، بعضی از ساده لوحان گفتند، مگر علی هم نماز می خواند، که در محراب کشته شده است. همان بهتر که یکی پژو قدیمی دو میلیون تومانی را به یک ملیارد بخرد، تا بتواند صدها میلیارد امتیاز بگیرد. علی را جهل مردم کشت نه شمشیر یک خوارج. آن کس که نداند که نداند که نداند.............؟؟؟؟؟؟؟؟
    مردمان عقب مانده همیشه نیاز به قهرمان دارند.. حتی اگر بالاجبار خود رابه فراموشی بزنند و عالیجناب سرخ پوش دیروزی را آخرین امید خود قرار دهند... هیچ بعید نیست که یه روز معاویه زمان رو قهرمان خودمون بدونیم ...
    پ ن : استاد مطابق معمول استفاده کردیم.. فوق العاده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی