اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۴۰ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۱۳
آذر

سید حسین فاطمی (زاده ۱۲۹۶ در نائین – درگذشته ۱۸ آبان ۱۳۳۳ در تهران) سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار ایرانی و از ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲ وزیر امور خارجه  ایران بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد توسط حکومت پهلوی اعدام شد. او پیش از اعدام از دوبار ترور (یک بار توسط فداییان اسلام و یک بار توسط شعبان جعفری) جان به در برده بود.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

  1. زندگی نامه
  2. یادواره
  3. نگارخانه
  4. منابع

زندگی‌نامه

دکتر حسین فاطمی در خانواده‌ای روحانی در سال ۱۲۹۶ و در شهر نایین متولد شد پدرش سید علی محمد معروف به سیف العلماء از روحانیون طراز اول نایین محسوب میگردید. حسین پس از طی کردن دوره ابتدایی به اصفهان عزیمت کرد و علاوه بر ادامه تحصیل در روزنامه چاپ اصفهان مشغول به کار گردید و همین امر باعث شد که در تهران نیز با روزنامه ستاره با مدیر مسئولی احمد ملکی همکاری کند.

پس از شهریور ۲۰ و آزادتر شدن محیط سیاسی ایران روزنامه باختر امروز را منتشر کرد. او از دوستان نزدیک محمد مسعود روزنامه نگارمعروف دههٔ ۲۰ بود. محمد مسعود از قول خود تنها حامی فاطمی بود و زمانی که برادرهای بزرگ‌تر فاطمی او را از ارث پدری محروم کردند، اگر حمایت‌های وی نبود شاید فاطمی به راحتی نمی‌توانست تحصیلاتش را به اتمام برساند. در سال ۱۳۲۳ به فرانسه رفت و دکترای حقوق گرفت. در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ به عنوان معاون پارلمانی نخست وزیر و سخنگوی دولت مصدق منصوب شد. در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ دکتر فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی (که آن زمان ۱۵ ساله بود و هنوز زنده است) از اعضای فدائیان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند.
این سخنان را حسین فاطمی روی تخت بیمارستان و پس از ترور نافرجامش گفت:

«برای جامعه و ملتی که می‌خواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنج‌ها و جان سپردنها و قربانی دادن‌ها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینهٔ هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد»

محمد مهدی عبد خدایی درباره ی این ترور می گوید:

« به محض این که ماشه اسلحه را کشیدم، اسلحه را بر زمین انداختم. در آن زمان آقای عباس گودرزی نامی بود که در تجریش جگر می‌فروخت و بهش می‌گفتند «عباس جیگرکی» که خم می‌شود و اسلحه را برمی‌دارد که مردم به سمتش هجوم می‌برند و او را می‌زنند. من در تمام این صحنه‌ها حاضر بودم چون کسی باورش نمی‌شد که یک نوجوان ۱۵ ساله با کلت کمری دکتر فاطمی را زده باشد. … ایستادم و تکبیر گفتم. پس از این بود که جمعیت به طرف من برگشتند. »

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir
دکتر حسین فاطمی روی تخت بیمارستان پس از ترور نافرجام   (۲۵ بهمن ۱۳۳۰).

دکتر فاطمی در جریان نهضت ملی شدن نفت از همکاران نزدیک دکتر مصدق بود. به گفته دکتر مصدق، او نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را ارائه داد.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

حسین فاطمی پس از بازگشت از پاریس

دکتر فاطمی در مهر سال ۱۳۳۱ با استعفای وزیر خارجه وقت به سمت وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق منصوب شد و بدنبال کشف مدارک جاسوسی انگلیس بلافاصله سفارتخانه انگلیس را تعطیل و کارمندان آن را اخراج کرد. فاطمی می نویسد:

« …ملتی که روزی پرچم دار علم و فرهنگ و صنعت جهان بود…ملتی که راست بود، دوست بود، شعارش پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک بود یک چنین ملتی را یکصد سال استعمار کوشید خرد کند…».

در ده ماه آینده یکی از کلیدی ترین وزیران کابینه مصدق و تندروترین مخالف استعمار انگلیس و سلطنت بود.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir
حسین فاطمی در کنار محمد مصدق.دکتر مصدق فاطمی را پسر سوم خود می‌نامید.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

محاکمه در دادگاه غیرعلنی نظامی

مخالفت پیگیر او با دربار محمدرضا شاه پهلوی پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ به اوج رسید. پس از کودتای ۲۸ مرداد نزد دوستانش در خفا بود تا ۶ اسفند که دستگیر شد. همان ابتدای دستگیری تصمیم گرفته می‌شود در حین دادرسی توسط یک حرکت به ظاهر خودجوش مردمی به دست شعبان جعفری و مریدانش به قتل برسد که دکتر فاطمی و خواهرش مجروح می‌شوند[۳]. دکتر سید حسین فاطمی سرانجام پس از محاکمه ی غیرعلنی در دادگاه نظامی (۷ مهر) به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد.[۴] اشرف پهلوی در اعدام ایشان اصرار زیادی می ورزید و نهایتا در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir
دکتر مصدق در کنار حسین فاطمی

آیت الله زنجانی تلاش بسیاری برای جلوگیری از اعدام دکتر فاطمی می‌کند و حتی از آیت الله بروجردی هم کمک می‌خواهد و بروجردی در پاسخ او چنین می گوید: “انگلیسیها از او کینه به دل دارند، شاه هم ضعیف است کاری نمی‌شود کرد.”

سام فال(Sir Sam Falle) دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران در زمان کودتا می‌نویسد «… اعدام بی رحمانه، صرفنظر از غیر انسانی بودن آن، ممکن است در مورد مصدق عاقلانه نباشد ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، بهترین راه حل باشد. تا زمانی که اینگونه افراد زنده هستند و در ایران به سر می برند، همیشه خطر ضد کودتا وجود دارد، شدت عمل ضروری است…»

کرمیت روزولت دراول شهریور پس از کودتا به ایران می رود و می گوید: « پس از برگذاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود : « من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم » … و “روزولت ” موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ی ملی را عنوان میکند و از محمد رضا شاه می پرسد: « میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کرده اند، چه فکری کرده اید؟» شاه می گوید : « در این مورد زیاد فکر کرده ام. مصدق محاکمه می شود.( در این موقع لبهای شاه می لرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت … ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است . او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا می کنند. فاطمی، بیش ازهمه ناسزاگویی کرد. هم او بود که توده ایها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.» [۷]
« دکتر فاطمی قبل از اعدام گفته بوده : ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یک نفر از مخالفان خود را نکشتیم برای آنکه ما نیامده بودیم برادرکشی کنیم ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کرده و معتقد بودیم اگر در گذشته بعضی از هم وطنان ما در اثر فشار اجانب تحت نفوذ آنها قرار گرفته اند و منویات آنها را اجرا کرده اند، بعد از آنکه به نهضت استقلال نائل شدیم رویه سابق را ترک خواهند گفت ولی افسوس که عاقبت گرگ زاده گرگ شود. »

دکتر مصدق بعد از مرگ وی چنین گفت:

«اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»

یادواره

میدان فاطمی در شهر تهران به یادبود وی نامگذاری شده‌است.

منابع :

  1. ترور برای خدا در چهار اپیزود، رادیو فردا، ۱ آذر ۱۳۸۹، بازدید در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۰
  2. میهن: تحلیل سیاسی و تاریخی ملی شدن صنعت نفت
  3. شعبان جعفری به کوشش هما سرشار، نشر ناب
  4. جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول (چاپ پنجم، تهران: انتشارات اسلامی ۱۳۷۸)
  5. سر سام فال در دوران مبارزات نهضت ملی شدن نفت به عنوان دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران مشغول خدمت بود و توانست ارتباط گسترده ای با مخالفان داخلی مصدق ایحاد نماید و به تدریج سازماندهی این نیروها علیه حرکت مردم را به عهده گرفت.
  6. گزارش سام فال عضو سفارت انگلستان در بیروت به وزارت خارجه در سی سپتامبر ۱۹۵۳ برابر هشتم مهر ماه ۱۳۳۲ طبق سند شماره ۱۰۴۵۸۴/۰۳۷۱F
  7. کرمیت روزولت ضد کودتا، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۰

کلمات کلیدی : " حسین فاطمی" + "دکتر مصدق" + "روزنامه نگار" + "سیاست مدار" + "سید حسین فاطمی" + "محمد مهدی عبد خدایی" + "مصدق و فاطمی" + "وزیر امور خارجه" + "کودتای 28 مرداد"

نویسنده : اِنی کاظمی به نقل از وبلاگ تاریخ ما

  • میر حسین دلدار بناب
۱۲
آذر
 

عبید زاکانی از مشهورترین شاعران و نویسندگان زبان فارسی- دری است که متأسفانه ازاحوال و وقایع زندگانی او اطلاعات کافی ومفصلی دردست نیست.

نام وی “عبید الله ” ومتخلص به ” عبید ” می باشد ودردوران حیات خود نیزبه داشتن اشعارخوب و رسایل ممتاز شهرت داشته است. وی یکی از شاعران و لطیفه پردازان نام آورقرن هشتم هجری ومعاصرحافظ شیرازی و مقارب ومعاشرشاعردیگر این قرن سلمان ساوجی بوده ودر حدود سالهای ۷۷۱ یا ۷۷۲ هجری قمری زندگانی را پدرود گفته است.

عبید ازخاندان زاکانیان است وزاکانیان نیز تیره ای ازاعراب بنی خفاجه هستند که به قزوین آمده و همان جا سکونت گزیدند.

خاندان زاکانیان دوگروه بودند، گروهی اهل علم وحدیث ومعقول و منقول که ازعلمای دین محسوب میگردیدند وجایگاه خاصی دربین مردم داشتند وگروه دیگر، سیاستمدار وزمین دار وثروتمند بودند وبه علوم دین چندان وقعی نمی نهادند، که حمد الله مستوفی در” تاریخ گزیده” نام دوتن از مشهورترین افراد گروه دوم را ذکر می کند که یکی از آنان ” صاحب معظم، نظام الدین عبید الله زاکانی است” .

صاحب تاریخ گزیده، عبید الله را یکی از جملۀ وزراء وبزرگان عصرش دانسته ولقب صاحب معظم را به او نسبت داده است.

گرچه بنابربعضی حدسیات وقراین شاید انتساب وی به این مقام، حدس و گمانی بیش نباشد؛ ولی بهرصورت او ازاحترام ومکنت زیادی نزد سلاطین ودستگاه حاکمۀ آن وقت برخورداربوده است.

این شاعربلند پایۀ قرن هشتم هجری بنابرموقعیت استثنایی اش ، پس ازگذشت قرنها تا کنون ازیاد نرفته و مورد توجه علاقه مندان شعر وادب قرار دارد؛ ولی با این همه باید گفت که کمتر شاعرمشهوری مانند عبید، مورد بی مهری تذکره نویسان و مورخان قرارگرفته است؛ تا جایی که برای یافتن گوشه وشمه ای ازشرح حال عبید جز به کتابهای چون تذکرة الشعراء دولت شاه سمرقندی وکتاب تاریخ گزیده، اثر حمدالله مستوفی، به منابع دیگری که اطلاعات مفصل ومبسوطی دربارۀ زندگی عبید الله زاکانی ارائه نموده بتواند، برنمی خوریم.

علی رغم این که ازآغاززندگی این شاعر معلومات لازم دراختیار نیست؛ ولی مسلمآ وی با خط وادب وفنون دبیری و دانشها وآگاهی های عمومی که درتمدن اسلامی روزگارآن زمان رایج بود، آشنا بوده وآنهارا با هنرشاعری و نویسند گی همراه داشته است.

ازاشعار وآ ثار وی درجۀ آگاهی اش از دانشهای زمان ، از جمله علم نجوم وزبان وادب عربی، کاملآ مشهود وآشکار است.

ازعبید الله زاکانی درنظم ونثر آثاری بجا مانده است، که اشعا ر وی را می توان به دوبخش” هزل ” و” جد ” تقسیم کرد. اشعار جدی وشاعرانۀ عبید که کلیات او را ترتیب می دهد، شامل سه هزاربیت است که درقالبهای قصیده ، ترکیب بند، ترجیع بند، غزل ، قطعه، رباعی ومثنوی سروده شده است.

شیوۀ عبید زاکانی درسخنوری، شیرین ودلپذیراست. یعنی نثر وی روان وساده وخالی ازحشو وزوائد وشعرش سلیس و روان ودور از ابهام ودرعین حال دارای واژه های منتخب وترکیبات منسجم ومستحکم میباشد که به سخن استادان پایان قرن ششم و آغازقرن هفتم نزدیک است.

زاکانی درقصیده عمدتآ به سنایی وانوری ، درمثنوی به نظامی ودر غزل به سعدی توجه دارد؛ ولی ابتکاردرعبید زاکانی زیاد است. چنانچه برخی از آثارش درادبیات فارسی تاز گی دارد.

ازمیان آثارخوب وبرگزیدۀ او می توان ازمثنوی عشاق نامه و کتاب اخلاق الاشراف، ریش نامه، رساله دلگشا ، صد پند، لطایف وظرایف وموش وگربه و...نام برد.

شاخص عمده ای که عبید زاکانی را  ازحیث یکی ازشاعران استثنایی متباین ساخته است، اشعارهزلی، مطایبات، لطایف و طنزنویسی این شاعر توانا بوده که با طبع شوخ و زبان گزنده و هزل آمیز سروده شده است.

اشعارمطایبه وهزل عمدتآ به مقصد عیبجویی و عیبگویی دراندیشه و کردار وگفتارمعاصران سروده شده وانتقادی است، ازمردم فاسد وعنان گسیختۀ زمانش که با بی پروایی و صراحت تمام ، پرده از روی زشتی های جامعۀ فاسد و ریاکارش برداشته وتصویرروشنی ازمحیط پیرامون خویش ارائه نموده است.

زاکانی ازتصوف وقلندری که درعهد او امر رایج بود، تبری داشت وعیوب صوفیان وقلندران را با تیزبینی بباد انتقاد می گرفت.

دریک کلام می توان گفت که زاکانی درمطایبه ها وهزل هایش تواناترین نویسنده وشاعری ا ست که توانسته بصورت های گوناگون، به طعن وطنزو تعریض وتصریح، عیوب وکاستی های جامعۀ فاسد وتباه کن عهد خود را بیان نماید.

شایان ذکراست که جای پای لطایف عبید زاکانی حتی درکتابهای فارسی- دری راه گشاده وصفحات این کتابها را پرحلاوت ساخته است.

عبید زاکانی درپند نامه می نویسد: ” هزل را خوارمدارید وهزالان را به چشم حقارت منگرید “.

هزل درمعنی متعارف خود همان شوخی یا طیبت است، مگر نه با صراحت بیشتر که معنای عمیقی بصورت آشکار درآن نهفته باشد؛ بلکه بیان وهن آمیز از رفتارهای غیرمتعارف وپنهان است که هزل گو با مهارت و تسلطی که برکلمات دارد، این رفتارهای پنهان را عریان می کند وموجب تفریح میشود. البته این گونه هزل های عبید هدفی جز تفریح ندارد وما آن را به شوخی تعبیر می نماییم.

به گونۀ مثال، درمواجه شدن به این گونه هزل، این حکایت عبیدزاکانی پیش روی ما قرار می گیرد که: « شخصی دعوی خدایی می کرد، اورا پیش خلیفه برد ند. اورا گفت ” پارسال اینجا یکی دعوی خدایی می کرد، اورا بکشتند” گفت: ” نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم . »

و یا در حکایت دیگری :

شخصی دعوی نبوت کرد . او را پیش خلیفه بردند . خلیفه گفت :

« این را از گرسنگی، دماغ خشک شده است . مطبخی را بخواند ، فرمود که این مرد را درمطبخ ببر و هر روز شربتهای معطر و طعام های خوش میده [ خوشمزه بدهید] تا دماغش ، با قرار آید. مردک، مدتی براین تنعم، درمطبخ بماند تا دماغش، برقرار آ مد. روزی خلیفه را ازاو یاد امد، بفرمود تا اورا حاضر کردند. پرسید که : همچنان جبرئیل، پیش تو می آ ید؟ گفت: « آری» گفت: « چی میگوید؟ » گفت : « میگوید که جای نیک، بدست تو افتاده ، هرگز هیچ پیغمبری را این نعمت وآسایش دست نداد، زینهاز تا ازاین جا بیرون نروی.»

در این نوع هزل ( نوع دوم ) به این حکایت روبرو میشویم که بر تملق ودرعین حال ساده لوحی آدمی می تازد واخلاق را حاصل شرایط درونی وبیرونی میداند.

« سلطان محمود را درحالت گرسنگی، بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت: « بادنجان طعامی است خوش » ندیمی درمدح بادنجان فصلی پرداخت [ سلطان] ، چون سیرشد گفت: « بادنجان، سخت مضر چیزی است.» ندیم باز درمضرت بادنجان، مبالغتی تمام کرد. سلطان گفت: « ای مردک! نه این زمان مدحش می گفتی ؟ » [ ندیم] گفت: «من ندیم تو ام، نه ندیم بادنجان، مرا چیزی می باید گفت که تورا خوش آید نه بادنجان را ! ».

حالا درحکایت زیر، با فقر آن روزگار درلفافۀ واژه ای کوتاه ومقطع که دریک گفت وگوی مختصرشکل گرفته است، آشنا می شویم؛

درویشی به خانه ای رسید، پاره نانی بخواست. دخترکی درخانه بود، گفت:« نیست» گفت: « چوبی ، هیمه ای» گفت: « نیست» گفت: « کوزۀ آب» گفت: « نیست» گفت: « پاره ای نمک» گفت: « نیست» گفت: « مادرت کجاست؟» گفت: « به تعزیت خویشاوندان رفته است » گفت: «چنین که من حال خانۀ شما می بینم ده خویشاوند دیگرمی باید که به تعزیت خانۀ شما آیند.».

ویا این که جوحی بردیهی رسید وگرسنه بود. ازخانه آوازتعزیتی شنید. آنجا رفت، گفت: « شکرانه بدهید تا مرده را زنده سازم.» کسان مرده اورا خدمت بجای آوردند، چون سیرشد ، گفت: « مرا به سر این مرده ببرید.» آنجا برفت، مرده را بدید. گفت: « این چه کاره بود؟ » گفتند! « جولاه » انگشت دردندان گرفت وگفت: « آه» دریغ! هرکسی دیگربودی، درحال، زنده شایستی کرد، اما مسکین جولاه، چون مرد، مرد.

ویا درنوع دوم این هزل؛

جوحی درکودکی، چند روز مزدور یاط بود. روزی استادش ، کاسۀ عسل به دکان برد، خواست که به کاری رود، جوحی را گفت: « دراین کاسه زهراست، زنهارتا مخوری که هلاک شوی» گفت: « مرا با آن چه کار است.» چون استاد برفت ، جوحی، وصلۀ جامه به صراف داد وپارۀ نانی بسیاربستد وبا آن عسل، تمام بخورد. استاد باز آمد و وصله طلبید. جوحی گفت: « مرامزن تا راست گویم، حال آنکه من غافل شدم ، طرار وصله بربود، من ترسیدم که توبیایی ومرا بزنی، گفتم زهربخورم وهنوز زنده ام، باقی تو دانی ».

ازمطایبات ولطایف عبید زاکانی خاصه کتاب ” موش وگربه “ ی وی شهرت و قبول عامه یافته است. این منظومه یکی ازنوادر آثار ادبی درجهان است که شاید الهام بخش ( وا لت دیسنی) درآفریدن فلم های نقاشی متحرک اولیه اش، خاصه داستانهای” تام ” و ” جری ” بوده است.

منظومۀ” موش و گربه ” که درنهایت استادی و مهارت به نظم درآمده است، متضمن شوخی های لطیف وخالی از واژه های رکیک می باشد.

این منظومه را باید ازبهترین منظومه های انتقادی شمرد که به شیوۀ قصه پردازان شوخ طبع، درقالب قصیده ای طنز آمیز درنود بیت دربحر خفیف، درصفت گربۀ مزور از سرزمین کرمان وکیفیت ریاکاری و تزویر او، درجلب اعتماد موشان از راه توبه و انابه و استغفار و آنگاه دریدن و خوردن آنها که منجر به جنگ سخت میان موشان و گربگان دربیابان فارس گردید ودراین جنگ اگرچه درآغاز امر ظفر باموشان بود؛ لیکن عاقبت گربگان پیروزشدند.

قسمی که ازحالات سیاسی وبرخوردها واختلافات حکام وزمام داران آن عصر و موقف و موقعیت عبید زاکانی درآن دستگاهها برمی آید، می توان این تصوررا نمود که مقصود گوینده ازاین منظومۀ طنزی و انتقادی، بیان حال شیخ ابواسحاق اینجو و امیر مبارزالدین محمد ظفری فرمانروای کرمان بوده است.

نفرت شاعر ازمبارزالدین ریاکار با توبۀ معروفش درسال ۷۴۰ هجری و بیعت نا بخشودنی اش به خلیفۀ عباسی مصر ومحتسبی وخم شکنی و تظاهرش به عبادت ودرعین حال خونریزی وسفاکی وآدم کشی او بنام ترویج و اجرای احکام دین ، این حدس را درتمثیل مبارزالدین به گربۀ عابد ریاکار و خون ریز تایید می کند.

پس اگر این حدس دراصل ومنشاء داستان موش وگربه درست باشد، تاریخ به نظم کشیدن آن باید دریکی از دوسال ۷۵۴ هه( فرار ابو اسحاق ازشیراز) ویا ۷۵۸ ( قتل ابو اسحاق درشیراز) باشد.

این قصیدۀ بزرگ بزودی شهرت یافت ومدتها درشمار کتابهای درسی اطفال بوده وهنوزهم ازقصه های شیرین زبان فارسی- دری است که بعضی از ابیات آن بصورت مثل های سایر ، زبان به زبان می گردد.

هرگاه این منظومه را با یک بعد وسیع و تصورکلی ازجامعۀ گذشتۀ آن زمان تا به امروز به تحلیل بگذاریم ، می بینیم که هرنکته ای از آن ، گفتاری است انتقاد آمیز وپند گونه و طعن و کنایه ای است عبرت آموز ونیش زننده که با ظرافت تمام ، پرده ازاعمال وخصایل زاهدان ریا کار و واعظان خوش گفتار! وحاکمان نیک انظار! برمی دارد.

به گفتۀ حضرت حافظ ، آنانی که دربالای منبر ومیزهای خطابه با لباسهای زهد و فریبنده ، چهره می گشایند وناصح دیگران می شوند؛ ولی خود زمانی که درخلوت می روند، مرتکب صدها عمل ناشایست می گردند.

قصیدۀ عبید زاکانی ازاول چنین آغازگردیده است؛

ای خرد مندزیرک ودانا   قصۀموش وگربه برخوانا

ازمن این داستان شیرین را   گوش کن همچودرغلتانا

دراین قصیده شاعرخواسته تا نبرد وپیکارخونین موش وگربه را ازحیث دو نیروی متضاد وآشتی ناپذیری که یکی درنقش مدافع ومظلوم ودیگری متجاوز وظالم قرارداشته، تمثیل نماید. گرچه دراین مبارزۀ سهمگین ودشوار، علی رغم نابرابری طرف های درگیرجنگ ازحیث نیرو و توانمندی، دراثراتحاد ویکپارچگی مظلومان، این پیکار به نفع آنها می انجامد؛ ولی بعد ازکسب پیروزی، درنتیجۀ خوش بینی، سطحی نگری وغره شدن به موقعیت دست یافته وفراموش نمودن خطرات بعدی دشمن حیله گر ومکار، موشان غافل گیر د شمن گردیده، توسط این خصم مکار محو و نابود می گردند.

شاعر دربخش دیگر این منظومه، افتادن موش درخم شراب ومست گردیدنش را ازاین بادۀ ناب که بوی احساس خود بینی و بلند پروازی دست داده و با حرفهای گزاف وبالاتر ازتوان، دشمن درکمین نشسته را بیشترتحریک وخود زمینۀ معدومیتش را توسط این خصم افسونگرفراهم می سازد، چه ظریفانه تصویرنموده است؛

روزی این گربه شدبه میخانه  از برای شکارموشانا

درپس خم می نمودکمین   همچو دزدی که دربیابانا

ناگهان موشکی زدیواری   جست برخم می خروشانا

سربه خم برنهاد و می نوشید   مست شدهمچو شیرغرانا

گفت، کو گربه تا سرش بکنم    همچو گویی زنم به چوگانا

گربه درپیش من چوسگ باشد   گرشودروبروبه میدانا

دراین جا عبید زاکانی شنیدن حرف موش و واکنش گربه را چه زیبا و ماهرانه بیان نموده ؛

ناگهان جست وموش رابگرفت    بفشردش به زیردندانا

موش گفتا که من غلام توام     درگذرازمن وگناهانا

مست بودم اگر بدی گفتم      بدگویند جمله مستانا

اعتیاد به باده انسانها را تردماغ ساخته و دراثر آن، مستی بیش ازحد عقل وتفکرآدمی را زایل ودرنتیجه انسان به خیالات واهی، گفتار اغراق آمیز وحرکات نا سنجیده متوسل می گردد. این نکتۀ آموزندۀ دیگری است که دراین منظومه، شاعر بدان توجه نموده است.

بعد ازکشتن وتناول موش بوسیلۀ گربه، این حیوان درنده خو به مسجد می شتابد؛ دست و رو را شسته، مسح می کشد و ورد می خواند وبا گریه و لابه و زاری بخاطر ارتکاب این گناه عظیم یعنی قتل نفس، ازخداوند غفار، عفو تقصیرات وطالب مرحمت می گردد و دومن نان را به صدقه می گذارد. موش[ دیگر] که از گوشۀ مسجد این حالت زارگربه را که ازندامت کردارش به زاری وگریه نشسته است، ازپس منبر مشاهده نموده ، این خبر را به موشان می رساند ؛

موشکی بود درپس منبر     زود برداین خبربه موشانا

مژدگانی که گربه تایب شد     عابدو زاهدومسلمانا

موشان باردیگرفریب دشمن مکار را خورده وشاه موشان با ارسال هفت موش منتخب  نماینده نزد گربه اقدام می نماید. موشان برگزیده درود وثنا گویان ، لرزان وهراسان بابره های بریان و تشت های پرازکشمش وپسته وشیر وپنیر ونان وخوانچۀ پلوبرسر، همراه فشردۀ آب لیموی عمانی نزد گربه روان گشتند. زاکانی واکنش گربه را این گونه تمثیل می کند؛

گربه چون موشکان بدیدوبخواندآیه ی رز قکم زقرآنا

من گرسنه بسی بسربردم     رزقم امروز شدفراوانا

اما گربه هدایای شاه موشان را دربرابرحرص سیرناپذیرش کافی وبسنده ندانسته ، با اغفال موشان چون گردی بالای شان حمله ور گردیده، دو را به چنگ، دوی دیگر را به چنگال و یکی را به دندان می فشارد.

دوموش دیگر که ازاین حادثه جان به سلامت بردند، گریه کنان نزد یاران خود شتافته و جریان را بازگو نمودند؛

موشکان چون خبرشدند،شدند     همه ازغم سیاه پوشانا

دوموش نجات یافته خبررا به سلطان موشان برده و عارض می گردند

سال یک موش می گرفت ازما    آزش اکنون شده فراوانا

این زمان پنج پنج می گیرد    تاشده عابدومسلمانا

در این جا بازهم اعتماد نا بجا به دشمن آشتی ناپذیر ودیرینه و خوش بینی وکوتاه اندیشی درزمینه، نکتۀ دیگری است عبرت انگیز ودرخور توجه.

عبید زاکانی با تصور وبرداشت عمیقی که از اجتماع آن زمان داشت، با تجسم این صحنه درحقیقت زاهدان سالوس وریاکار وفاسقان دین فروش نا بکار را که عمامه درسر و سجاده دردست، با تظاهربه نمایش طاعت وعبادت درانظارعامه، ازاجرای هیچ نوع اعمال شیطانی و مغایربا کرامت انسانی دریغ نمی ورزند؛ افشاء ومعرفی نموده و ازعطش سیر ناپذیر وحرص وآزبی پایان آنان پرده برداشته است.

طوری که می دانیم، عبید زاکانی درقرنی می زیسته که جدال میان فرق گوناگون دینی ومذهبی با شدت هرچه بیشتر ازگذشته ادامه داشته واز طرف دیگر نابود گردیدن مدارس ومحافل فضل وادب ومراکزمهمی چون خوارزم و نیشاپورومرو وبخارا وبغداد وهمچنین سرگردانی ومهاجرت عالمان، شاعران وحکماء آن زمان به سرزمینهای دوردست، باعث شد که شوق وآرزوی فراگیری علم وفضل وکمال، روبه خاموشی گذارد وجای آن را تصوف ریایی وبازاری بگیرد؛ ولی دراین سده با متصوفانی نیز برمی خوریم که ازریاء وخود نمایی وتظاهرمبرا بوده اند، چون فخرالدین عراقی، صفی الدین ادبیلی، محی الدین بن عربی، صدرالدین قونیوی و برخی دیگر که در ساحت عرفان و تصوف، تألیفات ارزشمندی ازخود بجا گذاشته اند.

واما خانقا ه که غالبآ منزلگاه متصوفان بود، برای بسیاری ازمردمی که ازجنگ خسته شده، ولی هنوزهم ازدرگیری بافرقه های مختلف مذهبی منصرف نگردیده بودند، پناهگاه التیام روحی برای شان شده بود تا توان تحمل فقر وتهیدستی را توأم با مقاومت معنویت، ابرازداشته باشند.

عبید زاکانی شباهت های زیادی با خواجۀ شیرازکه هم عصر او بود، می رساند. هردو برتصوف ریایی می تازند وپردۀ تظاهر را از چهرۀ زاهدان ریاکار بدور می اندازند.

منظومۀ موش وگربه که خیلی ها ماهرانه وبا زبان سلیس وطبع ظریف شاعرانه انشاء گردیده، درحقیقت تمثیلی است ازچگونگی اسلوب مناسبات، روش و نحوۀ تضادهای موجود درجوامع انسانی که دروجود دوحیوان ( موش وگربه ) بازتاب وبه نمایش گذاشته شده است.

دراین منظومه شاعرتوانسته با باریک بینی، ژرف نگری و دقت اندیشی تمام، موش وگربه را درحالات و صحنه های مختلف درتقابل ورویارویی قرارداده،نتایج معین ومنطقی ای را ازآن بدست آرد.

زاکانی صحنه های نمادینی ازمباحثه ومناظرۀ جالب وعبرت آموز موشان را با گربگان و به همین منوال درگیری وجنگ لشکرهر دوجانب نبرد را که درآن چگونگی آرایش قوا، فضای تار، پرهیجان ومضطرب چیره شده درمیدان رزم، لحظات هجوم وغلبه وشکست وعقب گردی، جسارت وبی باکی وسخت کوشی شاملین نبرد را با ضربات و تلفات هردو طرف درگیرجنگ وچگونگی استفاده وکاربرد ازوسایل و افزارجنگی وسایرحالات این مبارزۀ خونین را خیلی ها ظریفانه وبا تردستی خاصی ترسیم نموده که هرخواننده را مسحور ومجذوب خود می گرداند.

حال ببینیم، که این شاعرلطیفه پرداز وشوخ طبع، حالات این نبرد را باطبع روان و ظرافت بیان ولطافت کلام، دراین ابیات چه نیکو تمثیل و بیان نموده است ؛ 

درددل چون به شاه خودگفتند شاه فرمودکه ای عزیزانا

من تلافی به گربه خواهم کرد  که شوداستان به دورانا

بعد یک هفته لشکری آراست   سیصدوسی هزارموشانا

همه با نیزه ها وتیروکمان   همه با سیف های برانا

فوج های پیاده از یکسو     تیغ هادر میانه جولانا

گربه های براق شیرشکار   از صفاهان ویزدوکرمانا

لشکر موشها زراه کویر      لشکر گربه ازکهستانا

دربیابان پارس هردو سپاه    رزم دادند چون دلیرانا

آنقدر موش وگربه کشته شدند   که نیاید حساب آسانا

حملۀ سخت کردگربه چوشیر  بعدازآن زد به قلب موشانا

موشکی اسپ گربه را پی کرد  گربه شد سرنگون ززینانا

داستان به همین منوال ادامه یافته که ازبرخوانی کامل آن، بمنظور اجتناب ازدرازای کلام و بهره گیری از لحظات زمان، صرف نظر گردید.

دراین مختصر که ازتسلط و چیره دستی عبید زاکانی، خاصه درهزل گویی ، طنزنویسی ولطیفه پردازی صحبت بمیان آمد، این نکته را باید یاد آورگردید، که درادبیات آغازین فارسی- دری مضامین و موضوعاتی چون مدح سرایی وهجوگویی وجود داشته، ولی محتوی ومضامین آنها محدود ومخاطبینش اشخاص منفرد و مشخص را شامل می گردید. مگردر دوره های بعدی، همزمان با غنامند شدن مضامین ادبی، انتقاد گیری نیزشامل این موضوعات گردیده که تدریجآ مضامین ومفاهیم انتقادی باز هم متنوع ودربرگیرندۀ مسایلی، چون تنقید ازنحوۀ عملکرد و اجرای امور مربوط افراد، تا اوضاع نابسامان سازمانها، موسسات و امور مختلف ارگانهای حکومتی و ادارات دولتی ودرمجموع بازتابی از نابسامانی های اجتماعی، گردید.

همزمان با سیر وانکشاف بعدی هنر وادبیات، این شیوۀ بیان دچار تحول ژرف تری گردیده ودامنۀ آن گسترش بیشتری یافت. چنانچه این طرزگفتار، زیرکانه وظریفانه تر شد که بعضآ با طعن وکنایه درلفافه و گاهی نیمه عریان وعریان با رسانیدن اهداف و مقاصد خود از زوایای مختلف، بطورملموس ومحسوس دراشکال هزل وطنزولطیفه وشوخی و مزاح وغیره به نمایش گذاشته شده است.

اما باصراحت باید اذعان نمود که این شیوه و طرزبیان در وجود و سیمای این شاعرتوانا ونویسندۀ چیره دست ومبتکرقرن هشتم هجری به حد کمال رسانیده شده وبحق نام وی ازحیث موجد این شیوۀ خاص نگارش، درتاریخ ادبیات فارسی- دری ثبت و روی همین ملحوظ نام و جایگاه شاعراستثنایی را نه تنها درسده ای که می زیسته، بلکه تا هم اکنون بخود کسب نموده است.

  • میر حسین دلدار بناب
۱۰
آذر
 

 

 
 

 

                                                          در روز ۳ تیر ۱۲۸۷ هجری شمسی، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین دو روزنامه‌نگار مشروطه‌خواه توسط نیروهای هوادار محمدعلی شاه در باغشاه تهران به قتل رسیدند.

این واقعه دو سال پس از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه و پیرو به توپ بستن مجلس توسط قوای قزاق به رهبری لیاخوف روسی اتفاق افتاد. لیاخوف در آغاز می‌پنداشت که مجلسیان و هواداران آزادی بدون هیچ درگیری تسلیم خواهند شد، ولی وقتی خبر مقاومت آن‌ها و عقب‌نشینی نیروی ۱۲۰ نفری خود را شنید، شخصا با ۲۵۰ قزاق سواره و ۲۵ پیاده و تعدادی توپ دیگر به بهارستان رفت و پس از ایجاد استحکامات و سنگرهای لازم و صدور فرمان آتش، به اتفاق ۶ نفر از فرماندهان قزاق با درشکه عازم باغ شاه شد تا گزارش ماموریتش را به شاه بدهد. پس از بازگشت از حضور شاه با شنیدن اخبار درگیری‌های پراکنده، شتاب‌زده خود را به میدان رساند. توپ‌های تازه‌ای هم از باغ شاه آوردند. آنگاه لیاخوف فرمان داد تا از چپ و راست مجلس و مسجد را هدف قرار دهند. مجلس به توپ بسته شد. حدود یک ساعت پس از این حمله و هجوم مجاهدان و مجلسیان از پای درآمدند و طعم شکست را چشیدند. گروهی کشته و زخمی شدند، گروهی گریختند، گروهی هم تسلیم شدند.

بر اساس برآورد انگلیسی‌ها نزدیک به ۲۵۰ نفر در درگیری‌های تهران به دنبال به توپ بسته شدن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی و به دستور محمدعلی شاه قاجار کشته شدند. به گفته ناظم الاسلام کرمانی در روز کودتا بسیاری از عوام با قزاق‌ها همراه شدند و جمعیت بسیاری از انجمن‌های مشروطه‌خواهان، تلگرافخانه و منازل مشروطه‌خواهان را غارت کردند. ملک‌الشعرای بهار که خود در این روز‌ها در تهران حضور داشته در خصوص نقش طبقات اجتماعی در آغاز استبداد صغیر می‌نویسد: «در این جریانات طبقه بالا و پایین از استبداد پشتیبانی کردند. تنها طبقه متوسط بود که به انقلاب وفادار باقی ماند.» با این وجود شاه بعد از شکست مشروطه‌خواهان در مجلس، کلنل لیاخوف روسی را به فرمانداری نظامی تهران گمارد و هرگونه تجمع از جمله مراسم عزاداری را ممنوع کرد. در این مقطع بود که بسیاری از سران مشروطه که موفق به فرار نشده بودند توسط قزاق‌ها بازداشت شدند. در این میان سرشناس‌ترین آن‌ها میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین دو روزنامه‌نگار برجسته عهد مشروطه به دستور محمدعلی میرزا در باغشاه خفه شدند. این دو را به همراه قاضی ارداقی و برادرش به باغشاه برده بودند.

مامونتوف وقایع‌نگار روس نوشته است این دو نفر را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم که مامور قتل آن‌ها بودند طناب به گردن آن‌ها انداختند و از دو سو کشیدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بیرون زد و در همین حال دژخیم سوم خنجر به سینه و شکم آن‌ها فرو می‌کرد. برادر قاضی گفته است: «چون اندکی گذشت دو نفر فراش برای بردن ملک و میرزا جهانگیرخان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده به گردن هر یک زنجیر دستی (شکاری) زده گفتند: "برخیزید بیایید!" گویا هر دو دانستند که برای کشتن می‌برندشان. ملک‌المتکلمین دم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: "ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/ بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان." این را خوانده پا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین گردیدیم و این اندوه چند برابر شد هنگامی که دیدیم آن دو فراش زنجیرهایی را که به گردن ملک و میرزا جهانگیرخان زده و ایشان را برده بودند برگردانیده در جلو اتاق به روی دیگر زنجیر‌ها انداختند و ما بی‌گمان شدیم که کار آن بیچارگان به پایان رسیده».

میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل که بود؟

میرزا جهانگیر خان شیرازی پسر آقا رجبعلی در سال ۱۲۹۲ قمری در شیراز متولد شد. در اوان کودکی پدرش آقا رجبعلی در گذشت و عمه وی سرپرستی او را برعهده گرفت. پنج ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت و به سال ۱۳۱۱ به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود. وی نیز در همین دوران به انجمن‌های سری و مجامع ایرانیان راه یافت. میرزا جهانگیر خان با سرمایه میرزا قاسم‌خان تبریزی و همکاری میرزا علی‌اکبرخان قزوینی (دهخدا) روزنامه‌ای موسوم به «صور اسرافیل» منتشر کرد که در زمان خود منشأ تحولات فراوانی شد. روزنامه صوراسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندین بار نویسندگان او را تکفیر کردند و چند بار بساط به محاق توقیف رفت. آنچنان که روایت شد میرزا جهانگیرخان که به واسطه انتشار روزنامه‌ای به همین نام به جهانگیرخان صوراسرافیل مشهور شده بود، در باغشاه به قتل رسید. دهخدا شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» خود را به یاد او سروده است.

درباره میرزا نصر‌الله‌خان بهشتی(ملک المتکلمین)

حاج میرزا نصراﷲ، پسر میرزا محسن بهشتی(ملک المتکلمین) از وعاظ، ناطقان و روزنامه‌نگاران معروف دورهٔ مشروطه بود. وی به سال ۱۲۷۷ قمری در اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را نزد آخوند ملاصالح فریدنی انجام داد و در ۲۲ سالگی به زیارت مکهٔ معظمه مشرف شد و در مراجعت به هندوستان رفت و مدت دو سال در آنجا اقامت گزید و کتابی به نام من الخلق‌الی‌الحق برای بیداری مسلمانان تألیف و منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب، به وسیلهٔ انگلیسی‌ها از هندوستان تبعید شد و به ایران آمد و در انقلاب مشروطیت با ایراد خطابه‌ها و سخنرانی‌ها به بیداری افکار مردم پرداخت. پس از دستگیری و انتقال به باغشاه محمدعلی شاه به آنجا رفت و سخنانی بر علیه بازداشت‌شدگان ایراد کرد. ملک‌المتکلمین در پاسخ وی گفت: «ای پادشاه کوشش من برای این بود که مملکت ایران از این تاریکی جهل و نادانی و فقر و پریشانی بیرون آمده در ردیف ملل بزرگ جهان جای گیرد» و خطاب به مردمانی که در آنجا بودند ادامه داد: «من نمی‌دانم این خون فاسد که در عروق شما جاری است چقدر عزیز است که نمی‌خواهید یک قطره آن را در راه شرافت و افتخار و نجات وطن و بدست آوردن آزادی بریزید، شما به پستی و دون همتی و تحمل ظلم چنان عادت کرده‌اید که به هر حقارتی تن در می‌دهید. بر هر فرد آزادیخواه علاقه‌مند به مشروطه واجب است که این درخت کهن استبداد را ریشه کن کند والا او بنیان ما و مشروطه را بر باد خواهد داد..» ملک‌المتکلمین و همرزم دیرینش میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل را پس از قتل در محوطه باغشاه تهران دفن کردند.

منبع:تاریخ ایرانی
  • میر حسین دلدار بناب
۱۰
آذر
معمولش این است که روزنامه روزانه درآید. اما شاید باور نکنید که نخستین روزنامه رسمی کشور با این که نام روزنامه را یدک می کشید هفتگی منتشر می شد!
نخستین شماره این روزنامه هم مانند فاصله زمانی انتشارش اندکی غیرمعمول بود، زیرا این روزنامه در یکه جمعه متولد شد!
جمعه پنجم ربیع الثانی 1267 ه.ق بود که "روزنامچه اخبار دارلخلافه طهران" منتشر شد.
این روزنامچه از شماره دوم با نام "روزنامه وقایع اتفاقیه" به صورت هفتگی و تا سال 1324 ه.ق به مدت 57 سال منتشر شد. البته در این 57 سال تغییراتی در این روزنامه پدید آمد که بارزترین آن ها در نامش بود; نام این روزنامه در شماره 471 "وقایع" و در شماره های بعدی به "دولت علیه ایران" تغییر یافت.

آرشیوی بی نظیر:

روزنامه وقایع اتفاقیه امروز در گروه مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی آرشیو شده است.
آن هم در کنار روزنامه های بی شمار دیگری که در سالیان با روش های گوناگون مانند وقف و اهداء به این آرشیو راه یافته اند. آرشیوی که به لحاظ ساختاری و نوع خدمات ارائه شده، در کشور بی نظیر است.
ناصرالدین شاه وقتی روزنامه نگار بود:
اکودوپرس یعنی پژواک یا صدای ایران. این پژواک یا صدای ایران نام نخستین روزنامه ای است که در دوره قاجار به زبان فرانسه منتشر شد.
جالب این جاست که این روزنامه که به دستور مستقیم ناصرالدین شاه و با هدف پاسخ دادن به مندرجات نشری های خارج از کشور درباره مسایل ایران و مقاصد تبلیغاتی دیگر منتشر می شد، تک نسخه بوده است.
جالب تر این که خود ناصرالدین شاه در اکودوپرس مطلب می نوشته است. اکودوپرس زیر نظر محمد حسن خان اعتماد السلطنه و مدیریت میرزا محمد حسین فروغی منتشر می شد. سردبیری هم به عهده یک فرد فرانسوی زبان با نام بارون دونورمان وانمون مورل بوده است.
این را هم بدانید که اکودوپرس کامل ترین دوره موجود در آرشیو گروه مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی است.

نخستین مجله ایران:

51 سال پس انتشار اولین روزنامه ایران، نخستین مجله ایرانی هم منتشر شد. این مجله با نام "فلاحت مظفری" در سال 1318 هجری قمری برابر با 1900 میلادی در تهران چاپ شد.
این مجله با حمایت های حکومتی و از سوی اداره کل فلاحت ایران با موضوع علم کشاورزی منتشر شد. هدف از انتشار فلاحت مظفری آن گونه که در خودش هم آمده، تعمیم علوم و اصلاح زراعت و فلاحت و مزید اطلاع و علم عموم بوده است.
در فلاحت مظفری آمده: برای رجال و مردمانی که شایق آبادی مملکت و طالب ترقی زراعت هستند بدوا دو نمره مجانا فرستاده می شود. هرکس طالب باشد قیمت آبونه و وجه اشتراک شش ماه را به صاحب امتیاز این مجله که فخیم السلطنه رئیس و مدیر کل فلاحت ممالک محروسه است، بفرستد. وجه اشتراک سالانه این مجله در تهران 18 قران، داخلی ایران 20 قران، اروپو امریک 14 فرانک، تمامی عثمانی 3 مجیدی، قفقاز و روسیه 6 منات هند و افغانستان 9 روپیه و اجرت پست به همه جا به عهده اداره بوده است اما این که چند نفر مشترک این مجله بوده اند، به درستی مشخص نیست.

نخستین روزنامه مشهدی:
ماجرای نخستین روزنامه مشهدی با یک سفر گره خورده است، آن هم سفر صادق ادیب الممالک از سال 1316 قمری روزنامه ای با نام "جریده ادب" در دو سال و در 22 شماره منتشر کرد. آن گونه که ادیب الممالک در مقدمه دیوان خود آورده، وی عازم مشهد می شود و اولین شماره از روزنامه ادب چاپ مشهد را به صورت هفتگی با چاپ سنگی و خط نستعلیق در قطع 20 در 30 منتشر می کند. انتشار روزنامه ادب در رمضان 1318 قمری در مشهد، آن طور که پژوهشگران تاریخ شناس می گویند; نخستین فعالیت رسمی روزنامه نگاری را در مشهد رقم زده است.
روزنامه ادب هم امروز در میان روزنامه های قدیمی و جدید در آرشیو مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی جا دارد.

روزنامه فارسی کلکته:
از دیگر نفایس ارزشمند در آرشیو مطبوعات آستان قدس رضوی، روزنامه حبل المتین است.
حبل المتین از روزنامه های کثیر الانتشار به زبان فارسی بود که در خارج از ایران و در کلکته هند برای حدود 40 سال منتشر می شد.
حبل المتین در هند، برمه، ایران، افغانستان، عثمانی، مصر، اروپا، روسیه و ترکستان توزیع می شد. این نشریه به رخدادها و حوادث ایران، عثمانی، مصر، عراق و ... می پرداخت و در آن از ترجمه تلگراف ها و مقاله های مختلف استفاده می شد. حبل المتین 10 سال در نزد روحانیون، علما و روشنفکران نجف و ایران رایگان توزیع می شد که این بر محبوبیتش افزوده بود. در سال 1317 به دلایل سیاسی از توزیع حبل المتین در ایران جلوگیری شد و به مدت هشت سال نیز از سوی دولت هند توقیف بود. این ماجراها تا سال 1303 شمسی به درازا کشید.
پس از این دوره، حبل المتین بار دیگر چاپ شد تا در آذر 1309 با فوت موید الاسلام برای همیشه انتشارش پایان یافت.
حبل المتین هم امروز در آرشیو گروه مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی برای خود جایی دارد و جایگاهی.
این نفایس، تنها بخشی از نفایس آرشیو مطبوعات این آستان مقدس هستند. آرشیوی که به مدد کارشناسان خود، نه تنها گردآوری نشریات، بلکه ساماندهی، نمایه سازی، رده بندی و بسیاری از فعالیت های جانبی دیگر را در راستای ایجاد یک بانک نشریاتی بزرگ در کشور انجام می دهد.

آیینه غیب نما
روزنامه مصور دو هفتگی است که در تهران با چاپ سنگی منتشر می شده است. پس از حوادث بمباران مجلس و تفرقه آزادیخواهان، آئینه غیب نما نیز تعطیل شد. این روزنامه در دوره دوم مشروطیت از نو در رجب 1329 هجری قمری انتشار یافت . آئینه غیب نما دارای کاریکاتور می باشد.
اختر:
روزنامه اختر درشهر اسلامبول چاپ و منتشر شده و مدت ۲۲ سال مرتبا دائر بوده تا در سال 1313 قمری از طرف دولت عثمانی توقیف شده است. در حقیقت در دوران تیره و تار استبداد روزنامه اختر کمک بزرگی به تنویر افکار ایرانیان نموده و در ایامی که جراید این مملکت منحصر به چند روزنامه درباری از قبیل ایران و اطلاع بوده روزنامه اختر به قول ادوارد براون، جریده قابل مطالعه زبان فارسی به شمار می رفته است بخصوص اخبار تلگرافی کشورهای خارجی.
ادب:
روزنـامه‌ ادب‌ که‌ به‌ مدیری‌ ادیب‌ الممـالک‌ شـاعر و نویسنده‌ چند روزنــامه‌ تــاسیس‌ و منتشر شده‌ سه‌ دوره‌ مختلف‌ را طی کرده‌ است‌ و مدتی درتبریز و زمانی درمشهد و چندی‌ در تهران‌ انتشـار یافته‌ است‌. روزنامه‌ ادب‌ از حیث‌ مندرجات‌ مفید یکـی از بـهترین‌ جراید فـارسـی است‌ و علـاوه‌ بر مقالات‌ مفید و متنوع‌، قسمت‌ اعظم‌ اخبار داخله‌ و خارجه‌ درآن‌ درج‌ است.
اطلاع:
یکی از روزنامه‌ های‌ نیمه‌ رسمی دولتی که‌ در زمان‌ ناصرالدین‌ شاه‌ تاسیس‌ شده‌ و مدتی انتشار یافته، روزنامه‌ اطلاع‌ است. روزنامه‌ اطلاع‌ یک‌ روزنامه‌ سیاسی به‌ معنای‌ آنروز بوده‌ و برای‌ کسانی که‌ بخواهند از اوضاع‌ سیاسی و حوادث‌ اروپا و آمریکا و به‌ طور کلی از اتفاقات‌ نیم‌ قرن‌ کشورهای‌ جهان‌ اطلاع‌ حاصل‌ کنند بهترین‌ مجموعه‌ ومدرک‌ می باشد.
ایران:
ایران‌ یکی از روزنامه‌ های‌ قدیمی کشور است‌. این‌ روزنامه‌ مدتی تنها روزنامه‌ رسمی کشور بوده‌ و انتشار آن‌ به‌ عهده‌ وزارت‌ انطباعات‌ بوده‌. در این‌ دوره‌ روزنامه‌ یک‌ روزنامه‌ رسمی و چاپ‌ و تهیه‌ مقالات‌ و جمع وجوه‌ اشتراک‌ آن‌ وظیفه‌ دولت‌ بوده‌ است. وضع مذکور تا سال ‌1321 قمری‌ که‌ اداره‌ جراید دولتی به‌ عهده‌ میرزا محمد ندیم‌ باشی واگذار گردید، ادامه ‌داشته‌ و در این‌ سال‌ اسم‌ روزنامه‌ به‌ ایران‌ سلطانی تغییر پیدا کرد. پس‌ از این‌ دوره، مجددا روزنامه‌ به‌ نام‌ ایران‌ منتشرگردید. این‌ دفعه‌ این‌ روزنامه‌ نیمه‌ رسمی به‌ شمار می رفت. در سال ‌1302 شمسی که‌ در حقیقت‌ دوره‌ دوم‌ روزنامه‌ بوده‌ اداره‌ روزنامه‌ از کمک‌ خرج‌ دریافتی از دولت‌ صرف‌ نظر کرده‌ و روزنامه‌ ملی و مستقل‌ شد.
تمدن:
در شماره‌ اول‌ در عنوان‌ روزنامه‌ بالای‌ اسم‌ روزنامه‌ تمدن‌ جمله‌ هو الله‌ حبسی و از شماره‌ دوم‌ آینه‌ ملی ثبت‌ شده‌ و نیز در هر شماره‌ در زیر عنوان‌ دو سطر بدین‌ قسم‌ برای‌ معرفی روزنامه‌ چاپ‌ شده‌ است: این‌ روزنامه‌ که‌ بی غرضانه‌ آینه‌ غیب‌ نمای‌ ملی است‌ مسلک‌ نگارشش‌ ارائه‌ طریق‌ صلاح‌ مملکت‌ ومجلس‌ شورای‌ ملی خواهد بود. مقالات‌ عام‌ المنفعه‌ پذیرفته‌ و درج‌ خواهد شد. این‌ روزنامه‌ تا هنگام‌ توپ‌ بستن‌ مجلس‌ برپابوده‌ (جمادی‌ الاول 1326) و از آن‌ پس‌ مانند سایر جراید تعطیل‌ و مدیر آن‌ از ایران‌ به‌ خارج‌ فرار نموده‌ است‌. شدت‌ علاقه‌ مرحوم‌ مدبرالممالک‌ به‌ آزادی‌ باعث‌ گردیده‌ که‌ هنگام‌ رسیدن‌ به‌ هندوستان‌ دست‌ به‌کار نشر روزنامه‌ به‌ همین‌ نام‌ شود. وی‌ پس‌ از مراجعت‌ از هندوستان‌ و مصر در ربیع الثانی 1327قمری‌ در رشت‌ برای‌ بار سوم‌ روزنامه‌ تمدن‌ را منتشر ساخت.
جارچی ملت:
روزنامه‌ جارچی ملت‌ در تهران‌ به‌ مدیری‌ آقا سید حسین‌ ابراهیم‌ زاده‌ تاسیس‌ شده‌ است. اسم‌ روزنامه‌ به‌ خط شکسته‌ درشت‌ و در بالای‌ آن‌ مشروطه‌ بی قانون‌ و در یکطرف‌ آزادی استبداد و در طرف‌ دیگر توقیف‌ قانون‌ و در زیر آن‌ این‌ شعر درج‌ است‌:
‌ لایق‌ دشمن‌ است‌ و هم‌ لایق‌ دوست
مشروطه‌ نگهدار که‌ مشروطه‌ نکوست
مندرجات‌ روزنامه‌ پس‌ از درج‌ مقاله‌ اساسی، انتقاد از اوضاع‌ و دادخواهی از اولیای‌ امور می باشد و به‌ علت‌ همین‌ انتقادی‌ بودن‌ آن‌ و مخصوصا کاریکاتورهای‌ روزنامه، غالبا جارچی ملت‌ توقیف‌ می شده‌ و حتی یکبار هم‌ مدیر و روزنامه‌ هر دو توقیف‌ شده‌ اند.
حبل المتین:
یکی از روزنامه های کثیرالانتشار (هفتگی) و مفید زبان فارسی که نزدیک چهل سال در خارج ایران در کلکته منتشر می شده روزنامه معروف و مشهور حبل المتین است. با انتشار این روزنامه مرحوم مویدالاسلام بزرگترین خدمت را به برقراری اساس مشروطیت و آزادی ایران نموده است. حبل المتین چون در خارج ایران منتشر می شد آزادانه می توانست به عمال جور و ستم و درباریان ایران حمله نماید و مفاسد و عیوب را بی پروا شرح دهد. این روزنامه برای مدت هشت سال از طرف دولت هندوستان توقیف شد. آغاز این توقیف ظاهرا سال 1259 شمسی بوده و در اوایل سال 1300 شمسی از توقیف خارج و مجددا تا هنگام فوت مویدالاسلام یعنی تا آذر 1309 منتشر گردیده است.
خراسان:
روزنامه‌ خراسان‌ در شهر مشهد به‌ مدیری‌ سید حسن‌ اردبیلی تاسیس‌ و شماره‌ اول‌ آن‌ در تاریخ 25 صفر 1327 قمری‌ طبع و توزیع گردید. شماره ‌ 24 آن‌ که‌ آخرین‌ شماره‌ منتشر از این‌ روزنامه‌ است‌ در تاریخ 25 رجب 1327 ق انتشاریافته‌ است. این‌ روزنامه‌ با مقالات‌ آزاد و عالی خدمات‌ بزرگی به‌ حیثیت‌ مشروطیت‌ خراسان‌ بلکه‌ عموم‌ ایران‌ بروز داد.
روزنامه دولت علییه ایران:
پس از انتشار شماره 471 روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 472 این روزنامه به نام روزنامه "دولت علیه ایران" منتشرگردید. بنابراین اولین شماره روزنامه مذکور در 5صفر 1277 قمری انتشار یافته واین تغییر نام بدان سبب بوده که در این سال امور روزنامه های دولتی از طرف ناصرالدین شاه به عهده "میرزا ابوالحسن خان نقاش کاشانی ملقب به ضیع الملک" واگذار گردید. در این روزنامه علاوه بر اخبار درباری، تصاویر بسیار نفیسی از شاهزادگان و حکام و رجال آن عصر رسم شده که در نوع خود بی نظیر است و از آن جمعا تا شماره 688 مورخ هفتم شوال 1287 قمری بطور غیرمرتب انتشار یافته و در این تاریخ تعطیل شده است.
شرف:
روزنامه‌ شرف‌ با خط نستعلیق‌ بسیار خوب‌ و کاغذ اعلی در تاریخ 1300 قمری‌ منتشر شده‌ است. در هر شماره‌ از روزنامه‌ تصویر یکی از بزرگان‌ مملکت‌ با مختصر شرحی از او طبع گردیده‌ است. آخرین‌ شماره‌ منتشره‌ از روزنامه‌ شرف‌ شماره 87 مورخ 1309 قمری ‌بدون‌ ذکر ماه‌ انتشار است.
صوراسرافیل:
روزنامه‌ صوراسرافیل‌ یکی از روزنامه‌ های‌ مهمی است‌ که‌ در آغاز مشروطیت‌ ایران‌ در تهران ‌تاسیس‌ شده‌ و با مسلک‌ و روش‌ انتقادی‌ خود کمک‌ بزرگی به‌ بیداری‌ و آزادی‌ ایرانیان‌ نموده ‌است. از لحاظ ابتکار سبک‌ جدید نثر فارسی که‌ در ستون‌ مخصوص‌ به‌ عنوان ‌"چرند وپرند" به‌ قلم‌ "دخو" در این‌ روزنامه‌ چاپ‌ شده‌ تا آن‌ زمان‌ در جراید فارسی دیده‌ نشده‌ است. با توقیف‌ روزنامه‌ صوراسرافیل‌ در 23 جمادی‌ الاول 1326 قمری ‌میرزا جهانگیرخان‌ شیرازی‌ به‌ دار آویخته‌ و در پشت‌ باغ شاه‌ مدفون‌ شد.
قانون:
روزنامه قانون به زبان فارسی در شهر لندن تأسیس و منتشر شده است، ولی نظر به جملات سختی که در آن به حکومت و شاه و وزراء ایران می کرد انتشار آن در ایران ممنوع گردید. شماره 24 آخرین شماره منتشره این روزنامه می باشد.
مفتاح الظفر:
روزنامه مفتاح الظفر در کلکته هندوستان به زبان فارسی به سرپرستی مدیر حبل المتین آقای مؤید الاسلام و مدیرکلی میرزا سید حسن کاشانی تأسیس و منتشر شده است. تمام مندرجات این روزنامه مقالات ریاضی و مطالب علمی است.
نامه فرهنگ:
روزنامه فرهنگ که ابتدا در شهر کرمان منتشر می شده، از سال 1304 شمسی به تهران منتقل و در آنجا منتشر شده است. مندرجات نامه فرهنگ علاوه بر سرمقاله اجتماعی و سیاسی، عبارت است از شرح احوال بزرگان، قانون انتخابات و ترجمه بعضی از مجلات خارجی و اخبار مجلس، اخبار داخله و حوادث خارجه می باشد.
نوبهار:
روزنامه‌ نوبهار به‌ مدیری‌ ملک‌ الشعرای‌ بهار در شهر مشهد تاسیس‌ و از شوال ‌1328 قمری‌ در آن‌ شهر شروع‌ به‌ انتشار گذاشته‌ و در سال 1333 قمری‌ به‌ تهران‌ انتقال‌ یافته‌ پس ‌از یکسال‌ نشر، توقیف‌ شده‌ است. بار دیگر در تهران‌ در سال 1335 قمری مجددا پابه‌ دایره ‌انتشار گذاشته‌ است. در سال 1336 قمری دوباره‌ روزنامه‌ نوبهار توقیف‌ شد. روزنامه‌ نوبهار پس‌ از انتقال‌ به‌ تهران‌ یک‌ روزنامه‌ کاملا سیاسی و خبری‌ بود. دوره‌ جدید نوبهار در صفر 1341 قمری‌ منتشر شد. طول‌ این‌ دوره‌ یکسال‌ بود. جنبه‌ ادبی و تاریخی این‌ دوره ‌بیشتر بود.
نیراعظم:
روزنامه‌ نیر اعظم‌ در تهران‌ منتشرشده‌ است‌. بالای‌ عنوان‌ روزنامه‌ این‌ شعر " آفتاب‌ آمد دلیل‌ آفتاب‌ گر دلیلت‌ باید از وی‌ رو متاب" به‌ عنوان‌ شعار و بالای‌ اسم‌ روزنامه‌ نیراعظم‌ که‌ به‌ خط نستعلیق‌ درشت‌ نوشته‌ شده‌ است‌ جمله ‌"هو المعین" چاپ‌ شده‌ است‌. مرام‌ و مسلک‌ و سبک‌ مندرجات‌ روزنامه‌ درضمن‌ دو سطر در زیر عنوان‌ آن‌ اینطور نوشته‌ شده‌ است‌: "این‌ روزنامه‌ آزاد است‌ و از مطالب‌ علمی و سیاسی و اخلاقی و تاریخی که‌ مفید به‌ حال‌ ملت‌ است‌ سخن‌ می راند و... "
وقایع الاتفاقیه:
روزنامه وقایع اتفاقیه به تشویق و همت میرزا تقی خان امیرکبیر در تهران تاسیس و منتشر گردیده است. این روزنامه از شماره دوم به اسم وقایع اتفاقیه انتشار یافته و از این تاریخ تا سنه 1324 قمری بعد از پنجاه و هفت سال انتشار از شماره 471 به اسم روزنامه وقایع و از شماره 472 به نام روزنامه دولت علیه ایران نشر شده است. این روزنامه مخصوص درج و انتشار اخبار دارالخلافه و شهرهای دیگر ایران و مختصری از اخبار ممالک خارجه بوده است و لذا در طول مدت انتشار کمتر مقاله سیاسی و ادبی و تاریخی در آن دیده می شود.

الغری:
مجله الغری به مدیریت آغا محمد محلاتی و ناشر آن حاج شیخ حسن اصفهانی در نجف اشرف تاسیس و در سال 1328 قمری منتشرگردیده است. از مجله الغری بیش از یک شماره منتشر نشد و به علت مخالفت باقانون مطبوعات، دولت عثمانی آن را توقیف و از انتشار آن جلوگیری کرده است. سپس مجله دیگری با همان سبک و روش به نام دره النجف در ربیع الاول همان سال انتشار یافت و مدیر مجله علت توقیف را اتهام مخالفت با قانون مطبوعات بیان کرد که در محکمه جزا برائت ذمه اداره از اتهام ارتکاب خلاف قانون واضح و مبرهن گردید و علت تغییر نام مجله را درخواست مشترکین به علت قلت استعمال کلمه الغری بیان می کند.
المقتبس:
نشریه‌ المقتبس‌ به‌ مدیریت‌ محمدعلی کرد و به‌ زبان‌ عربی و در قاهره‌ به‌ چاپ‌ می رسیده ‌است. اولین‌ سال‌ نشر آن‌ در محرم 1324‌ قمری‌ می باشد. جلد اول‌ آن‌ شامل 12 شماره است‌ که‌ در 672 صفحه‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است. اکثر مقالات‌ این‌ نشریه‌ را دانشمندان ‌معروف‌ شام‌ می نوشتند و موضوعات‌ مهم‌ نشریه‌ عبارت‌ بودند از: علمی، اجتماعی، تاریخی، تعلیم‌ و تربیت، بهداشت، تدبیر منزل، اطلاع‌ رسانی درباره‌ کتابهای‌ خطی یا چاپی و نیز مجلات‌ عربی یا اروپایی، شرح‌ حال‌ بزرگان‌ علم‌ و دانش‌ درشرق‌ وغرب، اختراعات‌ و اکتشافات‌ در پایان‌ هر شماره‌ بخشی است‌ که‌ در آن‌ مطالب‌ متنوع‌ و نیز نکات‌ ادبی و فکاهی دیده‌ می شود. قیمت‌ مجله 50 قرش‌ در داخل‌ یا 13 فرانک‌ در خارج ‌از کشور بوده‌ است.
المقتطف:
نشریه‌ المقتطف‌ به‌ مدیریت‌ دکتر یعقوب‌ صروف‌ و دکتر فارس‌ نمر در سال 1876 میلادی و به ‌زبان‌ عربی در بیروت‌ چاپ‌ می شده‌ است‌. چاپ‌ اول‌ آن‌ در پاریس‌ و چاپهای‌ بعدی‌ در بیروت ‌بوده‌ است. نشریه‌ به‌ صورت‌ ماهانه‌ در موضوعات‌ علمی و صنعتی نشر می یافته‌ است‌ و هیچ گونه‌ مطلبی یا اظهار نظری‌ در مسائل‌ دینی و سیاسی نداشته‌ است‌. در صدر هر مقاله‌ نویسنده ‌آن‌ قید می شده‌ است‌. مقالات‌ نسبتا طولانی و ادامه‌ دار است‌. در پایان‌ هر شماره‌ خبرهای ‌تازه‌ علمی و نیز فهرست‌ مقالات‌ آمده‌ است‌.
دانش:
نشریه دانش به مدیریت جامعه کل فارغ التحصیلان دانشسراهای ایران تاسیس شد و اولین شماره آن درفروردین 1324 در 105 صفحه به چاپ رسید. این نشریه با هدف اینکه فارغ التحصیلان دانشسراهای ایران در هر شهر و دیاری که هستند باید پشتیبان هم باشند و سالی یکی دو بار دور هم جمع شوند و برای رسیدن به پیشرفت جامعه و رسیدن به هدف نهایی از دل و جان با هم همکاری نمایند و وسایل ترقی و تعالی را برای هم فراهم آورند.
دبستان:
مجله دبستان به مدیریت سید حسن طبسی درمشهد مقدس تاسیس شد و شماره اول آن در 40 صفحه به قطع خشتی درربیع الثانی 1341 قمری مطابق 29 عقرب 1301 شمسی منتشرشده است. وجه اشتراک آن درسال، 40 قران برای طلاب و شاگردان و کارکنان مدارس عموما فقط 25 قران. آدرس آن درمشهد در سردرب مطبعه خراسان بوده است. دبستان مجله ماهانه علمی و ادبی است که نظر نویسنده به ترویج زبان فارسی امروزی بوده است. پس از سه سال تعطیلی مجله شماره اول سال دوم در آذر 1305 شمسی مطابق با 17 جمادی الثانی 1345 قمری منتشرشده است و بخصوص درسال دوم مجله ناشر افکار و آثار اعضای انجمن ادبی خراسان را بیشتر نشر می داده است. درسال دوم از شماره 9صاحب امتیاز سید حسن طبسی و مدیر مسول شیخ احمد بهار ضبط گردیده است. نشریه به علت مسافرت کاری آقای سید حسن طبسی به تهران تعطیل شده است و فقط 24 شماره از آن منتشر شد.
دعوة الحق
مجله ماهیانه مذهبی دعوه الحق درتهران به مدیریت شیخ محمدعلی دزفولی ملقب به بهجت تاسیس و در سال 1321 قمری منتشرشده است. شماره اول این مجله روز اول ماه شعبان سال مذکور انتشار یافته و در سال اول فقط ده شماره از آن توزیع گردیده است. دعوه الحق پس از مدتی تعطیل و مجددا در ربیع الثانی 1324 قمری پا به دایره انتشار گذاشته و تا انقلاب مشروطیت کم و بیش منتشر شده است. اداره مرکزی دعوه الحق در دارالخلافه تهران در خیابان ناصریه مقابل شمس العماره بوده است. وجه اشتراک مجله در تهران سالیانه یک تومان و در سایر ولایات دوازده قران و در تمام ممالک خارجه هشت فرانک. به طلاب و شاگردان مدارس جدیده ده، دو تخفیف می داده است.
عروه الوثقی:
این نشریه با بودجه مالی حسین محیی الدین الحبال و به مدیریت سید جمال الدین الافغانی و محمد عبده به زبان عربی در بیروت چاپ می شده است. این نشریه سنگ بنای نخستین نهضت فراگیر شرق معرفی شده است و پایه های تسلط انگلیس را در هند و مصر به لرزه درآورده است. انتشار این نشریه را کشور انگلستان در هند و مصر و سودان ممنوع کرد. همکاران و دستیاران مهم سید عبارتند از: شیخ محمدعبده، میرزا محمدباقر البواناتی و شرح حال هر سه نفر در مقدمه شماره اول آمده است.
عنقا:
مجله عنقا در شهر اصفهان به مدیریت (شیخ اسدالله گلپایگانی ایزدگشسب) تاسیس و شماره اول آن د ر 18 صفحه به قطع کوچک خشتی در مطبعه سربی (شرکت امامی) طبع و در اول فروردین 1305 شمسی مطابق با پنجم رمضان 1344 قمری منتشر شده است. این نشریه ماهانه منتشر می شده است ولی در دوره سالیانه آن چنانکه در عنوان مجله نوشته شده است ده شماره بوده است. این نشریه مجموعه ایست علمی، اخلاقی، ادبی، فکاهی، اجتماعی ولی بیشتر مندرجات آن مطالب اخلاقی و ادبی و فلسفی است. سرلوحه مجله عبارتست از خورشید تابانی که از پشت کوه درآمده فره و هرباد و بال کشیده قرارگرفته و در زیر این سرلوحه اسم مجله به خط نستعلیق نوشته شده است. بعد از نشر 12 شماره این نشریه تعطیل شده است از این دوازده شماره، ده شماره متعلق به سال اول و دو شماره متعلق به سال دوم می باشد.
قشون:
مجله قشون در تهران تاسیس و در سال 1301 هجری شمسی منتشر شده است. این نشریه از انتشارات وزارت جنگ بوده است که ابتدا مدیریت نشریه با آقای نوبخت بوده است ولی در سالهای بعد ایشان سمتی در این نشریه نداشته اند. شماره اول آن در فروردین 1301 انتشار یافته و مرتبا به مدت ده سال یعنی تا آخر سال 1301 هجری شمسی ماهی دو شماره طبع می شده است. مطالب نشریه قشون برای جوانان نیرومند ایران به خصوص نظامیان مفید و برای غیرنظامیان چون شامل ترجمه کتابهای مفید بوده سودمند بوده است. روی جلدمجله نشان مخصوص نظامیان و وزارت جنگ طبع گردیده است. انتشار آن در اول و پانزدهم هرماه بوده است. آبونه مجله برای نظامیان 60 قران و برای غیرنظامیان 80 قران و قیمت تک شماره آن دو قران. محل اداره در وزارت جنگ بوده است.

  • میر حسین دلدار بناب
۱۰
آذر

 

محمدتقی جعفری در سال 1304، در تبریز به دنیا آمد

وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان اعتماد آغاز کرد، اما در کلاس پنجم به دلیل فقر مالی ناگزیر مدرسه را رها کرد و برای امرار معاش به کار مشغول شد.

پس از مدتی نیمی از روز را به کار پرداخت و نیمی دیگر را به تحصیل در مدرسه طالبیه مشغول شد.

او سپس برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و از درس آیت‌الله شیخ محمدرضا تنکابنی و همچنین میرزا مهدی آشتیانی که در مدرسه مروی تشکیل می‌شد، بهره‌ برد.

محمدتقی جعفری پس از تحصیل در تهران به قم رفت و بعد از یکسال و نیم اقامت در این شهر در سال 1327 رهسپار نجف شد. در این شهر وارد مدرسه صدر شد و درس خارج را شروع کرد.

وی از محضر آیات عظام شیخ محمدکاظم شیرازی، سیدابوالقاسم خوئی، سید محمود شاهرودی، سید محسن طباطبائی حکیم، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدهادی میلانی و سیدجمال گلپایگانی بهره‌های فراوان برد.

او دروس فلسفی و عرفانی را نزد شیخ صدرای قفقازی و شیخ مرتضی طالقانی فراگرفت و همزمان به مطالعه کتب علوم انسانی پرداخت و با اندیشه‌ها و معارف شرق و غرب آشنا شد.

پس از طی مراحل فوق به تدریس درس خارج و فقه و اصول به ویژه کتاب‌های مکاسب و کفایه پرداخت و قسمت‌هایی از تقریرات درسی آیت‌الله خوئی و آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی را به رشته تحریر در‌آورد.

پس از 10 سال اقامت در نجف در سال 1337 عازم ایران شد و به خدمت آیت‌الله بروجردی رسید. آیت‌الله بروجردی از وی خواست در قم بماند و به تدریس ادامه دهد اما آب شور قم به مزاج علامه سازگار نبود و وی ناچار شد قم را به سوی مشهد ترک کند.

علامه محمدتقی جعفری یک ‌سال در مشهد ماند و سپس رهسپار تهران شد و در مدرسه مروی به تدریس پرداخت.

وی درخواست آیات عظام شیخ محمدتقی آملی و سید احمد خوانساری را برای عهده‌ داری مسئولیت امام‌ جماعت مسجد نپذیرفت و به کار تدریس و تحقیق و تألیف پرداخت.

بعدها با استادانی چون مرتضی مطهری، بدیع‌الزمان فروزانفر و دکتر محمدابراهیم آیتی آشنا شد و مورد توجه و عنایت آنان قرار گرفت.

از ویژگی‌‌های علامه، تلاش مداوم ایشان برای اتصال حوزه و دانشگاه و علوم قدیم و جدید بود. او به دلیل آشنایی با زبان حوزویان و دانشگاهیان آثاری به یادگار گذاشت که مورد توجه هر دو قشر قرار گرفت.

علامه جعفری با اشراف به فقه، فلسفه، هنر و زیبائی شناسی در اسلام و نیم‌قرن فعالیت علمی و پژوهشی، بیش از 100 جلد کتاب و رساله تحریر کرد.

همچنین 27 جلد کتاب در زمینه شرح و تفسیر نهج‌البلاغه و 15 جلد کتاب در زمینه تفسیر مثنوی معنوی مولوی نگاشت. نقد و تحلیل مثنوی و شرح و تفسیر نهج‌البلاغه نیز از دیگر آثار ارزشمند وی می‌باشد.

[از دریا به دریا] [آفرینش و انسان] [مقدمه‌ای برای دگرگونی] [مفسر در کوچه پاییز]

[فیلسوف زندگی]

وی بیش از 70 جلسه بحث و گفت و گو با شخصیت‌های بین‌المللی از جمله برتراند راسل، روژه‌گارودی، پروفسور عبدالسلام و پروفسور روزنتال داشته است.

وی به دلیل علاقه به هنر و ادبیات، بیش از 100 هزار شعر و قصیده و نظم فارسی و عربی و همچنین بخش‌هائی از ادبیات غرب را حفظ بود و آثار هنری ایشان همچنان یکی از منابع اصیل هنر از دیدگاه فلسفه و حکمت اسلامی است.

استاد محمدتقی جعفری فیلسوف و اندیشمند بزرگ دنیای اسلام، 25 آبان سال 1377 در سن 73 سالگی، در اثر سکته مغزی در یکی از بیمارستان‌های لندن به دیار باقی شتافت.

پیکر این عالم فرزانه در جوار امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.

آثار علامه محمد تقی جعفری:

در فقه:

  • رسائل فقهی
  • حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب (فارسی و انگلیسی)
  • الرضاع

در فلسفه:

  • جبر و اختیار
  • مجموعه مقالات که شامل موضوعات زیر است:
    برهان کمالی دکارت بر وجود خداوند
    برهان کمالی (وجوبی) در اثبات خدا
    هدف زندگی
    مقدمه ای بر مفهوم فلسفه مالکیت
    حرکت و تحول
    حرکت و تحول از دیدگاه قرآن
    طبیعت و ماورای طبیعت
    علم در خدمت انسان
    رابطه علم و حقیقت
    علم و عرفان از دیدگاه ابن سینا
    علم از دیدگاه اسلام
    امید و انتظار
  • ارتباط انسان و جهان
  • ایده آل زندگی و زندگی ایده آل
  • نقد نظریات دیوید هیوم در چهار موضوع فلسفی:
    مفاهیم و اندیشه های مجرد
    خویشتن
    علیت
    استی و بایستی
  • بررسی و نقد برگزیده افکار راسل
  • زیبایی وهنر از دیدگاه اسلام
  • حکمت اصول سیاسی اسلام (فلسفه سیاسی اسلام)
  • بررسی و نقد کتاب (سرگذشت اندیشه‌ها)
  • پیام خرد
  • فلسفه دین
  • تحقیقی در فلسفه علم
  • فلسفه و هدف زندگی
  • فلسفه و نقد سکولاریزم
  • مقدمه ای بر فلسفه
  • مولوی و جهان بینی‌ها
  • تعاون الدین و العلم
  • الامر بین الامرین
  • نهایت الادراک الواقعی بین الفلسفة القدیمة و الحدیثة
  • آفرینش و انسان
  • موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی

در عرفان:

  • عرفان اسلامی
  • آیا شریعت طریقت و حقیقت با یکدیگر متفاوتند؟
  • نیایش امام حسین (ع) در صحرای عرفات (به زبان فارسی و عربی)
  • تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی (15 جلد)
  • حضرت علی (ع)  و عرفان
  • علل و عومال جذابیت سخنان مولوی

در علم النفس:

  • آیا جنگ در طبیعت انسان است؟
  • وجدان

در معارف اسلامی:

  • ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (27 جلد)
  • ترجمه کامل نهج البلاغه (1 جلد)
  • انسان در دیدگاه قرآن
  • مبدا اعلا
  • امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت
  • شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی
  • علم از دیدگاه علی (ع)
  • علم و دین در حیات معقول
  • اخلاق و مذهب
  • شناخت از دیدگاه علمی و قرآن

در ادبیات و تحقیقات در مبانی آنها:

  • سه شاعر (حافظ، سعدی، نظامی)
  • حکمت و اخلاق و عرفان در شعر نظامی گنجوی (به زبان فارس و روسی)
  • تحلیل شخصیت خیام (بررسی آرا فلسفی، ادبی، علمی و دینی)
  • از دریا به دریا (کشف الابیات مثنوی مولوی در 4 جلد)

در مباحث علمی:

  • عمل تجوید ذهن
  • بحثی در قانون تعادل در روش تجزیه‌ای و ترکیبی
  • دانش‌ها و ارزش‌ها در مجرای قوانین علمی

در مدیریت:

  • انگیزش مدیریت در اسلام و نقد انگیزش‌های معاصر

در فرهنگ:

  • فرهنگ پیرو ـ فرهنگ پیشرو
  • طرحی برای انقلاب فرهنگی
  • میر حسین دلدار بناب