اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۶
آبان
این روزها سریالی از شبکه یک سیما پخش می شود تحت عنوان راستش را بگو. به دلیل اینکه عمده ی وقتم صرف نوشتن جلد دوم فرهنگ تطبیقی کنایات می شود زیاد فرصت سریال دیدن ندارم . خانمم هی اصرار می کرد حداقل یک قسمت هم که شده با آنها همراهی کنم و سریال را ببینم که بالاخره با هم نشستیم و یک قسمت را دیدیم و همان ماجرای گفتن الف شد که می بایست ب و ت و ...را هم می گفتم.تا اینجا را داشته باشید تا بعد.

سال ۱۳۶۶ زمانی که در مرکز تربیت معلم تحصیل می کردم کتابی را خواندم تحت عنوان سمک عیار که نمی دانستم این رشته سر دراز خواهد داشت. یکی دو سال بعد از آن زمانی که رمان کلیدر را می خواندم در جای جای آن می دیدم که عباراتی از قبیل /ستار عیاران قدیم را در ذهن تداعی می کرد  یا خان عمو مانند عیاران قدیم .../ این عبارت های توام با علاقه ی نویسنده در حق عیاران مرا به فکر انداخت که دست به کار مطالعه و جستجو در باره ی عیاران شوم . آن زمان در دانشگاه تبریز ادامه ی تحصیل می دادم،با تنی چند از اساتید اسم و رسم دار در باره ی موضوع مورد علاقه ام صحبت کردم که همگی بدون استثنا سعی در منصرف کردنم از موضوع مورد نظر داشتند و از همه بدتر سخن یکی از ایشان بود که فرمود؛اگر می شد کاری کرد قبل از شما خیلی ها این کار را کرده بودند و مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی را مثال زدند که سال هاست که در خصوص عیاران مطالعه و تلاش می کند ولی راه به جایی نبرده است! البته مبلغی تحقیر محترمانه هم در کلامشان وجود داشت!!!

فرمایشات ایشان مرا به صرافت انداخت که کار را به طور جدی دنبال کنم. دوره ی کارشناسی را تمام کردم اما هنوز به دنبال تکمیل کار عیاران،عمده ی متون تاریخی را از نظر می گذراندم و به دنبال شکار عنقا بودم با اینکه گفته بودند/ عنقا شکار کس نشود دام باز چین.../ مرا اگر شکاری می بایست حتما باید عنقا می بود...چه لحظات خوشی که در این راه گذراندم و چه شب ها و روزهایی که با عیاران صرف کردم و چه اوقات خوشی که با آن ها سپری شد. هنوز کام جانم از حلاوت هم صحبتی آنان شیرین است...شوق عیاران مرا به ادامه ی تحصیل در رشته ی تاریخ کشاند چرا که قبل از آنکه رسما دانشجوی رشته ی تاریخ شوم بسیاری از متون پایه را مورد کنکاش و مطالعه قرار داده بودم.

حاصل کار دریافت مدرک کارشناسی ارشدتاریخ بود که پایان نامه اش عنوان/ عیاران در تاریخ ایران/ را داشت. در جلسه ی دفاعیه استاد داور و استاد مشاورم پرسیدند؛ واقعا اشخاصی با این اوصاف که شما از ایشان نام برده اید وجود داشته اند؟ گفتم: همه ی نوشته هایم سند دارند و خیلی دقیق منابع مورد استفاده را ولو در حد یک جمله به وضوح معرفی کرده ام ...گفتند حرفی از آن بابت نیست اما حقیقتا قبول اینکه یک عده کار و زندگی خود رها کنند و در فکر گره گشایی از کار دیگران باشند و هیچ چشمداشتی هم ندا شته باشند،مشکل است! در جواب گفتم:نه تنها آنچنان افرادی در گذشته بوده اند هم اکنون نیز مشابه آنان وجود دارند و بسیاری از همان خصایل را نیز دارا می باشند.

صفاتی همچون رازداری،عفت،راستگویی،یاری درماندگان،نان دادن،خدمت بی منت کردن،عیب پوشیدن،سخن چینی نکردن،ایثار،رعایت حق نان و نمک،تقدم دیگران بر خود،دوری از ریا،دوست دوستان دوست بودن و دشمن دشمنان دوستان بودن،حسن خلق،بیزاری از دروغ،بذل مال،امانت داری و وفای به عهد و...

در ادامه افزودم روزی مسئولان مملکت به فکر احیای اندیشه ی عیاری خواهند افتاد فقط امیدوارم که دیر نشده باشد چرا که حلقه ی مفقوده و کلید قفل بسیاری از مشکلات جامعه ما احیای اندیشه ی عیاران و عیاری است...

آن دو عزیز نگاه معناداری به من انداختند که گویی به زبان بی زبانی می گفتند:حرف های زیادی و گند ه تر از دهانت می زنی دانشجوی از خود متشکر! اما حقیقت آن است که من امروز نیز با تمام وجود معتقدم که آیین عیاری و فتوت و جوانمردی بخش مهمی از هویت از دست رفته ی هر انسان ایرانی است...

اطاله ی مطلب نکنم، وقتی آن روز سریال را دیدم بسیار ذوق زده شدم به طوری که اشک از چشمانم سرازیر شد هر چند در مواردی اشکالات عدیده ای در متن فیلم نامه مشاهده کردم از قبیل اینکه عیاری را زاییده ی فتوت دانسته بودند حال آنکه قدمت عیاری بسیار فراتر از مقوله ی فتوت است که این بنده در کتاب عیاران در بخش پیشینه ی عیاری به طور مبسوط به آن پرداخته ام، اما کار صدا و سیما ستودنی است و اصولا هر کاری که ارزش های انسانی را ارج بدارد و والا شمارد در خور ستایش و آفرین است...

اکنون که این مطالب را می نویسم بیش از ده سال از جلسه ی دفاعیه ام می گذرد و هفت سال پیش کتاب عیاران در تاریخ ایران چاپ گردید و در مدت اندکی نایاب شد. از آن پس در ادامه ی کار به باز نویسی و تکمیل مجدد آن اثر پرداختم و عنوان شناخت نامه ی عیاران را برای چاپ دیگرش انتخاب کردم که به امید حق به زودی در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت...

زیاده عرضی نیست. سربلند و عیار باشید...

  • میر حسین دلدار بناب
۲۳
آبان
معمولا وقتی سر گرم نوشتن هستم مبایلم را خاموش می کنم تا کسی حس و حالم را به هم نزند! و گاه یک شبانه روز گوشی ام خاموش می ماند و چقدر آسوده می شوم زمانی که گوشی ام اصلا زنگ نمی خورد! بعضی ها هم که شماره ی خانه را دارند باز دست بردار نیستند و ...

یک روز یکی از همین سمج ها زنگ زد خانه و پرسید چرا مبایلت خاموش است؟ گفتم به خاطر  مزاحم ها یی مثل جنابعالی و ...

در اینگونه مواقع وقتی گوشی را باز می کنی سیل پیامک های پشت در مانده سرازیر می شود... وقتی یکی یکی آن ها را می خوانی ناگهان نگاهت میخکوب می شود، وامی روی،حیران می شوی،هاج و واج می مانی و دادت بلند می شود. ای وای حتما شوخی کرده اند . نه امکان ندارد. آخر چطور ممکن است! و صدها عبارت و اصطلاح و جمله از این دست در آنی از ذهنت می گذرد.

در یکی از چنین مواردی بود که یکی از دوستان نکته سنجم پیامکی با این مضمون برایم فرستاده بود؛ "اکنون وصف حال ماست این بیت سعدی؛ بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران /کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران /در سوگ استاد عزیزمان دکتر احمد محدث " وقتی پیامک را خواندم ، سرم به دوران افتاد،حالم گرفته شد،افسوس ها خوردم و... اما چه می توانستم کرد؟! با خود بخشی از شعری را که در سوگ یکی از دوستان قدیم خود سروده بودم، زمزمه کردم؛باغ آرزو پژمرد/ مرغک گلستان مرد/هر چه بودمان ای دوست/ باد بی رحم با خود برد/...

استاد دکتر احمد محدث مردی از تبار خوبان و نیکان . استاد بیان.استاد ادبیات فارسی و عرب.انسانی وارسته و بلند نظر.صریح اللهجه.شیرین سخن.جامع الاطراف.نکته سنج.نکته دان.قلندر صفت.رند و خراباتی و در یک کلام از هرچه گویم بیش...

هرچه با خود فکر کردم در آینده چه کسانی جای همچون اویی را خواهد گرفت عقلم به جایی نرسید. بعضی ها برای همیشه جایشان خالی است... می توان از دوستان آن استاد هم نام برد که هیچ وقت جایشان پر نخواهد شد؛دکتر منوچهر مرتضوی،دکتر اسماعیل رفیعیان،استاد حسن قاضی،دکتر غلامحسین یوسفی و...

روح بلند همگی شاد و رضوان الهی بر ایشان باد

  • میر حسین دلدار بناب