اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

رساله ی التعاملات

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۴۶ ب.ظ

روزگاری نه چندان دور در تعامل بین انسان و سایر موجودات،این انسان بود که دست بالا را داشت و سایر موجودات از اینکه صفت انسانی یافته اند ارج و منزلت می یافتند و ادیبان نیز از آن منظر آرایه ای به نام تشخیص ابداع کردند که عبارت بود از شخصیت انسانی دادن به سایر موجودات و اشیا.

از باب مثال آزادگی را که صفتی انسانی بود! به سرو نسبت دادند و بخشندگی را به دریا و گریستن را به ابر و خندیدن را به گل و چمن و ... از طرفی دل را که بخشی از وجود انسان بود به هرزه گردی متهم کردند و لب را به غنچه و دهان را به پسته و چشم را به بادام و زنخدان را به سیب و اندام را به سیم و زلف را به شبق مانند کردند... تا اینجای کار انسان زیاد از سرشت ذاتی و طبیعت اطراف خوددور نشده بود و کار به جاهای باریک نکشیده بود و در ازای هر صفتی که داده بود صفات دیگری ستانده بود و به عبارتی بده بستان یا تعامل کرده بود و صلابت را از کوه و صفا را از آیینه و خروش را از آتشفشان و... را از عناصر دیگر طبیعت ستانده بود و بازی به شکل برنده ،برنده پیش رفته بود و سیاست برنده ، بازنده  یا چماق و هویجی در کار نبود.

اما غفران الهی بر جیمز وات مخترع محترم ماشین بخار باد - جد اعلای ماشین های امروزی- که از وقتی که پای ماشین را به زندگی انسان کشید،نظام هستی را به هم ریخت و کلاه ها رفت توی هم! و شیر تو شیر ی شد که آن ورش ناپیدا ! با ورود ماشین به زندگی انسان همه چیز از توازن و تعادل و تعامل خارج شد و ماشین مانند ویروسی خطرناک زندگی انسان را از هم پاشید و به آلایشی پالایش ناشدنی مبتلا کرد...

از قدیم الایام،قاعده ی تعامل چنین بوده است که از هر دستی که دادی از همان دست می گیری! عبارت ادیبانه اش همان هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟ سابق است و تعامل مانند دو کفه ی ترازو بوده که اگر بر کفه ای چیزی نهادی باید بر کفه ی دیگر هم معادل یا هم سنگ آن چیز را بگذاری تا توازن و تعامل به هم نخورد و به عبارتی موازنه ی مثبت بر قرار گردد - اگر چه امروزه ترازوهای دیجیتالی با سیاست تک کفه ای خود توازن و تعامل را به هم زده اند و خودشان قانون خود نوشتشان را شکسته اند و تک رو و تک دو و تک خور و تک قطبی ... شده اند - به هر حال از اصل مطلب زیاد دور نیفتیم ، سخن از موازین و معاییر توازن و تعامل بود که بر اساس آن اصول می باید به ازای هر دادنی ستاندنی در کار می بود تا نظام امور از هم نپاشدو کارها بر روال منطق و عقلانیت روان گردد... اما نمی دانم چگونه شیطان ملعون توی جلد جیمزوات رفت و او با اختراع ماشین همه ی نظامات ثابت و لایتغیر زندگی را به چالشی دائمی کشاند و در نظام تعامل و تعادل و توازن رخنه ای مرمت ناشدنی ایجاد کرد و کفه ی آن امور استوار را به نفع ماشین سنگین تر نمود!!!

در تعامل بین ماشین و انسان آن که دچار خسران و زیان شدبی شک انسان بود، چرا که؛اولا در این تعامل اکثرا صفات ماشین بود که به انسان منتقل شد و در عوض انسان نتوانست از صفات خوب و برجسته ی خود چیزی به ماشین بدهد . ثانیا آنچه  از صفات ماشین به انسان منتقل شد همه منفی و ویرانگر و خانمان برانداز بودند نه سازنده و مثبت .ثالثا هر صفتی هم که از ماشین به انسان منتقل شد بر اثر نوعی از جهش و موتاسیون ناشناخته بر شدت و حدت آن افزوده شد به طوری که در بعضی موارد از کنترل خارج شد. فی المثل ترمز بریدن و به جاده ی خاکی زدن که هر دو از صفات ماشین است وقتی به انسان سرایت کرد بعضی ها چنان ترمز بریدند و به جاده خاکی زدند که نه تنها قانون را زیر پا گذاشتند بلکه با سرعت نور از خدا و دین و اخلاقیات و انسانیت و تمام خطوط قرمز گذشتند و در چشم بر هم زدنی از ممالک مختلف فرنگستان سر برآوردند غافل از اینکه ترمز بریدن و به جاده خاکی زدن آنها خیلی ها را به روغن سوزی انداخت و پنچرشان کرد که دیگر نه زاپاس افاقه کرد و نه می شد بوکسل شان کرد!

حال آنکه سابق بر این،تعامل اصول و روال دیگری داشت که به اصل انصاف نزدیک تر بود و جاده یک طرفه نبود! به عنوان مثال در بسیاری از مناقصه ها و مزایده ها طرف شرکت کننده در مناقصه یا مزایده،مختصری سر کیسه را شل می کرد و مبلغ ناچیزی از چرک کف دست/پول ناقابل/ مثلا چند میلیارد را به مأمور مجری مناقصه یا مزایده می پرداخت یا به حسابش واریز یا سرریز می کرد و آن وقت برنده ی یک مناقصه یا مزایده ی ناقابل چند هزار میلیاردی می شد! که در این شیوه ی پسندیده هر دو طرف سود می بردند! به طوری که نه سیخ می سوخت نه کباب !حالا آن طرفش را کار نداریم که چند میلیون نفر ناچیز و بی چیز هم متضرر شده باشند! با یک حساب سر انگشتی هر آدم ضعیف الریاضی هم می تواند بفهمد که در ازای دریافت چند میلیارد تومان مشمول الذمه ی چند میلیون نفر شدن به صرفه تر است و میلیون در برابر میلیارد ، عدد و رقمی نیست همچنانکه نود و نه درصد در مقابل یک درصد عدد قابل توجهی نمی تواند باشد!

با این اوصاف ،برخی از حضرات شاکی اند که چرا بعضی ها هی فیوز می پرانند و آب و روغن قاطی می کنند و جوش می آورند و آمپرشان می زند بالا!!! عجب آدم های کم حوصله و کم جنبه ای !بابا جان کمی طاقت داشته باشید و دندان روی جگر بگذارید وگرنه موتور می سوزانید و اوراقی می شوید! اگر چه باز هم غمی نیست ! امروز و فردا برای آدم های از رده خارج و اسقاطی هم نوبت نویسی می کنند و با مدل جدیدش جایگزین می کنند!!! مدل های جدیدی که نه اختلاس و احتکار بلد باشند،نه معده شان مثل چاه ویل پرناشدنی باشد! بلکه همه مانند اجناس چینی ارزان و مقرون به صرفه باشند البته برای یک عده ی بخصوص!

از تعامل انسان با ماشین نوع تازه یافته ای هم یادم آمد مثلا خیلی ها عادت کرده اند زود زود هنگ کنند و حساب کتاب ها را قاطی کنند و آن وقت خر بیار و باقالی بار کن! چه شود ؟؟؟ حساب ها هی پر شوند و خالی شوند!!! و آن وقت با چراغ سبز یک عده ی بخصوص بعضی از بخصوص های دیگر بریزند سر نعش بی جان شتر بیت المال و قیمه قیمه اش بکنند!!!  چه می شود کرد ؟؟؟ هجی مجی لا ترجی!!! هک ! الهک !یعنی فاتحه مع الصلوات ! مفلس شدی رفت. المفلس فی امان الله...

راستی تا دیر نشده است باید فرهنگستان زبان فارسی را خبر کرد تا تدبیری بیندیشد که چراغ زبان به پت پت نیفتد و اصطلاحات ماشینی دمار از روزگار زبان و فرهنگ در نیاورد! ای دریغ از زبان سره ی همچون سیم رده .

 حالا اگر کسی  معادل عبارات ؛ آب و روغن قاطی کردن،موتور سوزاندن،فیوز پراندن،جوش آوردن،گیرپاچ کردن،ترمز بریدن،به روغن سوزی افتادن،تخته گاز رفتن،چپه شدن،اوراقی شدن،پنچرشدن،به جاده خاکی زدن،بوکسل کردن،آمپر بالا رفتن،بوکساوات کردن،صفر کیلومتر،برق دزدیدن،هنگ کردن،آپدیت شدن،هک شدن ...  را پیدا کرد سلام مرا هم برساند... آخ ای به پت پت افتادم مثل اینکه بنزین تمام کردم !!! کمی با خودم تعامل کنم تا تعادلم حفظ شود...

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۵)

درود
اول از شما دوستم معذرت می خوام برای اینکه نتونستم بیام تارنمایت
من منتظر حضور گرمت هستم
با مطالب جدید و جالب که در هر کجایی گیر نمیاوری
اگه دوست داشتی ما رو قابل دونستی بیا
بدرود
سلام سید امروز دیگه با خودم شرط کرده بودم حتما بیام یه سلامی و عرض ادبی بکنم

بسیار عالی ...حالا اکثرا وبلاکها پر است از تعریف است و تمجید و همه با آب حمام دوست می گیرند و مجیز مسوولین و ارباب ریال را میگویندو هر آن مبلغی به آنان اعطا می شود تا آن عزیز دم فرو بسته و همچنان دعا و ثنا برای حقظ مقام و میز و سلامتی آقای مسوول ...در چنین اوضاع شیر تو شیری چنین سخنان حکمت آمیز و پند آمیزی حکم آب است در کویر ...راستی من تعریف به حقی کردم، خدا را شکر شما نه میزی داری که من دعا برای حفظ آن کنم نه پولی داری تا مدحت کنم،دعای من به خاطر سلامت اندیشه و فکر و اخلاق حضرتعالیست ...شاد و سلامت باشید و تداوم داشته باشد این سخنان حکیمانه ...یا علی
درود
از این به بعد می توانید مطالب ما را بجز در بلاگفا در لوکس بلاگ هم داشته باشید
با همین اسم سعنی ارو مهر
به نظر من شما هم بیایید در لوکس بلاگ هم سرعتش بالا تره و هم امکاناتش
اگه بیایی ضرر نمی کنی
بدرود
سلام جناب دلدار بناب ... ممنونم از لطفی که بهم داشتین ...
لینک فرموده بودین خبرم میکردین تبادل لینک میکردیم خوب بی خبر چرا ... من لینکتون میکنم ...
از وبلاگتون و مطالبش استفاده کردیم...
موفق باشین و شاد
فعلا
  • سعید میرزایی
  • سلام استاد .واقعا خیلی خوشحال شدم که هنوز پشتکارتون زیادامیدوارم همیشه مو فق باشین.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی