اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

زندگی نامه میرزا علی معجز شبستری

جمعه, ۶ آبان ۱۳۹۰، ۰۲:۵۶ ب.ظ

 

میرزا علی معجز شبستری فرزند حاجی آقا ، در سال 1252 هجری شمسی در شبستر که در آن زمان قصبه ای کوچک بود تولد یافت . میرزا علی در مکتب خانه خواندن و نوشتن را آموخت . در سن شانزده سالگی (68-1267 هجری شمسی) پدرش فوت شد . بعد از فوت پدر برادانش که در استانبول به تجارت مشغول بودند ، علی جوان را به استانبول بردند . علی در استانبول فرصت تعلم و مطالعه بدست آورده و ضمن کمک روزانه به برادران خود به مطالعه در تاریخ و ادبیات می پردازد . علی را عشق وطن و دردغربت آزار می داد . بهمین جهت بعد از حدود سیزده سال واندی زندگی در غربت استانبول به شبستر باز می گردد .

و از آنجائیکه از مریدان عارف مشهور ایران شیخ محمود شبستری بوده ، بیشتر اوقات خود را بر سر مزار او حاضر می شده و در خلوت انس با مراد خود به نوشتن شعر می پرداخت . علی به شدت با واپسگرایی و تحجر حاکم بر اجتماع زمان خود به مبارزه پرداخت . و در این راه بدون واهمه از بیان حقایق کوتاهی نکرد .اشعار این شاعر نیز همه مربوط به نکوهش و هجو و انتقاد ازاوضاع اجتماعی دوران حیاتش است .  او در اشعار خود به خرافات و نادانی و تحریفات و بدعت های ناشایست دینی تاخته و انسانها را به سوی روشنایی و نور دانش و تمدن برای ترقی دادن کشور فرا می خواند . و از بیان واقعیات باکی بدل راه نمی دهد . و بهمین جهت نیز مغضوب متحجرین و دعا نویسان و اشاعه دهندگان خرافات در قالب تفسیر های غلط از احکام دین در شبستر واقع می شود . او در نوحه خوانی از دلاوری های سالار شهیدان و شهدای عاشورا و شجاعت و حقیقت گویی زینب کبری سلام الله علیها می گوید . در آن زمان نفی قمه زنی و معرفی چهره ی واقعی امام حسین علیه السلام و بزرگداشت خاطره عاشورا مطابق با شأن شهدای آن روز خونین کربلاو پرهیز از گزافه گویی و اغراق در مورد فرامین دینی و سرگذشت چهارده معصوم برای اولین بار از زبان معجزشنیده می شود.

معجز در استانبول نیز به زبان ترکی آذربایجانی شعر می سرود و مردم را بااوضاع واحوال و مشکلات پیش روی جامعه ایران آشنا می ساخت . علی بر این باور بود که اونیز مثل میرزا علی اکبر طاهر زاده ( متخلص به صابر صاحب مجموعه اشعار هوپ هوپ نامه) در بیداری مردم خود باید بکوشد . و به همین علت در هریک از اشعار خود به یک معضل و مسألة اجتماعی اشاره دارد. در دوره ی حیات معجز ، ایران به حال و روزی افتاده بود که هر ایرانی وقتی به مطالعه ی تاریخ آن زمان بپردازد متأثر ومغموم می شود . و در این چنین اوضاعی که فقر و فلاکت و جهل کشور را در بر گرفته بود ظهور وحضور شاعری مثل میرزا علی معجز شبستری در عرصه ادبیات آذربایجان ، که با ازجان گذشتگی در قالب شعر بانگ و فریاد بر بی عدالتی ها و جهالت و بی لیاقتی دستگاه حاکمه زمان خود بر می آورد ، برای تاریخ ادبیات آذربایجان افتخاری است بس بزرگ ، وگویای این است که در سرزمین آذربایجان اگر سردارانی مثل ستار خان  برای استقلال و اقتدار ایران سر برافراشته اند ، سربداران ادبیات این خطه نیز برای بیداری ملت از عمرو جان خود مایه گذاشته اند . در این زمان آن متحجرین و حکام مستبد لعن ونفرین مردم را باخود دارند و شاعر فقید، علی معجز شبستری با نیکنامی ، از احترام و تحسین ملت آذربایجان برخوردار است .

معجز برای تاسیس یک مدرسه دخترانه با اصول امروزه برای دختران شبستر خیلی تلاش نمود و بالاخره با مساعدتهای رئیس فرهنگ وقت تبریز بنام آقای دکتر محسنی عمادالسلطنه ، اولین مدرسه دخترانه را در قصبه ی شبسترایجاد نمود . میرزا علی معجز شبستری از پیشگامان احیای حقوق مدنی زنان است . او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است . و در اشعار خود بنا به موانعی که در جامعه ی آن روز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تکذبان را تمثیلی از زن آذربایجانی بحساب آورده و شعر گفته است . ( توکذین جهلی اولماسا زائل اوغلی اولماز تمدنه مایل ) ترجمه: اگر نادانی تکذبان از بین نرود ، فرزندش تمایلی به پیشرفت نخواهد داشت . معجز به این اصل معتقد بود که مادران دانا و فهمیده و باسواد قادر به تربیت صحیح اولاد خود هستند . همانگونه که اشاره شد ، میرزاعلی معجز شبستری در اشعار خود به جهالت ونادانی – احتکار – کم فروشی – زور گویی – انجام اعمال وقیحانه توسط اربابان و خانها و کسانی که خود را از بزرگان جامعه می دانند و تحت لوای دین به خلافکاری و ترویج خرافات می پردازند ، اشاره ها دارد و همین بر حلاوت و مقبولیت اشعارش می افزاید .

معجز در بیان سرگذشت خود می نویسد : بعد از بازگشت به وطن به نوحه خوانی مشغول شدم . ولی نوحه خوانی و بیان حقایق در اشعار نوحه برای واپسگرایان خوش نیامد و بمن اعلان جنگ نمودند. بیست و شش سال با اینها جنگیدم . طوری شده بود که خیرات میدادند و عروسی میگرفتند و مرا دعوت نمی کردند . فقط نوشتم و در گوشه و کنار روزگار گذراندم . تا اینکه در سال 1312 هجری شمسی بدلیل اعمال فشار ها شبستر را ترک و به شهرستان شاهرود نزد یکی از اقوامش که گویا باجاناقش بوده می رود و یکسال بعد در سال 1313 هجری شمسی در آن شهر به دیار باقی می شتابد . روحش شاد

منبع: سایت حیات نامه

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی