آیین چاووش خوانی
چاووش خوانی یکی از آیین های استقبال و بدرقه، به ویژه خواندن اشعاری با آواز بلند به هنگام بدرقه و استقبال حاجیان و زائران عتبات عالیات و مزار ائمه می باشد که از گذشته های دور با کمی تفاوت در شیوه ی اجرا یا اشعاری که در مراسم خوانده می شود در اقصا نقاط ایران رواج دارد.
چاووش که به زبان ترکی «چوووش» خوانده می شود، به معنای پیشرو لشکر و قافله است، یعنی کسی که پیشاپیش قافله یا زوّار حرکت می کند و آواز می خواند.
تا سه دهه قبل طبق مراسم سنّتی در بناب رسم بر آن بود که ، هنگام تشرّف اشخاص به زیارت نجف، کربلا، خراسان یا سفر حج چاووش اشعاری را با لحنی سوزناک و خاص می خواند.
چاووش هنگام بدرقه ی زائر، یا وقت استقبال به صورت تک خوان اشعاری را که اغلب سلام و صلوات بر پیامبر و اهل بیت او یا فراخوانی مردم به پیوستن به کاروان زیارت بوده است، می خواند و بدرقه کنندگان یا استقبال کنندگان نیز در بندهای ترجیع، وی را با همخوانی همراهی می کردند.
یکی از ابیاتی که مردم را به پیوستن به زایران ترغیب می کرد عبارت بود از؛ هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله، هر که دارد سر همراهی ما بسم الله...
چاووش خوانی حرفه ای معنوی و پر از صفا بود که صدای خوش و لحنی دلنشین می خواست و پاکی و دینداری و عشق به اهل بیت علیهم السّلام تا سر حد شیفتگی و شیدایی.
چاووش خوانان، منادیان راه خدا و قاصدان مرقد مطهّر اولیاء بودند و «بانگ چاووشان» مردم را به هلهله و غوغا و دل دادگی می رساند.
گزارش هایی که از اجرای این رسم در ایران در دست است، قدمت چندانی را نشان نمی دهد. ظاهراً رسم چاووشخوانی برای زائران کربلا یا مشهد از دوره ی صفوی مرسوم شده و به ویژه در دوره ی قاجار مورد توجّه واقع گردیده است.
چاووش ها در محل تجمّع مردم، عَلَمی برپا میکردند و با بیرقی سبز یا سرخ بر دوش، سوار بر اسب یا پیاده تا چند روز در شهر و روستا میگشتند و اَشعار ویژهایرا با صدای بلند میخواندند.
دستهای از چاووش ها، زائران را فقط در مرحله ی مقدّماتی سفر تا حرکت کاروان همراهی میکردند و هنگام خداحافظی زائر با اقوام و آشنایان، اشعاری میخواندند و معمولاً پس از طی منزلی با کاروان تا بیرون ده یا کاروانسرای مبدأ حرکت، به دیار خود بازمیگشتند.
هنگام بازگشت کاروان ها، چاووشخوان خبر نزدیک شدن کاروان را به مردم میداد و در مراسم استقبال از زائران نیز چاووشخوانی میکرد.
دسته ی دیگری از چاووشان در سفر همراه کاروان بودند و در کنار کار چاووشخوانی -که در تمام سفر ادامه مییافت- به عنوان راهنمای حرفهای زائران عمل میکردند.
آنان در گذشته برای حفاظت از قافله، تفنگ یا شمشیری با خود حمل میکردند و علاوه بر اعلام زمان حرکت و استراحت و تدارک محلّ سکونت و خرید مایحتاج، راهنمایی زائران در اماکن زیارتی را نیز بر عهده داشتند.
چنین چاووش هایی را در بناب «حمله دار» می نامیدند که در اصطلاح عموم قافله سالار یا امیر قافله خوانده می شدند.
هر زائر به تناسب وضع مالی و مقام اجتماعی خود، در ازای خدمات «حمله دار» مبلغی به او پرداخت می کرد.
در برخی موارد چاووشخوان، هنگامی که شهر زیارتی و نمای حرم از دور پدیدار میشد مثلاً تپّه ی سلام نزدیک مشهد، هدیهای به نام «گنبدنما» از زائران دریافت میکرد.
چاووش های همراه کاروان به هنگام بازگشت، چند منزل جلوتر حرکت میکردند تا بازگشت زائران را به خانواده ی آنان خبر دهند و «موشتلق» یعنی مژدگانی بگیرند.
چاووش ها پوشاک و ابزار ویژهای نداشتند ولی معمولاً شال سیاهی را حمایل سینه میکردند و سادات ایشان نیز شال سبزی بر گردن میانداختند.
یکی از چاووش های معروف بناب که امیر قافله بود و مرتبه ی کاروان سالاری داشت مرحوم کربلایی میر یحیی دلدار بناب می باشد که چهل و پنج بار سفر کربلا کرده بود و وادی به وادی زایران را از خطرات حرامیان و راهزنان رهانده بود.
نقل قول ها حکایت از آن دارد که راهزنان و حرامیان زیادی طعم تیغ شمشیر و سرب داغ سلاح گرم او را چشیده بودند و هنگام عبور کاروان میر یحیی ترکه، کمین گاه های خود را ترک کرده و فرار را بر قرار ترجیح می داده اند!
به دلیل امنیّت کاروان زیارتی میر یحیی ترکه، علاوه بر اهالی بناب بسیاری از زایران عتبات از روستاها وشهرها ی مختلف مانند مرند و خوی و گرگر و علمدار و تبریز و شبستر و ورزقان (قاراداغ)...با کاروان وی عازم زیارت کربلا می شدند.
وی علاوه بر داشتن سلاح گرم، اسبی عربی و شمشیری لزگی داشت که از موزه ی حرم مطهّر حضرت ابوالفضل (ع) به عنوان پاداش خدمت دریافت کرده بود.
آخرین چاووش بناب مرحوم حاج میر حسن هلالی بود که صدایی دلنشین و صوتی حزین داشت، نامبرده از چاووش های دسته ی اوّل بود و زایران را در سفر همراهی نمی کرد.