اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
۰۶
آبان

 زندگی‌نامه

ابوجعفر محمدبن جریر بن کثیر بن غالب طبری در آمل از شهرهای طبرستان(مازندران) به دنیا آمد. تا دوازده سالگی مقدمات علوم زمان را در زادگاهش فرا گرفت. خود او در این باره می‌گوید:”در هفت سالگی قرآن را حفظ کردم، در هشت سالگی برای مردم نماز گزاردم و در ۹ سالگی پاره‌ای از احادیث را نگاشتم.” سپس می‌افزاید که به خاطر رویایی که به سراغ پدرش آمده بود، پدر از دوران خردسالی به تحصیل او در علوم دین اهتمام نشان داده است و بنابراین از ۱۲ سالگی به تشویق پدر به ری رفت.

در آن زمان شهر ری یکی از بزرگ‌ترین شهرهای ایران و از نظر آموزش علوم زمان سرآمد شهرهای دیگر بود. در ری از محمد بن حمید رازی حدیث فرا گرفت و مغازی(تاریخ جنگ‌های پیامبر) را از محمد بن اسحاق واقدی آموخت. سپس رهسپار بغداد شد و زمانی به آن شهر رسید که چند روزی از مرگ احمد بن حنبل می‌گذشت. طبری از بغداد به واسط، شهری در میان بصره و کوفه، رفت و علم حدیث را تا جایی که توانست فرا گرفت. از آن پس او به عنوان یک فقیه بر اساس مذهب شافعی فتوی می‌داد.

محمد بن جریر پس از مدتی میان‌رودان(بین النهرین) را ترک کرد و برای آشنایی با اصحاب رأی عازم مصر شد. او در این سفر از راه شام و بیروت گذشت و در ۲۵۳ قمری هنگام حکومت احمد بن طولون به مصر وارد شد و سه سال در آن دیار ماند و در شهر فسطاط مصر نزد پاره‌ای از دانشمندان آن دیار شاگردی کرد.

طبری طی سفرهای بسیار خود بیش‌تر سفرنامه‌هایی را که حاوی تاریخ و جغرافیای پیش از زمان خود بود، مطالعه کرد. هم‌چنین، طی آن سفرها سیره نویسان گوناگونی را در جهان اسلام دیدار کرد و اطلاعات زیادی از آن‌ها به دست آورد. او پس از زندگی سه ساله در مصر از راه شام به بغداد بازگشت و پس از زمان کوتاهی برای دیدار از وطنش راهی طبرستان شد و در سال ۲۹۰ قمری به آمل آمد. طبری پس از آن که محیط آمل را برای ادامه‌ی تحصیل خود مساعد ندید به بغداد بازگشت و در محله‌ی رحیه‌ یعقوب اقامت نمود و مطالعات خود را ادامه داد.

طبری در بغداد ضمن آن که دانش خود را در فقه، تاریخ، حدیث تکمیل می‌کرد، شاگردانی نیز تربیت نمود و ‌زمانی که در محله‌ی قنطره البردان بغداد زندگی می‌کرد، نگارش تاریخ خود را با نام “تاریخ الرسل و الملوک و اخبارهم و من کان فی زمن کل واحد منهم” که با نام تاریخ طبری شناخته می‌شود، به زبان عربی آغاز کرد. او که روزانه چهل برگه از تاریخ خود را گردآوری‌آوری می‌کرد، نزدیک چهل سال به نوشتن تاریخ طبری پرداخت. به این ترتیب که از ۴۸ سالگی شروع به گرد‌آوری نسخه‌های پراکنده سفرنامه‌ها نمود و از ۶۵ سالگی به طور مستمر در بغداد یادداشت‌های پراکنده خود را به مدت ۲۳ سال تنظیم کرد تا آن که پیش از مرگش آن را به پایان رساند.

طبری در کنار تنظیم تاریخ خود، به خواهش المکتفی، خلیفه‌ی عباسی، کتابی درزمینه‌ی وقف نوشت که در بر گیرنده‌ی نظر همه‌ی دانشمندان و فقیهان مسلمان تا آن زمان بود. هم‌چنین، کتابی به نام الفضایل نوشت که دربردارنده‌ی زندگی خلفای راشدین و اثبات و درستی حدیث غدیر بود و آن را با ذکر فضایل حضرت علی (ع) به پایان رساند. او طی آن سال‌ها کتاب جامع البیان عن تاویل القرآن را نیز در تفسیر قرآن نوشت.

طبری در سن ۸۸ سالگی در خانه مسکونی خویش در روز یک شنبه دو روز مانده از شوال سال ۳۱۰ قمری در بغداد درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.

سال‌شمار زندگی

۲۲۴ قمری: در آمل به دنیا آمد.

۲۳۱ قمری: قرآن را به طور کامل حفظ کرد.

۲۳۲ قمری: پیش‌نماز مردم آمل شد.

۲۳۳ قمری: نگارش حدیث را آغاز کرد.

۲۳۶ قمری: فراگیری علوم دینی را در شهر ری نزد محمد بن حمید رازی و مثنی بن ابراهیم ابلی ادامه داد.

۲۴۱ قمری: برای بهره‌گیری از درس ابوعبدالله احمد حنبل به بغداد رفت، اما هنگامی که به آن شهر رسید، احمد حنبل در گذشته بود.

۲۴۲ قمری: به بصره، کوفه و واسط رفت و از درس استادان آن شهرها، از جمله ابوکریب محمد بن علاء همدانی، بهره‌مند شد سپس به بغداد بازگشت.

۲۵۳ قمری: به مصر رفت تا از دانش علمای آن سرزمین بهره‌مند شود. او حدیث‌های زیادی از انس‌بن مالک و شافعی و ابن‌وهب نوشت.

۲۷۰ قمری: نگارش تفسیر خود را به پایان رساند.

۲۹۰ قمری: در ۶۵ سالگی برای دومین‌بار به زادگاه خود در طبرستان بازگشت، اما زمان زیادی در آن‌جا نماند.

… قمری: بار دیگر به بغداد رفت و نگارش تاریخ بزرگ خود را در آن‌جا به پایان رساند.

۳۱۰ قمری: دو روز مانده از شوال در بغداد درگذشت.

فهرست آثار

۱ تاریخ الرسل و الملوک و اخبارهم و من کان فی زمن کل واحد منهم(تاریخ طبری)

۲ جامع البیان عن تاویل القرآن(تفسیر طبری)

۳ اختلاف العلماءالامصار فی احکام شرائع الاسلام(در نظریه‌های فقهی)

۴ اللطیف القول فی احکام شرائع الاسلام(در فقه)

۵ الخفیف فی احکام شرائع الاسلام(چکیده‌ی اللطیف)

۶ بسیط القول فی احکام شرائع الاسلام(پیرامون نظرهای فقهی خودش)

۷ تهذیب الاثار و تفصیل الثابت عن رسول الله(ص) من اخبار(در فقه و حدیث)

۸ ادب النفوس الجیده و الاخلاق النفیسه(در اخلاق)

۹ فضائل علی ‌بن ‌ابی‌طالب(پیرامون غدیر)

۱۰ فضائل ابی‌بکر و عمر

۱۱ الرد علی ذی‌الاسفار( در رد نظریه‌های فقهی داود بن علی اصفهانی)

۱۲ رساله البصیر فی معالم الدین( در رد مذهب‌های بدعتی)

۱۳ صریح السنه(پیرامون باورهای خود)

۱۴ المسترشد فی علوم الدین و القراآت

۱۵ مختصر مناسک(در حج)

۱۶ مختصر الفرائض

۱۷ الموجز فی اصول

۱۸ عباره‌الرویا(در تعبیر خواب)

۱۹ کتاب الوقف

۲۰ حدیث الطیر

۲۱ طرق الحدیث

۲۲ المسند المجرد

۲۳ الرد الحرقوصیه( نقد فرقه‌ها)

۲۴ الرد ابن عبدالملک علی مالک

۲۵ ذیل المذیل(سیره‌ی یاران پیامبر)

۲۶ العدد و التنزیل

۲۷ ادب القاضی

۲۸ تاریخ الرجال من الصحابه و التابعین

۲۹ المحاضر و السجلات.

۳۰ دلائل النبوه

تاریخ طبری

کتاب تاریخ طبری، شرح زندگی بشر از خلقت آدم تا زمان نگارنده‌ی آن اوست. هدف طبری از نگارش تاریخ ، عرضه‌ی تاریخ جهان از آغاز آفرینش تا زمان خود او بوده است. از دیدگاه او ، سیر رویداهای تاریخ جهان از زمان معینی آغاز شده و به روی‌دادهای زمان زندگی نویسنده انجامیده است. از نظر طبری تاریخ در حکم جریان واحدی است که در آن هر یک از قوم‌ها ، نقش ویژه‌ی خود را بازی کرده اند و عنایت الهی با فرستادن پیامبران و فرستادن کتاب‌های آسمانی با مردم همراه بوده و همه‌ی مردم را در رودخانه‌ای که نامش تاریخ است به سوی مقصدی معلوم که روز رستاخیز است رهنمون می‌شود.

طبری تاریخ اسلام را از آن جهت می‌نویسد که این دین بزرگ سراسر دنیای متمدن آن زمان را فرا گرفته و فرهنگ‌های ایران و روم و پیروان دین‌های گوناگون از مسیحی، بودایی، زرتشتی در برابر آن زانو زده‌اند و پدیده‌ای که نتیجه‌ی آمیزش فرهنگ و تمدن‌های قدیم با مبانی فرهنگ اسلامی است به وجود آمده است.

طبری تاریخ را درس عبرت در دبستان معرفت می‌داند. برای نمونه، هنگامی که سرگذشت خسروپرویز را می‌گوید، به کارها و رفتارهای او می‌پردازد و این که از گذشتگان خود عبرت نگرفته و به چه سرنوشتی دچار شده است. شیوه‌ی او در نگارش تاریخ ، شیوه‌ی محدثان است، یعنی هرگاه مطلبی را از کتابی برداشت کرده است، نام کتاب را به روشنی می‌آورد و سند خودرا نام می‌برد.

تاریخ طبری گنجینه‌ای سرشار از آداب و رسوم قوم‌ها و ملت‌ها نیز هست و از لحلظ بررسی وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در دوران اسلامی از منبع‌های مهم برای اهل پژوهش و مطالعه است. با این حال باید گفت جنبه‌های اعتقادی، انگیزه‌ی اصلی طبری در تدوین تاریخ عمومی او بوده است. از ان رو، تاریخ طبری سرشار از ملاحظه‌های فقیهانه است و پیوسته بر سر آن است که از شرع دفاع کند و با گمراهی به نبرد بپردازد.

طبری نخستین کسی است که تاریخ را از سیره‌ نویسی به تاریخ عمومی کشاند. او وقتی تاریخ الرسل و الملوک را می‌نویسد به طور کامل از اسطوره‌های دوره باستان ایران آغاز می کند، هم چنان که هرودوت دریونان از میتولوژی(اسطوره‌شناسی) آغاز کرد. او تاریخ پیش از اسلام را با اطلاعات سودمندی که از خدای‌نامه و ترجمه‌ی عربی آن، یعنی سیرالملوک الفرس، به دست آورده و به نگارش در آورده است.(خدای‌نامه مجموعه‌ای از گزارش‌های اسطوره‌ای و تاریخی درباره‌ی سرزمین و مردم ایران و پادشاهان فارس تا پایان دوره‌ی ساسانی بوده است).

طبری اسطوره‌های ایران را از کیومرث، که در اوستا از او یاد شده است، آغاز می‌کند و از او به عنوان نخستین آدم در تاریخ ایران باستان یاد می‌کند. هوشنگ، پهلوان افسانه‌ای را از نخستین پادشاه هفت اقلیم معرفی کرده که به ساختن پرستشگاه برای خداپرستان پرداخته است. از طهمورث دیوبند به عنوان کسی یاد می‌کند که به پرستش خداوند یکتا می‌پرداخته و پیرو دین حضرت ادریس (ع) بوده است. سپس به تاریخ روم ، قوم یهود ، عرب‌های پیش از اسلام و سیره‌ی نبوی پرداخته است.

طبری چون به تاریخ هجرت پیامبر اکرم (ص) می رسد، شیوه‌ی تاریخ نویسی را به سال‌نگاری(کرونولوژی) تغییر می‌دهد و روی‌دادهای هر سال را از سال‌های دیگر جداگانه نوشته شده‌اند و چون رخدادهای سالی به پایان رسید به پیش آمدهای سال پس از آن می‌پردازد. به همین ترتیب پیش می رود تا به سال ۳۰۲ قمری می‌رسد. در فاصله‌ی بین بیان سیره‌ی نبوی تا سال ۳۰۲ قمری از غزوه‌های پیامبر، روی‌دادهای پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، جنگ‌های جمل و صفین، تاریخ امویان و سرانجام عباسیان را تا زمانی که در‌ان بوده است، می‌نگارد.

ترجمه‌ی تاریخ طبری

هنوز پنجاه سال از درگذشت نگذشته بود که تاریخ الرسل و الملوک او را ابوعلی محمد بن محمد بلعمی، وزیر دانشمند منصور بن نوح سامانی به سال ۳۵۲ قمری با تغییرهایی، از جمله حذف نام راویان و گاه روایت‌های گوناگون، به فارسی درآمد. بلعمی به اندازه‌ای در تاریخ طبری دخل و تصرف کرده که نخستین ترجمه‌ی تاریخ طبری را از عربی به فارسی، به نام تاریخ بلعمی یاد کرده‌اند. بعدها تاریخ بلعمی به ترکی نیز ترجمه شد.

نخستین اروپایی که با طبری آشنا شد، توماس ارپینیوس(Thomas Erpenius)، خاورشناس هلندی، بود که خلاصه‌ی تاریخ طبری را به زبان لاتین ترجمه و اروپاییان را با “هرودوت عالم اسلام” آشنا کرد. سپس، در سده‌ی نوزدهم میلادی زوتنبرگ(Zotenberg) تاریخ طبری را به زبان فرانسه در چهار جلد در پاریس به چاپ رساند. نولدکه(Noeldeke) خاورشناس آلمانی نیز بخش ساسانیان تاریخ طبری را به آلمانی ترجمه کرده است.

تفسیر طبری

به گفته‌ی بساری از پژوهشگران علوم دینی، بهترین کتاب‌هایی که در علوم قرآنی، به‌ویژه تفسیر، نوشته شده است دستاورد کوشش‌های دانشمندان و پژوهشگران ایرانی یا کسانی است که به شیوه‌ای با مردمان ایران پیوند داشته و از دانش آنان بهره گرفته‌اند. در این میان، طبری را می‌توان از پیشگامان تفسیر قرآن(و به بیان برخی، پدر تفسیر قرآن) دانست هر چند که خود او کتابش را تفسیر قرآن نام گذاری نکرده و در کتاب تاریخ خود از آن با عنوان جامع البیان عن تاویل القرآن یاد کرده است. با این همه، کتاب او چه در میان نویسندگان پیشین و چه نویسندگان و پژوهشگران کنونی به نام تفسیر طبری شناخته می‌شود.

روش طبری در تفسیر قرآن عبارت است از: بیان نظر علمان پیش از خود، بیان دلیل هر کدام از آن‌ها و گزینش یکی از آن نظرها یا پیشنهاد نظری جدید و دلیل آوردن برای آن. از آن‌جا که او دانشمندی سخت کوش بوده و برای گردآوری حدیث و بهره‌گیری از دانش علمای زمان خود به سرزمین‌های گوناگونی سفر کرده است، از نظر گردآوری نظر عالمان پیش از خود بسیار کامیاب بوده و کار بزرگی انجام داده است. اما به نظر می‌رسد در گزینش نظر درست‌تر چندان درست گام برنداشته است.

آیت‌الله جوادی آملی، که خود از تفسیر کندگان شناخته شده‌ی قرآن است، پیرامون شیوه‌ی تفسیر طبری می‌گوید:”طبری در ترجیح برخی از نظرها یا در ابداع نظری جدید از متن آیه‌های قرآن بهره گرفته است و خود در این باره می‌گوید که کتاب الله یصدق بعضه بعضا، اما در شناخت آیات محکم از متشابه و ارجاع متشابه به محکم و حل اعضال و اشکال آن در پرتو محکم، راه صواب را طی نکرده است، به طوری که گاهی محکم را به متشابه ارجاع داده و در این اصل و فرع شناسی، زمام کار را به حدیث سپرده است، در حالی که اعتبار حدیث خواه دارای معارض باشد و خواه نباشد پس از عرضه بر قرآن کریم بوده و حجیت آن پس از احراز عدم تباین و مخالفت با قرآن خواهد بود. بنابراین، تفسیر طبری همانا تفسیر بماثور و اجتهاد در محور نقل و اعتماد وافر بر حدیث است، گرچه منشاء آن یک صحابی باشد نه معصوم.”

با این همه، تفسیر طبری ویژگی‌های دارد که آن را بر تفسیرهای هم دوران خود و بسیاری از تفسیرهایی که پس از آن نوشته شد، برتری می‌بخشد. تفسیر طبری از جامعیت علمی بالایی برخوردار است، چرا که طبری در کنار گردآوردن روایت‌های مرتبط با آیه‌های قرآن، به جنبه‌های لغوی، نحوی، تاریخی و فقهی آن‌ها نیز پرداخته است. این کتاب کهن‌ترین تفسیر جامعی است که بسیاری از روایت‌های تفسیری پیشین را در خود دارد. طبری روایت‌های مربوط به هر آیه را با نظمی ویژه دسته‌بندی کرده است و نظر درست‌تر را به دلیل آوردن از میان آن‌ها بر گزیده است. این تفسیر نخستین تفسیر قرآن است که به همه‌ی آیه‌ها پرداخته و از این رو برخی از آن با نام تفسیر کبیر طبری یاد می‌کنند.

طبری در نگاه اندیشمندان

مسعودی درکتاب مروج الذهب درباره طبری می‌نویسد: “اما تاریخ ابوجعفر محمد بن جریر از همه‌ تاریخ‌ها برتر و بر همه‌ کتاب‌های نوشته شده در تاریخ فزونی دارد، طبری در این تاریخ انواع اخبار را گردآورده و دربردارنده فنون و آثار او مشتمل بر اصناف علوم است. تاریخ طبری کتابی است که فواید آن بسیار است و چرا چنین نباشد، حال آن که مؤلف آن فقیه عصر و عابد زمان خود بوده است.” خطیب بغدادی نیز او را می‌ستاید و در تاریخ بغداد می‌گوید: “طبری در شناخت تاریخ گذشتگان و ایام و اخبار آن‌ها استاد بوده است، مانند کتاب الرسل و الملوک را هیچ کس ننوشته است.”

ملک الشعرای بهار می‌گوید:”اگرچه مورخ‌هایی مانند مسعودی، ابوریحان بیرونی، یعقوبی و ابن‌مسکویه در زمینه‌ تاریخ زحماتی کشیده‌اند، لیکن هیچ یک به قدر محمد بن جریر طبری رنج نبرده و به قدر او اطلاع وافر درباره ساسانیان نداشته است.” این سخن بهار را از آن جا درست می‌دانیم که بیش‌تر علمای تاریخ اسلام، از طبری به عنوان امام المورخین و شیخ المورخین یاد کرده‌اند. اهمیت طبری در سرزمین‌های اسلامی آن اندازه است که از میان دو میلیون کتاب موجود در کتابخانه‌ی فاطمیون در مصر ، ۱۲۲۰ نسخه‌ی خطی از تاریخ طبری وجود دارد.

با این همه، ابن‌خلدون که تاریخ را به عنوان یک علم به جهانیان معرفی کرد، بر طبری ایرادی اساسی می‌گیرد. او می‌گوید که بیش‌تر تاریخ‌نگاران حتی در جاهایی که با اندکی فکر کردن می‌توان درست را از نادرست بازشناخت، کوتاهی کرده‌اند و تنها به بیان ساده‌ی روایت پرداخته‌اند، هر چند که اطلاعات آن روایت با بزرگ‌نمایی همراه باشد و چندان با عقل سازگار نباشد. برای نمونه، به داستان موسی در تاریخ طبری می‌پردازد که شمار سپاهیان موسی را پیش از وارد شدن به سرزمین مقدس، ۶۰۰ هزار نفر نوشته است. حال آن که بنی‌اسرائیل در اوج نیرومندی اشان در دوران فرمان‌ورایی سلیمان(ع) نمی‌توانستند چنین سپاهی فراهم کنند.

کتاب تفسیر طبری نیز مورد توجه اندیشمندان پیشین و معاصر بوده است. ابن ندیم آن را کتابی معرفی می‌کند در تفسیر که بهتر از آن تا زمان او شناخته نشده است. ابوحامد اسفراینی در عبارتی تمثیلی، سختی سفر کردن به چین را برای یافتن کتاب طبری، ناچیز می‌شمارد. خطیب بغدادی از آن به عنوان اثری بی‌مانند یاد کرده است. قفطی و یاقوت حموی نیز آن را می‌ستایند. جرجی زیدان، زبان شناس عرب، از تفسیر طبری با نام تفسیر کبیر یاد می‌کند که در مقایسه با تفسیرهای پیشین جایگاهی ویژه دارد.


منبع :

۱ شهابی، علی‌اکبر. احوال و آثار محمد بن جریر طبری. انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۵

۲ طبری، محمد بن جریر. تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک). ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده. انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲ ، چاپ دوم انتشارات اساطیر، ۱۳۶۵

۳ تاریخ طبری ( تاریخ الرسل و الملوک ) با مقدمه ابوالفضل ابراهیم ، ترجمه صادق نشأت تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۵۱

۴ بلعمی، ابوعلی. ترجمه تاریخ طبری. با مقدمه و حواشی به اهتمام محمد جواد مشکور. انتشارات خیام، ۱۳۳۷

۵ تاریخ بلعمی به تصحیح محمد تقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران وزارت فرهنگ، ۱۳۴۱

۶ کشاورز، کریم. هزار سال نثر پارسی( قسمت اول). انتشارات کتاب‌های جیبی، ۱۳۵۵

۷ جوادی آملی، عبدالله. ادب نقد. یادنامه‌ی طبری، به مناسبت بزرگداشت یک هزار و یک صدمین سالگرد درگذشت شیخ المورخین ابوجعفر محمد بن جریر طبری. سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹

۸ میرازمحمد، علیرضا. روش تفسیری طبری. یادنامه‌ی طبری، به مناسبت بزرگداشت یک هزار و یک صدمین سالگرد درگذشت شیخ المورخین ابوجعفر محمد بن جریر طبری. سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹

۹ تکمیل همایون، ناصر. جایگاه طبری در تاریخ‌نگاری اسلامی. یادنامه‌ی طبری، به مناسبت بزرگداشت یک هزار و یک صدمین سالگرد درگذشت شیخ المورخین ابوجعفر محمد بن جریر طبری. سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹

۱۰ تدین، مهدی. نقش تاریخ در تفسیر طبری. یادنامه‌ی طبری، به مناسبت بزرگداشت یک هزار و یک صدمین سالگرد درگذشت شیخ المورخین ابوجعفر محمد بن جریر طبری. سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

  • میر حسین دلدار بناب
۰۶
آبان

 

میرزا علی معجز شبستری فرزند حاجی آقا ، در سال 1252 هجری شمسی در شبستر که در آن زمان قصبه ای کوچک بود تولد یافت . میرزا علی در مکتب خانه خواندن و نوشتن را آموخت . در سن شانزده سالگی (68-1267 هجری شمسی) پدرش فوت شد . بعد از فوت پدر برادانش که در استانبول به تجارت مشغول بودند ، علی جوان را به استانبول بردند . علی در استانبول فرصت تعلم و مطالعه بدست آورده و ضمن کمک روزانه به برادران خود به مطالعه در تاریخ و ادبیات می پردازد . علی را عشق وطن و دردغربت آزار می داد . بهمین جهت بعد از حدود سیزده سال واندی زندگی در غربت استانبول به شبستر باز می گردد .

و از آنجائیکه از مریدان عارف مشهور ایران شیخ محمود شبستری بوده ، بیشتر اوقات خود را بر سر مزار او حاضر می شده و در خلوت انس با مراد خود به نوشتن شعر می پرداخت . علی به شدت با واپسگرایی و تحجر حاکم بر اجتماع زمان خود به مبارزه پرداخت . و در این راه بدون واهمه از بیان حقایق کوتاهی نکرد .اشعار این شاعر نیز همه مربوط به نکوهش و هجو و انتقاد ازاوضاع اجتماعی دوران حیاتش است .  او در اشعار خود به خرافات و نادانی و تحریفات و بدعت های ناشایست دینی تاخته و انسانها را به سوی روشنایی و نور دانش و تمدن برای ترقی دادن کشور فرا می خواند . و از بیان واقعیات باکی بدل راه نمی دهد . و بهمین جهت نیز مغضوب متحجرین و دعا نویسان و اشاعه دهندگان خرافات در قالب تفسیر های غلط از احکام دین در شبستر واقع می شود . او در نوحه خوانی از دلاوری های سالار شهیدان و شهدای عاشورا و شجاعت و حقیقت گویی زینب کبری سلام الله علیها می گوید . در آن زمان نفی قمه زنی و معرفی چهره ی واقعی امام حسین علیه السلام و بزرگداشت خاطره عاشورا مطابق با شأن شهدای آن روز خونین کربلاو پرهیز از گزافه گویی و اغراق در مورد فرامین دینی و سرگذشت چهارده معصوم برای اولین بار از زبان معجزشنیده می شود.

معجز در استانبول نیز به زبان ترکی آذربایجانی شعر می سرود و مردم را بااوضاع واحوال و مشکلات پیش روی جامعه ایران آشنا می ساخت . علی بر این باور بود که اونیز مثل میرزا علی اکبر طاهر زاده ( متخلص به صابر صاحب مجموعه اشعار هوپ هوپ نامه) در بیداری مردم خود باید بکوشد . و به همین علت در هریک از اشعار خود به یک معضل و مسألة اجتماعی اشاره دارد. در دوره ی حیات معجز ، ایران به حال و روزی افتاده بود که هر ایرانی وقتی به مطالعه ی تاریخ آن زمان بپردازد متأثر ومغموم می شود . و در این چنین اوضاعی که فقر و فلاکت و جهل کشور را در بر گرفته بود ظهور وحضور شاعری مثل میرزا علی معجز شبستری در عرصه ادبیات آذربایجان ، که با ازجان گذشتگی در قالب شعر بانگ و فریاد بر بی عدالتی ها و جهالت و بی لیاقتی دستگاه حاکمه زمان خود بر می آورد ، برای تاریخ ادبیات آذربایجان افتخاری است بس بزرگ ، وگویای این است که در سرزمین آذربایجان اگر سردارانی مثل ستار خان  برای استقلال و اقتدار ایران سر برافراشته اند ، سربداران ادبیات این خطه نیز برای بیداری ملت از عمرو جان خود مایه گذاشته اند . در این زمان آن متحجرین و حکام مستبد لعن ونفرین مردم را باخود دارند و شاعر فقید، علی معجز شبستری با نیکنامی ، از احترام و تحسین ملت آذربایجان برخوردار است .

معجز برای تاسیس یک مدرسه دخترانه با اصول امروزه برای دختران شبستر خیلی تلاش نمود و بالاخره با مساعدتهای رئیس فرهنگ وقت تبریز بنام آقای دکتر محسنی عمادالسلطنه ، اولین مدرسه دخترانه را در قصبه ی شبسترایجاد نمود . میرزا علی معجز شبستری از پیشگامان احیای حقوق مدنی زنان است . او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است . و در اشعار خود بنا به موانعی که در جامعه ی آن روز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تکذبان را تمثیلی از زن آذربایجانی بحساب آورده و شعر گفته است . ( توکذین جهلی اولماسا زائل اوغلی اولماز تمدنه مایل ) ترجمه: اگر نادانی تکذبان از بین نرود ، فرزندش تمایلی به پیشرفت نخواهد داشت . معجز به این اصل معتقد بود که مادران دانا و فهمیده و باسواد قادر به تربیت صحیح اولاد خود هستند . همانگونه که اشاره شد ، میرزاعلی معجز شبستری در اشعار خود به جهالت ونادانی – احتکار – کم فروشی – زور گویی – انجام اعمال وقیحانه توسط اربابان و خانها و کسانی که خود را از بزرگان جامعه می دانند و تحت لوای دین به خلافکاری و ترویج خرافات می پردازند ، اشاره ها دارد و همین بر حلاوت و مقبولیت اشعارش می افزاید .

معجز در بیان سرگذشت خود می نویسد : بعد از بازگشت به وطن به نوحه خوانی مشغول شدم . ولی نوحه خوانی و بیان حقایق در اشعار نوحه برای واپسگرایان خوش نیامد و بمن اعلان جنگ نمودند. بیست و شش سال با اینها جنگیدم . طوری شده بود که خیرات میدادند و عروسی میگرفتند و مرا دعوت نمی کردند . فقط نوشتم و در گوشه و کنار روزگار گذراندم . تا اینکه در سال 1312 هجری شمسی بدلیل اعمال فشار ها شبستر را ترک و به شهرستان شاهرود نزد یکی از اقوامش که گویا باجاناقش بوده می رود و یکسال بعد در سال 1313 هجری شمسی در آن شهر به دیار باقی می شتابد . روحش شاد

منبع: سایت حیات نامه

  • میر حسین دلدار بناب
۰۶
آبان

 

یانی کریسومالیس در ۱۴ نوامبر سال ۱۹۵۴ (۲۳ آبان ۱۳۳۳ ) در شهر کالاماتای یونان به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی اش را در شهر زیبا و کوهستانی کالاماتا گذراند.
در سن چهارده سالگی به رشته شنا علاقه
مند شد
و توانست رکوردی ملی در رشته شنا برای کشورش یونان به جا گذارد و تلاش گسترده ای برای رسیدن به رقابت های المپیک نمود.
در سال ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۱ شمسی) به آمریکا برای تحصیل در رشته مورد علاقه اش، روان شناسی در مشهور ترین دانشگاه روان شناسی دنیا یعنی مینسوتا رفت. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در یک گروه محلی راک در مینسوتا بنام کاملئون (Chameleon) به عنوان نوازنده کیبورد آغاز به کار کرد. پس از آن کسی نمی داند چه اتـفاقی برای یانی افتاد اما او
اکنون صاحب استودیوی شخصی است
و بیش از ۲۵ میلیون نسخه از آلبوم های وی در دنیا به فروش رفته است.
او به موسیقی دانی مستـقـل یا
عقاید و تفکری منحصر به فرد تبدیل شد و به شهرت و محبوبیتی جهانی دست یافت و این در حالی بود که یانی حتی قادر به خواندن و نوشتن ساده ترین نت های موسیقی نیز نبود. ولی با تبحری خاص ساخته های خود را با روش مخصوص خود و رسم الخط ابدائی خود می نگارد. یانی قطعاتی کامل و زیبا دارد که کاملا ساخته خود اوست و در سبکی انحصاری اجرا شده است.

اکثر آلبوم های یانی توسط شرکتهای virigin records و یا EMI تولید، تهیه و توزیع می شوند. یانی موسیقی های بی شماری برای برنامه های تلویزیونی و سینمایی ساخته و همچنین قطعات تبلیغاتی متعددی برای شرکت های تجارتی و بازرگانی خلق نموده است.
او اوقاتش را بیشتر در لوس آنجلس و سیاتل آمریکا می گذراند و اکنون یک شهروند آمریکایی به شمار می رود. او مدت ها با خانم هنرمندی بنام لیندا ایوانز همکاری صمیمی داشت و در اوایل سال ۱۹۹۸ این ارتباط را پایان یافته اعلام کرد. این ارتباط ظاهراً یک همکاری دوستانه بوده است.
یانی از اوایل سال ۱۹۹۸ تا ماه آوریل ۱۹۹۹ هیچ گونه فعالیت تولیدی کنسرت و توری را برگزار نکرد و به استراحت پرداخت. اما در سال ۲۰۰۰ یکی از بی نظیر ترین آلبوم های خودش را ارائه داد. جالب این است که تمام تنظیمات و تبدیلات موسیقی این آلبوم شخصاً و فقط توسط خود یانی در استدیوی شخصی خودش انجام شد ! 
 
او معمولا خیلی به ندرت موسیقی گوش می دهد و به گفته خود او موسیقی را صرفاً از ایستگاه های رادیویی گوش می کند.
خواننده مورد علاقه او Peter Gabriel است و اعتقاد دارد که در سال های اخیر به جزموسیقی محمد رسول الله، عیسی مسیح، دکتر ژیواگو، ایندرا گاندی و چند قطعه محدود دیگر، قطعه جالب توجهی نشنیده است.
مادر و پدر یانی هر دو اهل یونان هستند. مادر وی فلیستا Felista پدرش سوتیری Sotiri نام دارند. یانی قطعه هایی را به نام مادرش ساخته است و علاقه خاصی به کشور خود و اماکن قدیمی دارد.
سال ها پیش یانی با جازیست خود چارلی آدامز Charlie Adams آشنا شد و اولین کار خود را بنام «بیرون از سکوت» یا Out Of Silence در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶ شمسی) به بازار عرضه کرد.
یانی سال ها پیش با شهداد روحانی نیز همکاری تنگاتنگی داشت و از تجربیات او استفاده فراوان برد و با همکاری شهداد و با استفاده از دانش و تجربه او، یکی از زیباترین کنسرت هایش را در شهر آکروپلیس یونان و با رهبری شهداد روحانی اجرا نمود.

  • میر حسین دلدار بناب
۰۴
آبان

 

هوشنگ گلشیری در سال 1316در اصفهان به‌دنیا آمد. در سال 1321همراه با خانواده به آبادان رفت.
از سال 1321تا 1334در آبادان اقامت داشت که این دوره از زندگیش را باید شکل‌دهندهُ حیات فکری و احساسی او دانست. پدرش کارگر بنا، سازندهُ مناره‌های شرکت نفت بود، و ما مدام از خانه‌ای به خانهُ دیگر می رفتند. از سال 1334 تا 1352 هم در اصفهان زیسته است.گلشیری اولین داستانش را در سال 1337زمانی که در دفتر اسناد رسمی کار می کرد نوشت.
پس از گرفتن دیپلم، معلم شد، در دهی دورافتاده در سرراه اصفهان به یزد. گلشیری در سال 1338 تحصیل در رشتهُ ادبیات فارسی را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد. آشنایی با انجمن ادبی صائب در همین دوره نیز اتفاقی مهم در زندگی او بود.
شرکت در جلسات انجمن صائب زمینه‌ساز آشنایی با برخی اهل قلم آن روز اصفهان شد که در نشست‌های ادبی دیگر تداوم یافت. آشنایی با برخی فعالان سیاسی در این جلسات او را وارد عرصهُ فعالیت سیاسی کرد که به دستگیری‌اش در اواخر سال 1340 انجامید. در پایان شهریور 1341 از زندان آزاد و در همان سال از دانشکدهُ ادبیات دانشگاه اصفهان فارغ‌التحصیل شد.
در این زمان دیگر چند شعر و یک داستان از او در مجلات پیام نوین، فردوسی، و کیهان هفته به چاپ رسیده بود. این نشست‌های ادبی که به دلیل حساسیت ساواک در خانه‌ها ادامه یافت، هستهُ اصلی جنگ اصفهان شد.
از شمارهُ دوم ابوالحسن نجفی، احمد میر علایی، ضیاء موحد و بعدتر تعدادی از نویسندگان و شاعران جوان به حلقهُ همکاران پیوستند. جنگ اصفهان که این جمع را به عنوان قطبی در ادب معاصر شناساند کمابیش با همین ترکیب تا سال 1360 در یازده شماره منتشر شد. گلشیری تعدادی از داستان‌های کوتاه و چند شعر خود را در شماره‌های مختلف جنگ به چاپ رساند. در سال 1347، این داستان‌ها را در مجموعهُ مثل همیشه منتشر کرد.
گلشیری و تعدادی از یاران جنگ اصفهان، در سال 1346، همراه با عده‌ای دیگر از اهل قلم در اعتراض به تشکیل کنگره‌ای فرمایشی از جانب حکومت وقت بیانیه‌ای را امضا کردند و با تشکیل کانون نویسندگان ایران در سال 1347 به عضویت آن درآمدند. در سه دوره فعالیت کانون در جهت تحقق آزادی قلم و بیان و دفاع از حقوق صنفی نویسندگان، گلشیری همواره از اعضای فعال آن باقی ماند. در دوره‌های دوم و سوم فعالیت کانون، به عضویت هئیت دبیران نیز انتخاب شد.
رمان شازده احتجاب را در سال 1348، و رمان کریستین و کید را در سال 1350 منتشر کرد. در اواخر 1352، برای بار دوم به مدت شش ماه به زندان افتاد و به مدت پنج سال نیز از حقوق اجتماعی، از جمله تدریس محروم شد. ناچار در سال 1353 به تهران آمد. در تهران با بعضی از یاران قدیمی جنگ که ساکن تهران بودند و عده‌ای دیگر از اهل قلم جلساتی هفتگی برگزار کردند. مجموعه داستان نمازخانهُ کوچک من (1354) ، و جلد اول رمان برهُ گمشدهُ راعی (1356) حاصل همین دوره بود. در سال 1354، نمایشنامه‌ای از او به نام سلامان و ابسال به روی صحنه آمد. این نمایشنامه هنوز منتشر نشده است.
در سال 1356، تدریس در گروه تئاتر دانشکدهُ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به صورت قراردادی آغاز کرد. در پائیز همین سال، گلشیری در ده شب شعری که کانون نویسندگان ایران‌با همکاری انجمن فرهنگی ایران و آلمان - انستیتو گوته - در باغ این انجمن بر پا داشت، سخنرانی‌ای با عنوان جوانمرگی در نثر معاصر فارسی ایراد کرد. در بهمن همین سال، برندهُ جایزهُ فروغ فرخزاد شد. در تابستان 1357، برای شرکت در طرح بین‌المللی نویسندگی به آیواسیتی در آمریکا سفر کرد. در چند ماه اقامت در خارج از کشور در شهرهای مختلف سخنرانی کرد و در زمستان 1357، پس از بازگشت به ایران، به اصفهان رفت و تدریس در دبیرستان را از سر گرفت.
گلشیری در بهمن 1358 معصوم پنجم را منتشر کرد. سال 1361 آغاز انتشار گاهنامهُ نقد آگاه بود. مطالب این گاهنامه را شورایی متشکل از نجف دریابندری، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام و محسن یلفانی (بعدتر، محمدرضا باطنی) انتخاب می‌کردند. انتشار این نشریه تا سال 1363 ادامه یافت.
در اواسط سال 1362، گلشیری جلسات هفتگی داستان‌خوانی را که به جلسات پنج‌شنبه‌ها معروف شد، با شرکت نسل جوان‌تر داستان‌نویسان آغاز کرد. در این جلسات که تا اواخر سال 1367 ادامه یافت،نویسندگانی چون اکبر سردوزامی، مرتضی ثقفیان، محمود داوودی، کامران بزرگ‌ نیا، یارعلی پورمقدم، محمدرضا صفدری، اصغر عبداللهی، قاضی ربیحاوی، محمد محمدعلی، ناصر زراعتی، رضا فرخفال، آذر نفیسی، بیژن بیجاری، عبدالعلی عظیمی، علی موذنی، عباس معروفی، منصور کوشان، شهریار مندنی‌پور، منیرو روانی‌پور شرکت داشتند.
در این جلسات آثار منتشر شده‌ای از شهرنوش پارسی‌پور، سیمین دانشور، تقی مدرسی، محمود دولت‌آبادی، رضا جولایی، ابوالحسن نجفی، رضا براهنی، نجف دریابندری و اکبر رادی نیز با حضور خود آنها نقد و بررسی شد.
جبه‌خانه در سال 1362 و حدیث ماهیگیر و دیو در سال1363 منتشر شد. گلشیری از اواخر سال 1364، با همکاری با مجلهُ آدینه از اولین شمارهُ آن، و پس از آن، دنیای سخن، و پذیرش مسئولیت صفحات ادبی مفید برای ده شماره (65 تا 66) دور تازه‌ای از کار مطبوعاتی خود را در حالی آغاز کرد که انتشار این نشریات سرآغاز فضای تازه‌ای در مطبوعات ادبی بود. سردبیری ارغوان که فقط یک شماره منتشر شد (خرداد 1370)، و سردبیری و همکاری باچند شمارهُ نخست فصلنامهُ زنده رود (1371 تا 1372) ادامهُ فعالیت‌‌های مطبوعاتی او تا پیش از سردبیری کارنامه بود. در سال 1368، در اولین سفر به خارج از کشور پس از انقلاب برای سخنرانی و داستان‌خوانی به هلند (با دعوت سازمان آیدا)، و شهرهای مختلف انگستان و سوئد رفت. در سال 1369 نیز برای شرکت در جلسات خانهُ فرهنگ‌ های جهان در برلین به آلمان سفر کرد. در این سفر در شهرهای مختلف آلمان، سوئد، دانمارک و فرانسه سخنرانی و داستا‌ن‌خوانی کرد. در بهار 1371 به آلمان، امریکا، سوئد، بلژیک و در بهمن 1372 هم به آلمان، هلند، بلژیک سفر کرد.
مجموعه داستان پنج‌گنج در سال 1368 (سوئد) فیلمنامهُ دوازده رخ در سال 1369، رمان‌های در ولایت هوا در سال 1370 (سوئد)، آینه‌‌های دردار (امریکا و ایران) در سال 1371، مجموعه داستان دست تاریک،دست‌روشن در سال 1374،و در ستایش شعر سکوت (دو مقالهُ بلند در بارهُ شعر) در سال 1374 منتشر شد.
گلشیری تدریس ادبیات داستانی را که پس از اخراج از دانشگاه مدت کوتاهی دردفتر مجلهُ مفید ادامه داده بود، در سال 1369 با اجارهُ محلی در تهران و برگزاری کلاس‌های آموزشی و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در این دوره که به دورهُ تالار کسری معروف شد، ابوالحسن نجفی،م.ع. سپانلو و رضا براهنی نیز به دعوت گلشیری کلاس‌هایی برگزار کردند.
در کنار ادبیات و نقد معاصر، ضرورت شناخت متون کهن نیز از دلمشغولی‌های گلشیری بود. او به همراه دوستانی از اهل قلم در جلساتی هفتگی، که از سال 1361 آغاز شد و پانزده سالی ادامه داشت، بسیاری از آثار کلاسیک فارسی را بازخوانی و بررسی کرد.
در فروردین 1376، اقامتی نه‌ماهه در آلمان به دعوت بنیاد هاینریش بل فرصتی شد برای به پایان رساندن رمان جن‌نامه که تحریر آن را سیزده سال پیشتر آغاز کرده بود. در همین دوره، برای داستان‌خوانی و سخنرانی به شهرهای مختلف اروپا رفت و جایزهُ لیلیان هلمن/ دشیل همت را نیز دریافت کرد. در زمستان 1376، رمان جن‌نامه (سوئد) و جدال نقش با نقاش انتشار یافت.
گلشیری سردبیری ماهنامهُ ادبی کارنامه را در تابستان 1377 پذیرفت و نخستین شمارهُ آن را در دی ماه همین سال منتشر کرد. در این دوره جلسات بررسی شعر و داستان نیز به همت او در دفتر کارنامه برگزار می‌شد. یازدهمین شمارهُ کارنامه به سردبیری او پس از مرگش در خرداد 1379 منتشر شد.
گلشیری در دوازدهم تیرماه 1378 جایزهُ صلح اریش ماریا رمارک را در مراسمی در شهر ازنابروک آلمان دریافت کرد.این جایزه به پاس آثار ادبی و تلاش‌های او در دفاع از آزادی قلم و بیان به او اهدا شد.در مهر ماه همین سال در آخرین سفرش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت شرکت کرد. سپس برای سخنرانی و داستان‌خوانی به انگلستان رفت.مجموعهُ مقالات باغ در باغ در پاییز 1378 منتشر شد.
به دنبال یک دورهُ طولانی بیماری، که نخستین نشانه‌های آن از پاییز 1378 شروع شده بود، هوشنگ گلشیری در 16 خرداد 79 در بیمارستان ایرانمهر تهران در گذشت و در امامزاده طاهر در مهر شهر کرج به خاک سپرده شد.

  • میر حسین دلدار بناب
۰۴
آبان
 

سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی، فرزند سید احمد حسینی قزوینی، به سال ۱۲۸۷ هجری قمری در قزوین به دنیا آمده و شش ماه بوده که یتیم مانده و در یتیمی ملک و مال و خانه اش را غصب کرده اند و او دچار فقر و تنگدستی شده است. در جوانی به عتبات رفته و چندی در کربلا و نجف زیسته و بعد شور میهن پرستی او را به ایران کشیده است. سید به قزوین آمده و از آنجا در بیست و دو سالگی به تبریز رفته و با پیری روشن ضمیر آشنا شده است. دوره ی تحصیلات مقدماتی را در تبریز گذرانده و هیئت و جغرافیا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول دیگر را آموخته و چندی بعد به گیلان آمده و در رشت اقامت گزیده و از رشتیان نوازش ها و مهربانی ها دیه و نخستین شعرهای خود را همانجا سروده است.
سید اشرف در سال ۱۳۲۵ هجری قمری روزنامه ادبی و فکاهی کوچکی به نام «نسیم شمال» در رشت منتشر کرد که تا انحلال مشروطه دایر بود. در سال ۱۳۲۶ که مجلس بمباران و روزنامه ها و انجمن ها برچیده شده، نسیم شمال نیز متوقف گشت و در سال ۱۳۲۷ پس از فتح تهران دوباره انتشار یافت. سید اشرف الدین در سال ۱۳۳۳ به تهران آمد و روزنامه نسیم شمال را در تهران دایر کرد.
سیداشرف محبوبترین و معروفترین شاعر ملی عهد انقلاب مشروطه است. وی اشعار فکاهی و انتقادی خود را هر هفته در روزنامه اش چاپ می کرد و به دست مردم می داد. هنگامی که روزنامه فروشان دوره گرد فریاد را سر می دادند و روزنامه را اعلان می کردند، مردم از زن و مرد و پیر جوان و باسواد و بی سواد هجوم می آوردند و روزنامه را دست به دست میگرداندند. در قهوه خانه ها، در سرگذرها و در جاهایی که مردم گرد می آمدند، باسوادها برای بی سوادها می خواندند و مردم حلقه می زدند و روی خاک مینشستند و گوش میداند. نام این روزنامه به اندازه ای بر سرزبان ها بود که همه جا سیداشرف الدین را آقای «نسیم شمال» صدا می زدند.
شعرهای سیداشرف الدین هر چند به بلندی سخن گویندگان کلاسیک نمی رسید، اما از حیث ترکیب عبارات و سبک بیان بر بسیاری از اشعار فکاهی و سیاسی آن زمان برتری دارد. قسمتی از اشعار وی، اقتباس یا ترجمه آزدای است از اشعار میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر، صاحب هوپ هوپ نامه که سیداشرف الدین آنها را در اختیار فارسی زبانان آن روز، که تشنه آزادی و خواهان برانداختن رژیم کهنه و فرسوده احتماعی بودند، قرار می داد. دفاع از استقلال ایران و دشمنی با تجاوزکاران بیگانه بزرگترین هدف هنری او بوده است که همه در قالب اشعار گرم و آتشین و با سیک و روش هزل آمیزی که از صابر آموخته بود، نمایش می داد. اشعار اصیل او نیز، که تحت تاثیر مستقیم صابر سروده شده، پر از طنز خفیف و در عین حال کوبنده است. در این سروده ها وطن فروشان، خیانتکاران و دشمنان آزادی و کلیه کسانی که دربند کشور و مردم نبودند به باد استهزا و ریشختند گرفته شده اند.
سیداشرف مردی ساده، مهربان، بخشنده و بی اعتنا به مال دنیا و به تمام معنی حامی و طرفدار طبقات زحمتکس بود، آزادکی و آزاداندیشی این مرد عجیب بود، اندک تعصبی در او نبود. لطایف بسیار به یادداشت، قصه های شیرین می گفت، هر چه می سرود، بدون یادداشت از بر می خواند، در سراسر زندگی مجرد زیست تا سرانجام در سال ۱۳۴۵ هجری قمری شایع شد که وی به بیماری جنون مبتلا شده است. بدین علت با دستاویز او را به تیمارستان بردند. چند سالی به حال فقر و تنگدستی و بیماری زنده بود تا در ذیحجه سال ۱۳۵۲ هجری قمری چشم از جهان فروبست.

آخ عجب سرماست ....
آخ عجب سرماست امشب ای ننه ما که می میریم در هذا السنه
تو نگفتی می کنیم امشب الو تو نگفتی میخوریم امشب پلو
نه پلو دیدم امشب نه چلو سخت افتادیم اندر منگنه
آخ عجب سرماست امشب ای ننه
این اطاق ما شده چون زمهریر باد می آید زهر سو چون سفیر
من ز سرما می زنم امشب نفیر می دوم از میسره بر میمنه
آخ عجب سرماست امشب ای ننه
اغنیا مرغ مسما می خورند با غدا کنیاک و شامپا می خورند
منزل ما جمله سرما می خورند خانه ما بدتر است از گردنه
آخ عجب سرماست امشب ای ننه
اندرین سرمای سخت شهر ری اغنیا ژیش بخای مست می
ای خداوند کریم فرد و حی داد ما گیر از فلان الطزنه
آخ عجب سرماست امشب ای ننه
خانباجی می گفت با آقا جلال یک قرن دارم من از مال حلال
می خرم بهر شما امشب زغال حیف افتاد آن قرآن در روزنه
آخ عجب سرماست امشب ای ننه
می خورد هر شب جنا مستطاب ماهی و قرقاول و جوجه کبات
ما برای نان جو در انقلاب وای اگر ممتد شود این دامنه
آخ عجب سرماست امشب ای ننه
تخم مرغ و روغن و چوب سفید با پیاز و نان گر امشب می رسید
می نمودم اشکنه امشب ترید حیف ممکن نیست پول اشکنه

  • میر حسین دلدار بناب