اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

تاملی در نظام آموزشی کشورمان ایران

يكشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۰۲ ب.ظ
فضای مجازی حسن مهمش این است که کاغذ حرام نمی کند و به تبع آن جنگلها و درختان نیز از بین نمی روندو مثلا اگر کسی خواست حرف و حدیثی در خصوص موضوعی مطرح کند که به نظرش لازم است یا با خوش خیالی فکر می کند کسانی پیدا خواهند شد که به حرفهای صد تا یه من غازش  اعتنایی بکنند بهترین امکان است. واگر چنان نشد که پنداشته شده بوده است باز جای نگرانی نیست چرا که زیانی متوجه کسی کرده نشده است!   باری بگذریم از این مقدمه ی لزوم مالا یلزم ...      

 بیست و پنج سال است که تدریس می کنم. از ادبیات گرفته تا تاریخ و پژوهش و... از مقطع راهنمایی گرفته تا دبیرستان و دانشگاه. رشته های مختلف دانشگاهی را از فلسفه گرفته تا ادبیات و تاریخ تجربه کرده ام. مدارک گوناگون از کاردانی گرفته تا کارشناسی ارشد را اخذ کرده ام.

یکی از دغدغه های دائمی ام نظام آموزشی ناکارآمدی است که در کشورمان داریم.نظامی مبتنی برمدرک سالاری و نمره مداری، نظامی کلیشه ای و ضد خلاقیت. نظامی که در چنبره ی تکرار مکررات گرفتار آمده وراه برون رفت را گم کرده است!  

 در این نظام همه در آرزوی دکتر و مهندس  شدن هستند و گویی مشاغل دیگر محلی از اعراب ندارند.     مدارس غیرانتفاعی عموما درفکر انتفاع خودشان هستند. اکثر معلمان به لحاظ وضع معیشتی نامناسب در فکر تامین نیازهای روز مره از طریق کارهای ثانوی می باشند. بعضی ها نیز به ظاهر کار فرهنگی انجام می دهندوبا کلاسهای کنکور و آموزش خصوصی و ...سقف معیشت خود را بر گرده ی افراد ناگزیر یا ...بر افراخته اند.

همیشه با خودم فکر کرده ام چرا بعضی از مشاغل دست کم گرفته می شوند. چه کسی گفته اهمیت یک مکانیک متعهد که با کار دقیق خود جان بسیاری از همنوعان خودرا نجات می دهد از کار یک پزشک آن هم از نوع متعهدش کمتر می باشد؟ آیا ارزش کار یک راننده که جان سی چهل نفر درگرو دقت و تعهد اوست ازکار یک جراح کمتر است؟

ایضا یک نویسنده یا هنرمند یا آشپز یا بنا یا پلیس یا صنعتگر یا کشاورزودامپرورو....چه چیز کمتر از یک پزشک یا مهندس دارد که همه از فرزندان خود انتظار دارند پزشک یا مهندس شوند.

جالب تر اینکه کمتر کسی دوست دارد فرزندش استاد دانشگاه یا معلم یا پلیس شود.

آیا ارزش یک پلیس متعهد بیشتر است یا ارزش یک پزشک سودجو؟

یک قاضی شریف چه کم از یک پزشک یا مهندس دارد؟

از این سوالها می توان هزار نمونه مطرح کرد. بیاییم کمی منطقی فکر کنیم .

حتی سیستم آموزش ما هیچ سنخیتی با آزمون کنکورمان ندارد! مگر در کنکور کدام بخش از اطلاعات دانش آموزان ارزیابی می شود؟آن هم از طریق تست!!

مگر سیستم آموزش سابق ما چه چیز ی کمتر از این سیستم عاریتی بیگانه داشت؟

حتی سیستم مکتب خانه ای قدیم ما بسیار کارآمدتر ازسیستم فعلی بود.در آن سیستم افرادی مثل ابن سینا و ابوریحان و خوارزمی و...علامه طباطبایی و علامه جعفری پرورش یافتند.

ممکن است گفته شود این سیستم هم پروفسور حسابی ها را تحویل داده است اما اگر امکانات هر دوره سنجیده شود جواب معلوم می گردد. در ثانی در آن شیوه چون نمره ای در کار نبود همه فقط دانش را برای دانش و فضیلت اش دنبال می کردند نه مدرک و اشتغال و... وهر چه را آموخته بودند تا آخر عمر چونان سرمایه ای برای خود حفظ می کردند اما در شیوه ی فعلی آموخته ها تا روز امتحان اعتبار دارد وچند روز پس از آن بکلی فراموش می شوند!!!!!!!!!

حرف و حدیث در این خصوص فراوان است ...

گفتم آموزش و پرورش ما ضد خلاقیت است .  چرا؟

دلیلش را عرض می کنم ؛ ۱) کتاب محوری ،دانش آموزان ما غیر از کتابهای درسی ،کتابهای دیگر را نمی خوانند و چون اکثر معلمان خود اهل مطالعه نیستند از دانش آموزان خود هم انتظار ندارند کتابهای غیر درسی بخوانند ،نمی توانند هم داشته باشند چرا که خفته خفته را کی کند بیدار!

۲)محتوای کتابهای درسی بروز نیستند و کتابهای خارج از برنامه ی درسی به مراتب غنی تر و پر بارتر هستند و این در حالی است که دانش آموزان به سوی کتابهای غیر درسی هدایت نمی شوند که علتش نیز گفته شد.

۳)سیستم آموزشی ما کاربردی نیست یعنی اینکه آموخته های مختصر دانش آموزان پس از فراغت از تحصیل به دردشان نمی خورد یا حداقل در سطحی نیست که دردی را دوا بکند به عنوان مثال یک فارغ التحصیل رشته ی علوم انسانی پس از دوازده سال کدام تخصص را کسب کرده که در زندگی روز مره به دردش بخورد !؟ ممکن است گفته شود رشته های فنی حرفه ای یا کار و دانش در این راستا به وجود آمده اند حال سوال این است که تا چه اندازه موفق بوده است؟ در این رشته ها هم غلبه با دروس نظری است و گاها با دروس غیر مرتبط به ظاهر مرتبط!

۴)شیوه های ناصحیح آموزش، منظور از این سخن آن است که گاه روشهای غلط و ناکارآمد آموزشی غیر از اتلاف وقت ثمری به دنبال ندارد . به عنوان مثال کدام فارغ التحصیل دیپلم یا حتی بالاتر از آن می تواند ادعا کند که در  ازای صرف وقت هفت هشت ده سال از عمر خوددر کلاسهای زبان انگلیسی می تواند یک نامه ی کوتاه انگلیسی بنویسد یا یک متن ساده را ترجمه کند یا با یک انگلیسی زبان مکالمه ی ساده ای انجام دهد؟ حال باید پرسید پس اشکال کار در کجاست؟ آیا می توان دلیل دیگری غیر از شیوه های ناصحیح آموزشی ارائه داد؟ این در حالی است که با صرف وقت بسیار اندک در آموزشگاههای زبان انگلیسی می توان نتیجه ی بهتری کسب کرد و کسب هم می کنند!

تنها راهکاری که در این زمینه به نظر می رسداین است که ضمن اصلاح شیوه های غلط آموزشی باید آموزش زبان را از پایه ی ابتدایی آغاز کرد تا نتیجه ی مطلوب گرفت و این کار حتما شدنی است.

۵)مصرف زدگی، مراد از این سخن آن است که ما دانش آموزان را با عادت دادن به از حفظ کردن مطالب ،مصرف کننده ی افکار و حتی عبارات دیگران بار می آوریم  در حالی که می توان با تاکید بر محتوی و درونمایه ی مباحث، خلاقیت زبانی دانش آموزان را تقویت کرد. بعضی از همکاران به اندازه ای در این شیوه ی غلط پافشاری دارند که حتی انداختن یک واو یا حرف از جمله را از دانش آموزان نمی پذیرند.شیوه ی درست و خلاقانه آن است که از دانش آموز بخواهیم که دریافت ها و برداشتهای خود از مطلب را بازگو کند نه عین نوشته های کتاب را! در رشته هایی مانند ریاضی برای پرورش خلاقیت دانش آموزان می توان آنها را ترغیب به پیدا کردن راههای جدیدی برای اثبات قضیه ها یا حل معادلات و ... نمود .

۶)َمشارکت ندادن دانش آموزان در جریان آموزش، در شیوه ی رایج فعلی دانش آموز نقشی در جریان آموزش ندارد ومنفعل است . معلم متکلم الوحده بوده وفرصت هر گونه طرح پرسش و اظهار نظر را از دانش آموز می گیرد و گاه بدتر از آن هیچ دیدگاهی را غیر از دیدگاههای کهنه و نخ نما شده ی خود نمی پذیرد واین در حالی است که اکثر دانش آموزان به دلیل ارتباط با اینترنت و سایر وسایل ارتباط جمعی روز از معلمان خود سالها جلوتر هستند.

۷)تفکرمحور نبودن، در این سیستم به جای آنکه اندیشیدن به دانش آموز یا دانشجو آموخته شود،تقلید از اندیشه ی دیگران یا مانند دیگران فکر کردن به آنان آموخته می شود. و بدتر از آن اینکه دیگر کونه فکر کردن نوعی ناهنجاری محسوب می شود وحال آنکه در طول تاریخ اکثر مخترعان و مکتشفان و فیلسوفان از زمره ی کسانی بوده اند که مانند همه فکر نمی کرده اند، و عموما در زمان خود از مطرودین بودند یا حتی تکفیر می شده اند ، ملاصدرا ،ابن سینا، حلاج،سهروردی،عین القضات،نسیمی و ...از زمره ی این کسان بوده اند اما گذشت زمان حقیقت را روشن کرده است.

۸)پژوهش محور نبودن، در حالی که امروزه  رویکرد آموزشی تمام کشورها پژوهش محور است ،هنوز آنچنان که باید و شاید در نظام آموزشی ما به پژوهش بها داده نمی شود. دلیل این امر آن است که اکثر معلمان ما با پژوهش بیگانه می باشند و عمدتا حتی با مطالعه که وظیفه ی اصلی هر معلمی برای پر بار کردن کلاس درس است نیز میانه ی آنچنانی ندارند. علاوه بر آن در هیچکدام از کتب درسی نیز عطف توجهی به امر خطیر پژوهش نشده است.

از آن گذشته پژوهش به عنوان مهارتی که باید طی دوره های تحصیلی و پس از آن در دوره های باز آموزی ضمن خدمت آموزش داده شود اصلا جدی گرفته نمی شود!

با چنین وضعی چگونه می توان دانش آموزانی پژوهشگر و اندیشه ورز پرورش داد؟

۹)نگاه غلط به آموزش و پرورش، از دید بسیاری از مسئولان آموزش و پرورش دستگاهی مصرف کننده محسوب می شود وحال آنکه نه تنها آموزش و پرورش دستگاهی مصرف کننده نیست بلکه اولین دستگاه تولید کننده نیز هست . اگر تولید فکر را مهمترین تولید بدانیم آموزش و پرورش اولین و مهمترین دستگاه تولید کننده ی فکر می باشد.از نگاه بعضی ها در آمدزایی مهم است اما سوال این است که این همه نیروی متخصص سازمانها و نهادهای مختلف را کدام  ارگان تربیت کرده است؟ و مگر تولید فقط سیمان و پلاستیک و آهن و... است؟!

در اکثر کشورهای پیشرفته بالاترین بودجه ها را به آموزش و پرورش اختصاص می دهند وهر گونه تغییر و تحول را از آموزش و پرورش شروع می کنند. اگر اکنون کشوری مانند مالزی به این درجه از پیشرفت رسیده فقط در سایه ی سرمایه گذاری در آموزش و پرورش است، فرد فرهیخته ای مثل مهاتیر محمد که نیم قرن سکان رهبری مالزی را در دست داشت ابتدا از آموزش و پرورش شروع کرد . وی ابتدا وزیر آموزش و پرورش مالزی بود که بعدها به نخست وزیری رسید.

۱۰)مدرک گرایی ، در این سیستم آنچه در درجه ی اول اهمیت قرار دارد اخذ مدرک است و جالب اینکه بین کسی که این مدرک را با نمره ی عالی کسب می کند با کسی که با حداقل نمره ی قبولی یعنی ده کسب می کند فرقی نیست. یا در مواد درسی نیز ایضا همانطور یعنی کسی که بعنوان مثال در درس جبر یا زیست شناسی یا ادبیات بیست گرفته با کسی که دراین مواد درسی چهارده یا حتی ده گرفته فرقی ندارد، در حالی که عقلا و منطقا بین این نمرات تفاوت فاحشی وجود دارد.  با ّاین حال آیا این امر دلیلی غیر از نارسایی و ناکارآمدی نظام آموزشی موجود می تواند داشته باشد؟

۱۱)کنکور زدگی، متاسفانه در سالهای اخیر تمام برنامه ها طوری تنظیم شده اند که گویا برای تحصیل، هدف و فلسفه ای غیر از کنکور و ورود به دانشگاه در نظر گرفته نشده است! و احیانا اگر دانش آموزی موفق به ورود به دانشگاه نشود  تمام درها به روی او بسته شده است ! و زندگی دیگر برای او به پایان رسیده است ! اگر چه ماشاالله با وفور و ظهور  قارچ گونه ی روزانه ی مراکز آموزشی از شبانه اش گرفته تا روزانه اش واز انتفاعی اش گرفته تا غیر انتفاعی اش و از علمی کار برد ی اش گرفته تا پیام نورش و...دیگر غیر محتمل است که کسی اقلا در یکی از این مراکز پذیرفته نشود ! که زندگی هم برای او به آخر برسد!    گاه دیده می شود بعضی از خانواده های حساس ! بیچاره دانش آموز را آنقدر ازاین کلاس تقویتی! به آن کلاس کنکور وکلاس آموزش مهارتهای تست زنی و زبان و ...کشانده اند که منگ و دنگ شده است ! ونای حرکت ندارد و در کلاس مدرسه در حال چرت زدن است .

از آن بدتر حال و روز کسانی است که همه ی این کلاسها را فقط بخاطر چشم هم چشمی و رقابت های خاله زنکی می روند و اصولا  با اهداف والای تحصیل و علم بیگانه ی بیگانه اند با این حال ... سوال اساسی هنوز بر جای است  که می خواهیم چه شود؟ حال به جای یک دیپلمه ی بیسواد یک لیسانسیه ی بیسواد روی دستمان مانده است آن هم با کلی انتظار از زمین و زمان ! 

۱۲)تبعیض در آموزش ،   با تقسیم مدارس به مدارس دولتی و غیر انتفاعی از طرفی و استعدادهای درخشان و نمونه از طرف دیگر و جذب معلمان فرهیخته و مجرب در مدارس یاد شده عملا تبعیضی ناروا در حق دانش آموزان دیگر روا می شود.

ازطرفی جدا کردن دانش آموزان زبده و درس خوان از سایر دانش آموزان انگیزه و روحیه ی رقابت را ازدانش آموزان متوسط الحال و لازم التوجه می گیرد. آیا وقت آن نرسیده است که در این نوع تقسیم بندی تبعیض آلود و روحیه کش تجدید نظری صورت گیرد؟ 

۱۳)فاصله گرفتن عاطفی معلمان از دانش آموزان ،یکی از مسائل بدیهی آموزش این است که متعلم باید معلم را بپذیرد تا به درس او نیز علاقه پیدا کند.حال به هر دلیلی اگر معلمی بر دل دانش آموزی ننشست ،طبیعی است که دانش آموز دل به درس او ندهد ونتیجه از پیش معلوم است. البته در این میان معلمان هم برای خود هزار دلیل اقتصادی و غیر اقتصادی اقامه می کنند که ضمن قابل توجه بودن باید یاد آوری شود که آنها نمی تواند دلیل بی انگیزگی شود چون دلایل آنها ربطی به دانش آموزان ندارد وبه قول معروف نباید مصداق این بیت شود؛

گنه کرد دربلخ آهنگری     به ششتر زدند گردن مسگری                                                                                              

حال بایستی فکری برای رفع این معضل نمود و راه برون رفتی پیدا کرد که از اهم مشکلات است. حیف است فضای پاک و زلال کلاس درس جز به مسائل انسانی و عاطفی و اخلاقی و علمی و تربیتی صرف شود. نباید از یاد ببریم تکیه کلام استادانمان را که؛                                                                       درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی   جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را                                             

۱۴)رویکرد صرفا آموزشی و غفلت ازپرورش روحی و روانی و عاطفی و...،متاسفانه در سیستم فعلی آموزش و پرورش ما تمام نگاهها معطوف به سرفصل های کتب درسی شده است وابعاد وجودی اصلی و مهم دانش آموزان مغفول مانده است و با تاسف نگاهی ماشینی بر انسان حاکم شده است! حال آنکه تربیت دینی و اخلاقی انسانها در اولویت قرار دارد و تمام متون مذهبی ما و در راس همه قرآن کریم بر این نکته تصریح دارد که تزکیه قبل از تعلّم است. حال پرسش اساسی این است که به فرض توفیق در امر آموزش صرف و تربیت متخصصان بی تعهد ! کدام قلّه ها را فتح کرده ایم؟ مگر نه این است که فلسفه ی بعثت تمام انبیا ساختن انسانهای صالح و سالم و اخلاقی بوده است؟ آیا  جوامعی که قبل از ما این کژراهه را رفته اند - تخصص صرف ـ چه گلی به سر جامعه ی بشری زده اند؟

آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟ پس تا دیر نشده است باید چاره اندیشی کرد .

 

گفته اند بهترین راه کمک به یک فرد بینوا روزانه چند تا ماهی دادن به او نیست بلکه ماهیگیری را به او یاد دادن است. حال بهترین راه برون رفت از این وضعیت ، تفکر محور کردن آموزش و پرورش و مشارکت دادن دانش آموزان در امر آموزش و ایضا حاکم کردن نگاهی پژوهش محور در آموزش و پرورش و دوری از مدرک گرایی و همچنین نمره محوری است. نیز حاکم کردن نگاه علم محور و دانایی محور و باز گرداندن جایگاه اهل دانش به خودشان و ...                                                                                                                                       از منظری دیگر بروز کردن محتوای کتابهای درسی و بکار گرفتن معلمانی دلسوز و شیفته ی آموزش آینده سازان این مرز و بوم است.

معلم علاقمند به شغل خود یکی از دو بال آموزش و پرورش می باشد که به هیچ وجه نباید از این موضوع غفلت  شود.

در فرصتهای دیگربه این مقوله ی بسیار مهم باز هم خواهیم پرداخت ان شا ا...

این مطلب ادامه دارد ...

میرحسین دلداربناب دبیر دبیرستانهای شهرستان مرند 

                                                                               

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۳)

درود بر شما وبتون چه نازه پیشم بیاین
با سلام ...

به روز هستم با مطالب زیر :

1-مجسمه ای که مال کوروش نیست و
زیر سوال رفتن تئوری ذوالقرنین بودن کوروش !

2-بابل ، باب الله ( بررسی داستانسرایی یهود علیه بخت النصر )

3-سوء استفاده اسلام ستیزان از یک نظریه فقهی

4-دروغی دیگر از شاهان هخامنشی

5-پورنوگرافی پس از ازدواج

6-کوروش پیامبر خون ، آتش و بت پرستی (6)

7-کوروش پیامبر خون ، آتش و بت پرستی (5)

8-شیعه یک اپوزیسیون ایرانی نبود!

9-افسانه بنی قریظه یا ماسادا ؟

10-فقر واژگانی ساسانیان و خرافه ای به نام کتاب نویسی !!
  • مهدی صالحیار
  • سلام بر استاد گرامی و کلام و بیانات متین و وزینتان. استاد فعلا تا اواسط مرداد پشت سرهم جشنواره و مسابقات و مسافرتهاست. از وقت اتمام مدارس سه مسافرت ارومیه و تهران و سقز داشته ام و تا آخر این ماه سه مسافرت سنندج و تهران و کاشان و و و و بقیه معلوم نیست. برایتان آرزوی توفیق و سلامتی دارم و اینکه همیشه بیادتان هستیم و در اسرع وقت مزاحم خواهم شد
    یا علی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی