اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۲۵ مطلب با موضوع «مقالات تاریخی» ثبت شده است

۱۳
آذر

سید حسین فاطمی (زاده ۱۲۹۶ در نائین – درگذشته ۱۸ آبان ۱۳۳۳ در تهران) سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار ایرانی و از ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲ وزیر امور خارجه  ایران بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد توسط حکومت پهلوی اعدام شد. او پیش از اعدام از دوبار ترور (یک بار توسط فداییان اسلام و یک بار توسط شعبان جعفری) جان به در برده بود.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

  1. زندگی نامه
  2. یادواره
  3. نگارخانه
  4. منابع

زندگی‌نامه

دکتر حسین فاطمی در خانواده‌ای روحانی در سال ۱۲۹۶ و در شهر نایین متولد شد پدرش سید علی محمد معروف به سیف العلماء از روحانیون طراز اول نایین محسوب میگردید. حسین پس از طی کردن دوره ابتدایی به اصفهان عزیمت کرد و علاوه بر ادامه تحصیل در روزنامه چاپ اصفهان مشغول به کار گردید و همین امر باعث شد که در تهران نیز با روزنامه ستاره با مدیر مسئولی احمد ملکی همکاری کند.

پس از شهریور ۲۰ و آزادتر شدن محیط سیاسی ایران روزنامه باختر امروز را منتشر کرد. او از دوستان نزدیک محمد مسعود روزنامه نگارمعروف دههٔ ۲۰ بود. محمد مسعود از قول خود تنها حامی فاطمی بود و زمانی که برادرهای بزرگ‌تر فاطمی او را از ارث پدری محروم کردند، اگر حمایت‌های وی نبود شاید فاطمی به راحتی نمی‌توانست تحصیلاتش را به اتمام برساند. در سال ۱۳۲۳ به فرانسه رفت و دکترای حقوق گرفت. در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ به عنوان معاون پارلمانی نخست وزیر و سخنگوی دولت مصدق منصوب شد. در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ دکتر فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی (که آن زمان ۱۵ ساله بود و هنوز زنده است) از اعضای فدائیان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند.
این سخنان را حسین فاطمی روی تخت بیمارستان و پس از ترور نافرجامش گفت:

«برای جامعه و ملتی که می‌خواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنج‌ها و جان سپردنها و قربانی دادن‌ها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینهٔ هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد»

محمد مهدی عبد خدایی درباره ی این ترور می گوید:

« به محض این که ماشه اسلحه را کشیدم، اسلحه را بر زمین انداختم. در آن زمان آقای عباس گودرزی نامی بود که در تجریش جگر می‌فروخت و بهش می‌گفتند «عباس جیگرکی» که خم می‌شود و اسلحه را برمی‌دارد که مردم به سمتش هجوم می‌برند و او را می‌زنند. من در تمام این صحنه‌ها حاضر بودم چون کسی باورش نمی‌شد که یک نوجوان ۱۵ ساله با کلت کمری دکتر فاطمی را زده باشد. … ایستادم و تکبیر گفتم. پس از این بود که جمعیت به طرف من برگشتند. »

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir
دکتر حسین فاطمی روی تخت بیمارستان پس از ترور نافرجام   (۲۵ بهمن ۱۳۳۰).

دکتر فاطمی در جریان نهضت ملی شدن نفت از همکاران نزدیک دکتر مصدق بود. به گفته دکتر مصدق، او نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را ارائه داد.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

حسین فاطمی پس از بازگشت از پاریس

دکتر فاطمی در مهر سال ۱۳۳۱ با استعفای وزیر خارجه وقت به سمت وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق منصوب شد و بدنبال کشف مدارک جاسوسی انگلیس بلافاصله سفارتخانه انگلیس را تعطیل و کارمندان آن را اخراج کرد. فاطمی می نویسد:

« …ملتی که روزی پرچم دار علم و فرهنگ و صنعت جهان بود…ملتی که راست بود، دوست بود، شعارش پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک بود یک چنین ملتی را یکصد سال استعمار کوشید خرد کند…».

در ده ماه آینده یکی از کلیدی ترین وزیران کابینه مصدق و تندروترین مخالف استعمار انگلیس و سلطنت بود.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir
حسین فاطمی در کنار محمد مصدق.دکتر مصدق فاطمی را پسر سوم خود می‌نامید.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir

محاکمه در دادگاه غیرعلنی نظامی

مخالفت پیگیر او با دربار محمدرضا شاه پهلوی پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ به اوج رسید. پس از کودتای ۲۸ مرداد نزد دوستانش در خفا بود تا ۶ اسفند که دستگیر شد. همان ابتدای دستگیری تصمیم گرفته می‌شود در حین دادرسی توسط یک حرکت به ظاهر خودجوش مردمی به دست شعبان جعفری و مریدانش به قتل برسد که دکتر فاطمی و خواهرش مجروح می‌شوند[۳]. دکتر سید حسین فاطمی سرانجام پس از محاکمه ی غیرعلنی در دادگاه نظامی (۷ مهر) به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد.[۴] اشرف پهلوی در اعدام ایشان اصرار زیادی می ورزید و نهایتا در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد.

زندگانی دکتر حسین فاطمی  | عکس و تصاویر | www.Tarikhema.ir
دکتر مصدق در کنار حسین فاطمی

آیت الله زنجانی تلاش بسیاری برای جلوگیری از اعدام دکتر فاطمی می‌کند و حتی از آیت الله بروجردی هم کمک می‌خواهد و بروجردی در پاسخ او چنین می گوید: “انگلیسیها از او کینه به دل دارند، شاه هم ضعیف است کاری نمی‌شود کرد.”

سام فال(Sir Sam Falle) دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران در زمان کودتا می‌نویسد «… اعدام بی رحمانه، صرفنظر از غیر انسانی بودن آن، ممکن است در مورد مصدق عاقلانه نباشد ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، بهترین راه حل باشد. تا زمانی که اینگونه افراد زنده هستند و در ایران به سر می برند، همیشه خطر ضد کودتا وجود دارد، شدت عمل ضروری است…»

کرمیت روزولت دراول شهریور پس از کودتا به ایران می رود و می گوید: « پس از برگذاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود : « من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم » … و “روزولت ” موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ی ملی را عنوان میکند و از محمد رضا شاه می پرسد: « میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کرده اند، چه فکری کرده اید؟» شاه می گوید : « در این مورد زیاد فکر کرده ام. مصدق محاکمه می شود.( در این موقع لبهای شاه می لرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت … ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است . او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا می کنند. فاطمی، بیش ازهمه ناسزاگویی کرد. هم او بود که توده ایها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.» [۷]
« دکتر فاطمی قبل از اعدام گفته بوده : ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یک نفر از مخالفان خود را نکشتیم برای آنکه ما نیامده بودیم برادرکشی کنیم ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کرده و معتقد بودیم اگر در گذشته بعضی از هم وطنان ما در اثر فشار اجانب تحت نفوذ آنها قرار گرفته اند و منویات آنها را اجرا کرده اند، بعد از آنکه به نهضت استقلال نائل شدیم رویه سابق را ترک خواهند گفت ولی افسوس که عاقبت گرگ زاده گرگ شود. »

دکتر مصدق بعد از مرگ وی چنین گفت:

«اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»

یادواره

میدان فاطمی در شهر تهران به یادبود وی نامگذاری شده‌است.

منابع :

  1. ترور برای خدا در چهار اپیزود، رادیو فردا، ۱ آذر ۱۳۸۹، بازدید در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۰
  2. میهن: تحلیل سیاسی و تاریخی ملی شدن صنعت نفت
  3. شعبان جعفری به کوشش هما سرشار، نشر ناب
  4. جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول (چاپ پنجم، تهران: انتشارات اسلامی ۱۳۷۸)
  5. سر سام فال در دوران مبارزات نهضت ملی شدن نفت به عنوان دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران مشغول خدمت بود و توانست ارتباط گسترده ای با مخالفان داخلی مصدق ایحاد نماید و به تدریج سازماندهی این نیروها علیه حرکت مردم را به عهده گرفت.
  6. گزارش سام فال عضو سفارت انگلستان در بیروت به وزارت خارجه در سی سپتامبر ۱۹۵۳ برابر هشتم مهر ماه ۱۳۳۲ طبق سند شماره ۱۰۴۵۸۴/۰۳۷۱F
  7. کرمیت روزولت ضد کودتا، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۰

کلمات کلیدی : " حسین فاطمی" + "دکتر مصدق" + "روزنامه نگار" + "سیاست مدار" + "سید حسین فاطمی" + "محمد مهدی عبد خدایی" + "مصدق و فاطمی" + "وزیر امور خارجه" + "کودتای 28 مرداد"

نویسنده : اِنی کاظمی به نقل از وبلاگ تاریخ ما

  • میر حسین دلدار بناب
۱۰
آذر
 

 

 
 

 

                                                          در روز ۳ تیر ۱۲۸۷ هجری شمسی، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین دو روزنامه‌نگار مشروطه‌خواه توسط نیروهای هوادار محمدعلی شاه در باغشاه تهران به قتل رسیدند.

این واقعه دو سال پس از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه و پیرو به توپ بستن مجلس توسط قوای قزاق به رهبری لیاخوف روسی اتفاق افتاد. لیاخوف در آغاز می‌پنداشت که مجلسیان و هواداران آزادی بدون هیچ درگیری تسلیم خواهند شد، ولی وقتی خبر مقاومت آن‌ها و عقب‌نشینی نیروی ۱۲۰ نفری خود را شنید، شخصا با ۲۵۰ قزاق سواره و ۲۵ پیاده و تعدادی توپ دیگر به بهارستان رفت و پس از ایجاد استحکامات و سنگرهای لازم و صدور فرمان آتش، به اتفاق ۶ نفر از فرماندهان قزاق با درشکه عازم باغ شاه شد تا گزارش ماموریتش را به شاه بدهد. پس از بازگشت از حضور شاه با شنیدن اخبار درگیری‌های پراکنده، شتاب‌زده خود را به میدان رساند. توپ‌های تازه‌ای هم از باغ شاه آوردند. آنگاه لیاخوف فرمان داد تا از چپ و راست مجلس و مسجد را هدف قرار دهند. مجلس به توپ بسته شد. حدود یک ساعت پس از این حمله و هجوم مجاهدان و مجلسیان از پای درآمدند و طعم شکست را چشیدند. گروهی کشته و زخمی شدند، گروهی گریختند، گروهی هم تسلیم شدند.

بر اساس برآورد انگلیسی‌ها نزدیک به ۲۵۰ نفر در درگیری‌های تهران به دنبال به توپ بسته شدن مجلس توسط کلنل لیاخوف روسی و به دستور محمدعلی شاه قاجار کشته شدند. به گفته ناظم الاسلام کرمانی در روز کودتا بسیاری از عوام با قزاق‌ها همراه شدند و جمعیت بسیاری از انجمن‌های مشروطه‌خواهان، تلگرافخانه و منازل مشروطه‌خواهان را غارت کردند. ملک‌الشعرای بهار که خود در این روز‌ها در تهران حضور داشته در خصوص نقش طبقات اجتماعی در آغاز استبداد صغیر می‌نویسد: «در این جریانات طبقه بالا و پایین از استبداد پشتیبانی کردند. تنها طبقه متوسط بود که به انقلاب وفادار باقی ماند.» با این وجود شاه بعد از شکست مشروطه‌خواهان در مجلس، کلنل لیاخوف روسی را به فرمانداری نظامی تهران گمارد و هرگونه تجمع از جمله مراسم عزاداری را ممنوع کرد. در این مقطع بود که بسیاری از سران مشروطه که موفق به فرار نشده بودند توسط قزاق‌ها بازداشت شدند. در این میان سرشناس‌ترین آن‌ها میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین دو روزنامه‌نگار برجسته عهد مشروطه به دستور محمدعلی میرزا در باغشاه خفه شدند. این دو را به همراه قاضی ارداقی و برادرش به باغشاه برده بودند.

مامونتوف وقایع‌نگار روس نوشته است این دو نفر را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم که مامور قتل آن‌ها بودند طناب به گردن آن‌ها انداختند و از دو سو کشیدند تا خفه شدند و خون از دهانشان بیرون زد و در همین حال دژخیم سوم خنجر به سینه و شکم آن‌ها فرو می‌کرد. برادر قاضی گفته است: «چون اندکی گذشت دو نفر فراش برای بردن ملک و میرزا جهانگیرخان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده به گردن هر یک زنجیر دستی (شکاری) زده گفتند: "برخیزید بیایید!" گویا هر دو دانستند که برای کشتن می‌برندشان. ملک‌المتکلمین دم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: "ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما/ بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان." این را خوانده پا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین گردیدیم و این اندوه چند برابر شد هنگامی که دیدیم آن دو فراش زنجیرهایی را که به گردن ملک و میرزا جهانگیرخان زده و ایشان را برده بودند برگردانیده در جلو اتاق به روی دیگر زنجیر‌ها انداختند و ما بی‌گمان شدیم که کار آن بیچارگان به پایان رسیده».

میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل که بود؟

میرزا جهانگیر خان شیرازی پسر آقا رجبعلی در سال ۱۲۹۲ قمری در شیراز متولد شد. در اوان کودکی پدرش آقا رجبعلی در گذشت و عمه وی سرپرستی او را برعهده گرفت. پنج ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت و به سال ۱۳۱۱ به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود. وی نیز در همین دوران به انجمن‌های سری و مجامع ایرانیان راه یافت. میرزا جهانگیر خان با سرمایه میرزا قاسم‌خان تبریزی و همکاری میرزا علی‌اکبرخان قزوینی (دهخدا) روزنامه‌ای موسوم به «صور اسرافیل» منتشر کرد که در زمان خود منشأ تحولات فراوانی شد. روزنامه صوراسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندین بار نویسندگان او را تکفیر کردند و چند بار بساط به محاق توقیف رفت. آنچنان که روایت شد میرزا جهانگیرخان که به واسطه انتشار روزنامه‌ای به همین نام به جهانگیرخان صوراسرافیل مشهور شده بود، در باغشاه به قتل رسید. دهخدا شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» خود را به یاد او سروده است.

درباره میرزا نصر‌الله‌خان بهشتی(ملک المتکلمین)

حاج میرزا نصراﷲ، پسر میرزا محسن بهشتی(ملک المتکلمین) از وعاظ، ناطقان و روزنامه‌نگاران معروف دورهٔ مشروطه بود. وی به سال ۱۲۷۷ قمری در اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را نزد آخوند ملاصالح فریدنی انجام داد و در ۲۲ سالگی به زیارت مکهٔ معظمه مشرف شد و در مراجعت به هندوستان رفت و مدت دو سال در آنجا اقامت گزید و کتابی به نام من الخلق‌الی‌الحق برای بیداری مسلمانان تألیف و منتشر کرد. پس از انتشار این کتاب، به وسیلهٔ انگلیسی‌ها از هندوستان تبعید شد و به ایران آمد و در انقلاب مشروطیت با ایراد خطابه‌ها و سخنرانی‌ها به بیداری افکار مردم پرداخت. پس از دستگیری و انتقال به باغشاه محمدعلی شاه به آنجا رفت و سخنانی بر علیه بازداشت‌شدگان ایراد کرد. ملک‌المتکلمین در پاسخ وی گفت: «ای پادشاه کوشش من برای این بود که مملکت ایران از این تاریکی جهل و نادانی و فقر و پریشانی بیرون آمده در ردیف ملل بزرگ جهان جای گیرد» و خطاب به مردمانی که در آنجا بودند ادامه داد: «من نمی‌دانم این خون فاسد که در عروق شما جاری است چقدر عزیز است که نمی‌خواهید یک قطره آن را در راه شرافت و افتخار و نجات وطن و بدست آوردن آزادی بریزید، شما به پستی و دون همتی و تحمل ظلم چنان عادت کرده‌اید که به هر حقارتی تن در می‌دهید. بر هر فرد آزادیخواه علاقه‌مند به مشروطه واجب است که این درخت کهن استبداد را ریشه کن کند والا او بنیان ما و مشروطه را بر باد خواهد داد..» ملک‌المتکلمین و همرزم دیرینش میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل را پس از قتل در محوطه باغشاه تهران دفن کردند.

منبع:تاریخ ایرانی
  • میر حسین دلدار بناب
۱۰
آذر
معمولش این است که روزنامه روزانه درآید. اما شاید باور نکنید که نخستین روزنامه رسمی کشور با این که نام روزنامه را یدک می کشید هفتگی منتشر می شد!
نخستین شماره این روزنامه هم مانند فاصله زمانی انتشارش اندکی غیرمعمول بود، زیرا این روزنامه در یکه جمعه متولد شد!
جمعه پنجم ربیع الثانی 1267 ه.ق بود که "روزنامچه اخبار دارلخلافه طهران" منتشر شد.
این روزنامچه از شماره دوم با نام "روزنامه وقایع اتفاقیه" به صورت هفتگی و تا سال 1324 ه.ق به مدت 57 سال منتشر شد. البته در این 57 سال تغییراتی در این روزنامه پدید آمد که بارزترین آن ها در نامش بود; نام این روزنامه در شماره 471 "وقایع" و در شماره های بعدی به "دولت علیه ایران" تغییر یافت.

آرشیوی بی نظیر:

روزنامه وقایع اتفاقیه امروز در گروه مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی آرشیو شده است.
آن هم در کنار روزنامه های بی شمار دیگری که در سالیان با روش های گوناگون مانند وقف و اهداء به این آرشیو راه یافته اند. آرشیوی که به لحاظ ساختاری و نوع خدمات ارائه شده، در کشور بی نظیر است.
ناصرالدین شاه وقتی روزنامه نگار بود:
اکودوپرس یعنی پژواک یا صدای ایران. این پژواک یا صدای ایران نام نخستین روزنامه ای است که در دوره قاجار به زبان فرانسه منتشر شد.
جالب این جاست که این روزنامه که به دستور مستقیم ناصرالدین شاه و با هدف پاسخ دادن به مندرجات نشری های خارج از کشور درباره مسایل ایران و مقاصد تبلیغاتی دیگر منتشر می شد، تک نسخه بوده است.
جالب تر این که خود ناصرالدین شاه در اکودوپرس مطلب می نوشته است. اکودوپرس زیر نظر محمد حسن خان اعتماد السلطنه و مدیریت میرزا محمد حسین فروغی منتشر می شد. سردبیری هم به عهده یک فرد فرانسوی زبان با نام بارون دونورمان وانمون مورل بوده است.
این را هم بدانید که اکودوپرس کامل ترین دوره موجود در آرشیو گروه مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی است.

نخستین مجله ایران:

51 سال پس انتشار اولین روزنامه ایران، نخستین مجله ایرانی هم منتشر شد. این مجله با نام "فلاحت مظفری" در سال 1318 هجری قمری برابر با 1900 میلادی در تهران چاپ شد.
این مجله با حمایت های حکومتی و از سوی اداره کل فلاحت ایران با موضوع علم کشاورزی منتشر شد. هدف از انتشار فلاحت مظفری آن گونه که در خودش هم آمده، تعمیم علوم و اصلاح زراعت و فلاحت و مزید اطلاع و علم عموم بوده است.
در فلاحت مظفری آمده: برای رجال و مردمانی که شایق آبادی مملکت و طالب ترقی زراعت هستند بدوا دو نمره مجانا فرستاده می شود. هرکس طالب باشد قیمت آبونه و وجه اشتراک شش ماه را به صاحب امتیاز این مجله که فخیم السلطنه رئیس و مدیر کل فلاحت ممالک محروسه است، بفرستد. وجه اشتراک سالانه این مجله در تهران 18 قران، داخلی ایران 20 قران، اروپو امریک 14 فرانک، تمامی عثمانی 3 مجیدی، قفقاز و روسیه 6 منات هند و افغانستان 9 روپیه و اجرت پست به همه جا به عهده اداره بوده است اما این که چند نفر مشترک این مجله بوده اند، به درستی مشخص نیست.

نخستین روزنامه مشهدی:
ماجرای نخستین روزنامه مشهدی با یک سفر گره خورده است، آن هم سفر صادق ادیب الممالک از سال 1316 قمری روزنامه ای با نام "جریده ادب" در دو سال و در 22 شماره منتشر کرد. آن گونه که ادیب الممالک در مقدمه دیوان خود آورده، وی عازم مشهد می شود و اولین شماره از روزنامه ادب چاپ مشهد را به صورت هفتگی با چاپ سنگی و خط نستعلیق در قطع 20 در 30 منتشر می کند. انتشار روزنامه ادب در رمضان 1318 قمری در مشهد، آن طور که پژوهشگران تاریخ شناس می گویند; نخستین فعالیت رسمی روزنامه نگاری را در مشهد رقم زده است.
روزنامه ادب هم امروز در میان روزنامه های قدیمی و جدید در آرشیو مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی جا دارد.

روزنامه فارسی کلکته:
از دیگر نفایس ارزشمند در آرشیو مطبوعات آستان قدس رضوی، روزنامه حبل المتین است.
حبل المتین از روزنامه های کثیر الانتشار به زبان فارسی بود که در خارج از ایران و در کلکته هند برای حدود 40 سال منتشر می شد.
حبل المتین در هند، برمه، ایران، افغانستان، عثمانی، مصر، اروپا، روسیه و ترکستان توزیع می شد. این نشریه به رخدادها و حوادث ایران، عثمانی، مصر، عراق و ... می پرداخت و در آن از ترجمه تلگراف ها و مقاله های مختلف استفاده می شد. حبل المتین 10 سال در نزد روحانیون، علما و روشنفکران نجف و ایران رایگان توزیع می شد که این بر محبوبیتش افزوده بود. در سال 1317 به دلایل سیاسی از توزیع حبل المتین در ایران جلوگیری شد و به مدت هشت سال نیز از سوی دولت هند توقیف بود. این ماجراها تا سال 1303 شمسی به درازا کشید.
پس از این دوره، حبل المتین بار دیگر چاپ شد تا در آذر 1309 با فوت موید الاسلام برای همیشه انتشارش پایان یافت.
حبل المتین هم امروز در آرشیو گروه مطبوعات مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی برای خود جایی دارد و جایگاهی.
این نفایس، تنها بخشی از نفایس آرشیو مطبوعات این آستان مقدس هستند. آرشیوی که به مدد کارشناسان خود، نه تنها گردآوری نشریات، بلکه ساماندهی، نمایه سازی، رده بندی و بسیاری از فعالیت های جانبی دیگر را در راستای ایجاد یک بانک نشریاتی بزرگ در کشور انجام می دهد.

آیینه غیب نما
روزنامه مصور دو هفتگی است که در تهران با چاپ سنگی منتشر می شده است. پس از حوادث بمباران مجلس و تفرقه آزادیخواهان، آئینه غیب نما نیز تعطیل شد. این روزنامه در دوره دوم مشروطیت از نو در رجب 1329 هجری قمری انتشار یافت . آئینه غیب نما دارای کاریکاتور می باشد.
اختر:
روزنامه اختر درشهر اسلامبول چاپ و منتشر شده و مدت ۲۲ سال مرتبا دائر بوده تا در سال 1313 قمری از طرف دولت عثمانی توقیف شده است. در حقیقت در دوران تیره و تار استبداد روزنامه اختر کمک بزرگی به تنویر افکار ایرانیان نموده و در ایامی که جراید این مملکت منحصر به چند روزنامه درباری از قبیل ایران و اطلاع بوده روزنامه اختر به قول ادوارد براون، جریده قابل مطالعه زبان فارسی به شمار می رفته است بخصوص اخبار تلگرافی کشورهای خارجی.
ادب:
روزنـامه‌ ادب‌ که‌ به‌ مدیری‌ ادیب‌ الممـالک‌ شـاعر و نویسنده‌ چند روزنــامه‌ تــاسیس‌ و منتشر شده‌ سه‌ دوره‌ مختلف‌ را طی کرده‌ است‌ و مدتی درتبریز و زمانی درمشهد و چندی‌ در تهران‌ انتشـار یافته‌ است‌. روزنامه‌ ادب‌ از حیث‌ مندرجات‌ مفید یکـی از بـهترین‌ جراید فـارسـی است‌ و علـاوه‌ بر مقالات‌ مفید و متنوع‌، قسمت‌ اعظم‌ اخبار داخله‌ و خارجه‌ درآن‌ درج‌ است.
اطلاع:
یکی از روزنامه‌ های‌ نیمه‌ رسمی دولتی که‌ در زمان‌ ناصرالدین‌ شاه‌ تاسیس‌ شده‌ و مدتی انتشار یافته، روزنامه‌ اطلاع‌ است. روزنامه‌ اطلاع‌ یک‌ روزنامه‌ سیاسی به‌ معنای‌ آنروز بوده‌ و برای‌ کسانی که‌ بخواهند از اوضاع‌ سیاسی و حوادث‌ اروپا و آمریکا و به‌ طور کلی از اتفاقات‌ نیم‌ قرن‌ کشورهای‌ جهان‌ اطلاع‌ حاصل‌ کنند بهترین‌ مجموعه‌ ومدرک‌ می باشد.
ایران:
ایران‌ یکی از روزنامه‌ های‌ قدیمی کشور است‌. این‌ روزنامه‌ مدتی تنها روزنامه‌ رسمی کشور بوده‌ و انتشار آن‌ به‌ عهده‌ وزارت‌ انطباعات‌ بوده‌. در این‌ دوره‌ روزنامه‌ یک‌ روزنامه‌ رسمی و چاپ‌ و تهیه‌ مقالات‌ و جمع وجوه‌ اشتراک‌ آن‌ وظیفه‌ دولت‌ بوده‌ است. وضع مذکور تا سال ‌1321 قمری‌ که‌ اداره‌ جراید دولتی به‌ عهده‌ میرزا محمد ندیم‌ باشی واگذار گردید، ادامه ‌داشته‌ و در این‌ سال‌ اسم‌ روزنامه‌ به‌ ایران‌ سلطانی تغییر پیدا کرد. پس‌ از این‌ دوره، مجددا روزنامه‌ به‌ نام‌ ایران‌ منتشرگردید. این‌ دفعه‌ این‌ روزنامه‌ نیمه‌ رسمی به‌ شمار می رفت. در سال ‌1302 شمسی که‌ در حقیقت‌ دوره‌ دوم‌ روزنامه‌ بوده‌ اداره‌ روزنامه‌ از کمک‌ خرج‌ دریافتی از دولت‌ صرف‌ نظر کرده‌ و روزنامه‌ ملی و مستقل‌ شد.
تمدن:
در شماره‌ اول‌ در عنوان‌ روزنامه‌ بالای‌ اسم‌ روزنامه‌ تمدن‌ جمله‌ هو الله‌ حبسی و از شماره‌ دوم‌ آینه‌ ملی ثبت‌ شده‌ و نیز در هر شماره‌ در زیر عنوان‌ دو سطر بدین‌ قسم‌ برای‌ معرفی روزنامه‌ چاپ‌ شده‌ است: این‌ روزنامه‌ که‌ بی غرضانه‌ آینه‌ غیب‌ نمای‌ ملی است‌ مسلک‌ نگارشش‌ ارائه‌ طریق‌ صلاح‌ مملکت‌ ومجلس‌ شورای‌ ملی خواهد بود. مقالات‌ عام‌ المنفعه‌ پذیرفته‌ و درج‌ خواهد شد. این‌ روزنامه‌ تا هنگام‌ توپ‌ بستن‌ مجلس‌ برپابوده‌ (جمادی‌ الاول 1326) و از آن‌ پس‌ مانند سایر جراید تعطیل‌ و مدیر آن‌ از ایران‌ به‌ خارج‌ فرار نموده‌ است‌. شدت‌ علاقه‌ مرحوم‌ مدبرالممالک‌ به‌ آزادی‌ باعث‌ گردیده‌ که‌ هنگام‌ رسیدن‌ به‌ هندوستان‌ دست‌ به‌کار نشر روزنامه‌ به‌ همین‌ نام‌ شود. وی‌ پس‌ از مراجعت‌ از هندوستان‌ و مصر در ربیع الثانی 1327قمری‌ در رشت‌ برای‌ بار سوم‌ روزنامه‌ تمدن‌ را منتشر ساخت.
جارچی ملت:
روزنامه‌ جارچی ملت‌ در تهران‌ به‌ مدیری‌ آقا سید حسین‌ ابراهیم‌ زاده‌ تاسیس‌ شده‌ است. اسم‌ روزنامه‌ به‌ خط شکسته‌ درشت‌ و در بالای‌ آن‌ مشروطه‌ بی قانون‌ و در یکطرف‌ آزادی استبداد و در طرف‌ دیگر توقیف‌ قانون‌ و در زیر آن‌ این‌ شعر درج‌ است‌:
‌ لایق‌ دشمن‌ است‌ و هم‌ لایق‌ دوست
مشروطه‌ نگهدار که‌ مشروطه‌ نکوست
مندرجات‌ روزنامه‌ پس‌ از درج‌ مقاله‌ اساسی، انتقاد از اوضاع‌ و دادخواهی از اولیای‌ امور می باشد و به‌ علت‌ همین‌ انتقادی‌ بودن‌ آن‌ و مخصوصا کاریکاتورهای‌ روزنامه، غالبا جارچی ملت‌ توقیف‌ می شده‌ و حتی یکبار هم‌ مدیر و روزنامه‌ هر دو توقیف‌ شده‌ اند.
حبل المتین:
یکی از روزنامه های کثیرالانتشار (هفتگی) و مفید زبان فارسی که نزدیک چهل سال در خارج ایران در کلکته منتشر می شده روزنامه معروف و مشهور حبل المتین است. با انتشار این روزنامه مرحوم مویدالاسلام بزرگترین خدمت را به برقراری اساس مشروطیت و آزادی ایران نموده است. حبل المتین چون در خارج ایران منتشر می شد آزادانه می توانست به عمال جور و ستم و درباریان ایران حمله نماید و مفاسد و عیوب را بی پروا شرح دهد. این روزنامه برای مدت هشت سال از طرف دولت هندوستان توقیف شد. آغاز این توقیف ظاهرا سال 1259 شمسی بوده و در اوایل سال 1300 شمسی از توقیف خارج و مجددا تا هنگام فوت مویدالاسلام یعنی تا آذر 1309 منتشر گردیده است.
خراسان:
روزنامه‌ خراسان‌ در شهر مشهد به‌ مدیری‌ سید حسن‌ اردبیلی تاسیس‌ و شماره‌ اول‌ آن‌ در تاریخ 25 صفر 1327 قمری‌ طبع و توزیع گردید. شماره ‌ 24 آن‌ که‌ آخرین‌ شماره‌ منتشر از این‌ روزنامه‌ است‌ در تاریخ 25 رجب 1327 ق انتشاریافته‌ است. این‌ روزنامه‌ با مقالات‌ آزاد و عالی خدمات‌ بزرگی به‌ حیثیت‌ مشروطیت‌ خراسان‌ بلکه‌ عموم‌ ایران‌ بروز داد.
روزنامه دولت علییه ایران:
پس از انتشار شماره 471 روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 472 این روزنامه به نام روزنامه "دولت علیه ایران" منتشرگردید. بنابراین اولین شماره روزنامه مذکور در 5صفر 1277 قمری انتشار یافته واین تغییر نام بدان سبب بوده که در این سال امور روزنامه های دولتی از طرف ناصرالدین شاه به عهده "میرزا ابوالحسن خان نقاش کاشانی ملقب به ضیع الملک" واگذار گردید. در این روزنامه علاوه بر اخبار درباری، تصاویر بسیار نفیسی از شاهزادگان و حکام و رجال آن عصر رسم شده که در نوع خود بی نظیر است و از آن جمعا تا شماره 688 مورخ هفتم شوال 1287 قمری بطور غیرمرتب انتشار یافته و در این تاریخ تعطیل شده است.
شرف:
روزنامه‌ شرف‌ با خط نستعلیق‌ بسیار خوب‌ و کاغذ اعلی در تاریخ 1300 قمری‌ منتشر شده‌ است. در هر شماره‌ از روزنامه‌ تصویر یکی از بزرگان‌ مملکت‌ با مختصر شرحی از او طبع گردیده‌ است. آخرین‌ شماره‌ منتشره‌ از روزنامه‌ شرف‌ شماره 87 مورخ 1309 قمری ‌بدون‌ ذکر ماه‌ انتشار است.
صوراسرافیل:
روزنامه‌ صوراسرافیل‌ یکی از روزنامه‌ های‌ مهمی است‌ که‌ در آغاز مشروطیت‌ ایران‌ در تهران ‌تاسیس‌ شده‌ و با مسلک‌ و روش‌ انتقادی‌ خود کمک‌ بزرگی به‌ بیداری‌ و آزادی‌ ایرانیان‌ نموده ‌است. از لحاظ ابتکار سبک‌ جدید نثر فارسی که‌ در ستون‌ مخصوص‌ به‌ عنوان ‌"چرند وپرند" به‌ قلم‌ "دخو" در این‌ روزنامه‌ چاپ‌ شده‌ تا آن‌ زمان‌ در جراید فارسی دیده‌ نشده‌ است. با توقیف‌ روزنامه‌ صوراسرافیل‌ در 23 جمادی‌ الاول 1326 قمری ‌میرزا جهانگیرخان‌ شیرازی‌ به‌ دار آویخته‌ و در پشت‌ باغ شاه‌ مدفون‌ شد.
قانون:
روزنامه قانون به زبان فارسی در شهر لندن تأسیس و منتشر شده است، ولی نظر به جملات سختی که در آن به حکومت و شاه و وزراء ایران می کرد انتشار آن در ایران ممنوع گردید. شماره 24 آخرین شماره منتشره این روزنامه می باشد.
مفتاح الظفر:
روزنامه مفتاح الظفر در کلکته هندوستان به زبان فارسی به سرپرستی مدیر حبل المتین آقای مؤید الاسلام و مدیرکلی میرزا سید حسن کاشانی تأسیس و منتشر شده است. تمام مندرجات این روزنامه مقالات ریاضی و مطالب علمی است.
نامه فرهنگ:
روزنامه فرهنگ که ابتدا در شهر کرمان منتشر می شده، از سال 1304 شمسی به تهران منتقل و در آنجا منتشر شده است. مندرجات نامه فرهنگ علاوه بر سرمقاله اجتماعی و سیاسی، عبارت است از شرح احوال بزرگان، قانون انتخابات و ترجمه بعضی از مجلات خارجی و اخبار مجلس، اخبار داخله و حوادث خارجه می باشد.
نوبهار:
روزنامه‌ نوبهار به‌ مدیری‌ ملک‌ الشعرای‌ بهار در شهر مشهد تاسیس‌ و از شوال ‌1328 قمری‌ در آن‌ شهر شروع‌ به‌ انتشار گذاشته‌ و در سال 1333 قمری‌ به‌ تهران‌ انتقال‌ یافته‌ پس ‌از یکسال‌ نشر، توقیف‌ شده‌ است. بار دیگر در تهران‌ در سال 1335 قمری مجددا پابه‌ دایره ‌انتشار گذاشته‌ است. در سال 1336 قمری دوباره‌ روزنامه‌ نوبهار توقیف‌ شد. روزنامه‌ نوبهار پس‌ از انتقال‌ به‌ تهران‌ یک‌ روزنامه‌ کاملا سیاسی و خبری‌ بود. دوره‌ جدید نوبهار در صفر 1341 قمری‌ منتشر شد. طول‌ این‌ دوره‌ یکسال‌ بود. جنبه‌ ادبی و تاریخی این‌ دوره ‌بیشتر بود.
نیراعظم:
روزنامه‌ نیر اعظم‌ در تهران‌ منتشرشده‌ است‌. بالای‌ عنوان‌ روزنامه‌ این‌ شعر " آفتاب‌ آمد دلیل‌ آفتاب‌ گر دلیلت‌ باید از وی‌ رو متاب" به‌ عنوان‌ شعار و بالای‌ اسم‌ روزنامه‌ نیراعظم‌ که‌ به‌ خط نستعلیق‌ درشت‌ نوشته‌ شده‌ است‌ جمله ‌"هو المعین" چاپ‌ شده‌ است‌. مرام‌ و مسلک‌ و سبک‌ مندرجات‌ روزنامه‌ درضمن‌ دو سطر در زیر عنوان‌ آن‌ اینطور نوشته‌ شده‌ است‌: "این‌ روزنامه‌ آزاد است‌ و از مطالب‌ علمی و سیاسی و اخلاقی و تاریخی که‌ مفید به‌ حال‌ ملت‌ است‌ سخن‌ می راند و... "
وقایع الاتفاقیه:
روزنامه وقایع اتفاقیه به تشویق و همت میرزا تقی خان امیرکبیر در تهران تاسیس و منتشر گردیده است. این روزنامه از شماره دوم به اسم وقایع اتفاقیه انتشار یافته و از این تاریخ تا سنه 1324 قمری بعد از پنجاه و هفت سال انتشار از شماره 471 به اسم روزنامه وقایع و از شماره 472 به نام روزنامه دولت علیه ایران نشر شده است. این روزنامه مخصوص درج و انتشار اخبار دارالخلافه و شهرهای دیگر ایران و مختصری از اخبار ممالک خارجه بوده است و لذا در طول مدت انتشار کمتر مقاله سیاسی و ادبی و تاریخی در آن دیده می شود.

الغری:
مجله الغری به مدیریت آغا محمد محلاتی و ناشر آن حاج شیخ حسن اصفهانی در نجف اشرف تاسیس و در سال 1328 قمری منتشرگردیده است. از مجله الغری بیش از یک شماره منتشر نشد و به علت مخالفت باقانون مطبوعات، دولت عثمانی آن را توقیف و از انتشار آن جلوگیری کرده است. سپس مجله دیگری با همان سبک و روش به نام دره النجف در ربیع الاول همان سال انتشار یافت و مدیر مجله علت توقیف را اتهام مخالفت با قانون مطبوعات بیان کرد که در محکمه جزا برائت ذمه اداره از اتهام ارتکاب خلاف قانون واضح و مبرهن گردید و علت تغییر نام مجله را درخواست مشترکین به علت قلت استعمال کلمه الغری بیان می کند.
المقتبس:
نشریه‌ المقتبس‌ به‌ مدیریت‌ محمدعلی کرد و به‌ زبان‌ عربی و در قاهره‌ به‌ چاپ‌ می رسیده ‌است. اولین‌ سال‌ نشر آن‌ در محرم 1324‌ قمری‌ می باشد. جلد اول‌ آن‌ شامل 12 شماره است‌ که‌ در 672 صفحه‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است. اکثر مقالات‌ این‌ نشریه‌ را دانشمندان ‌معروف‌ شام‌ می نوشتند و موضوعات‌ مهم‌ نشریه‌ عبارت‌ بودند از: علمی، اجتماعی، تاریخی، تعلیم‌ و تربیت، بهداشت، تدبیر منزل، اطلاع‌ رسانی درباره‌ کتابهای‌ خطی یا چاپی و نیز مجلات‌ عربی یا اروپایی، شرح‌ حال‌ بزرگان‌ علم‌ و دانش‌ درشرق‌ وغرب، اختراعات‌ و اکتشافات‌ در پایان‌ هر شماره‌ بخشی است‌ که‌ در آن‌ مطالب‌ متنوع‌ و نیز نکات‌ ادبی و فکاهی دیده‌ می شود. قیمت‌ مجله 50 قرش‌ در داخل‌ یا 13 فرانک‌ در خارج ‌از کشور بوده‌ است.
المقتطف:
نشریه‌ المقتطف‌ به‌ مدیریت‌ دکتر یعقوب‌ صروف‌ و دکتر فارس‌ نمر در سال 1876 میلادی و به ‌زبان‌ عربی در بیروت‌ چاپ‌ می شده‌ است‌. چاپ‌ اول‌ آن‌ در پاریس‌ و چاپهای‌ بعدی‌ در بیروت ‌بوده‌ است. نشریه‌ به‌ صورت‌ ماهانه‌ در موضوعات‌ علمی و صنعتی نشر می یافته‌ است‌ و هیچ گونه‌ مطلبی یا اظهار نظری‌ در مسائل‌ دینی و سیاسی نداشته‌ است‌. در صدر هر مقاله‌ نویسنده ‌آن‌ قید می شده‌ است‌. مقالات‌ نسبتا طولانی و ادامه‌ دار است‌. در پایان‌ هر شماره‌ خبرهای ‌تازه‌ علمی و نیز فهرست‌ مقالات‌ آمده‌ است‌.
دانش:
نشریه دانش به مدیریت جامعه کل فارغ التحصیلان دانشسراهای ایران تاسیس شد و اولین شماره آن درفروردین 1324 در 105 صفحه به چاپ رسید. این نشریه با هدف اینکه فارغ التحصیلان دانشسراهای ایران در هر شهر و دیاری که هستند باید پشتیبان هم باشند و سالی یکی دو بار دور هم جمع شوند و برای رسیدن به پیشرفت جامعه و رسیدن به هدف نهایی از دل و جان با هم همکاری نمایند و وسایل ترقی و تعالی را برای هم فراهم آورند.
دبستان:
مجله دبستان به مدیریت سید حسن طبسی درمشهد مقدس تاسیس شد و شماره اول آن در 40 صفحه به قطع خشتی درربیع الثانی 1341 قمری مطابق 29 عقرب 1301 شمسی منتشرشده است. وجه اشتراک آن درسال، 40 قران برای طلاب و شاگردان و کارکنان مدارس عموما فقط 25 قران. آدرس آن درمشهد در سردرب مطبعه خراسان بوده است. دبستان مجله ماهانه علمی و ادبی است که نظر نویسنده به ترویج زبان فارسی امروزی بوده است. پس از سه سال تعطیلی مجله شماره اول سال دوم در آذر 1305 شمسی مطابق با 17 جمادی الثانی 1345 قمری منتشرشده است و بخصوص درسال دوم مجله ناشر افکار و آثار اعضای انجمن ادبی خراسان را بیشتر نشر می داده است. درسال دوم از شماره 9صاحب امتیاز سید حسن طبسی و مدیر مسول شیخ احمد بهار ضبط گردیده است. نشریه به علت مسافرت کاری آقای سید حسن طبسی به تهران تعطیل شده است و فقط 24 شماره از آن منتشر شد.
دعوة الحق
مجله ماهیانه مذهبی دعوه الحق درتهران به مدیریت شیخ محمدعلی دزفولی ملقب به بهجت تاسیس و در سال 1321 قمری منتشرشده است. شماره اول این مجله روز اول ماه شعبان سال مذکور انتشار یافته و در سال اول فقط ده شماره از آن توزیع گردیده است. دعوه الحق پس از مدتی تعطیل و مجددا در ربیع الثانی 1324 قمری پا به دایره انتشار گذاشته و تا انقلاب مشروطیت کم و بیش منتشر شده است. اداره مرکزی دعوه الحق در دارالخلافه تهران در خیابان ناصریه مقابل شمس العماره بوده است. وجه اشتراک مجله در تهران سالیانه یک تومان و در سایر ولایات دوازده قران و در تمام ممالک خارجه هشت فرانک. به طلاب و شاگردان مدارس جدیده ده، دو تخفیف می داده است.
عروه الوثقی:
این نشریه با بودجه مالی حسین محیی الدین الحبال و به مدیریت سید جمال الدین الافغانی و محمد عبده به زبان عربی در بیروت چاپ می شده است. این نشریه سنگ بنای نخستین نهضت فراگیر شرق معرفی شده است و پایه های تسلط انگلیس را در هند و مصر به لرزه درآورده است. انتشار این نشریه را کشور انگلستان در هند و مصر و سودان ممنوع کرد. همکاران و دستیاران مهم سید عبارتند از: شیخ محمدعبده، میرزا محمدباقر البواناتی و شرح حال هر سه نفر در مقدمه شماره اول آمده است.
عنقا:
مجله عنقا در شهر اصفهان به مدیریت (شیخ اسدالله گلپایگانی ایزدگشسب) تاسیس و شماره اول آن د ر 18 صفحه به قطع کوچک خشتی در مطبعه سربی (شرکت امامی) طبع و در اول فروردین 1305 شمسی مطابق با پنجم رمضان 1344 قمری منتشر شده است. این نشریه ماهانه منتشر می شده است ولی در دوره سالیانه آن چنانکه در عنوان مجله نوشته شده است ده شماره بوده است. این نشریه مجموعه ایست علمی، اخلاقی، ادبی، فکاهی، اجتماعی ولی بیشتر مندرجات آن مطالب اخلاقی و ادبی و فلسفی است. سرلوحه مجله عبارتست از خورشید تابانی که از پشت کوه درآمده فره و هرباد و بال کشیده قرارگرفته و در زیر این سرلوحه اسم مجله به خط نستعلیق نوشته شده است. بعد از نشر 12 شماره این نشریه تعطیل شده است از این دوازده شماره، ده شماره متعلق به سال اول و دو شماره متعلق به سال دوم می باشد.
قشون:
مجله قشون در تهران تاسیس و در سال 1301 هجری شمسی منتشر شده است. این نشریه از انتشارات وزارت جنگ بوده است که ابتدا مدیریت نشریه با آقای نوبخت بوده است ولی در سالهای بعد ایشان سمتی در این نشریه نداشته اند. شماره اول آن در فروردین 1301 انتشار یافته و مرتبا به مدت ده سال یعنی تا آخر سال 1301 هجری شمسی ماهی دو شماره طبع می شده است. مطالب نشریه قشون برای جوانان نیرومند ایران به خصوص نظامیان مفید و برای غیرنظامیان چون شامل ترجمه کتابهای مفید بوده سودمند بوده است. روی جلدمجله نشان مخصوص نظامیان و وزارت جنگ طبع گردیده است. انتشار آن در اول و پانزدهم هرماه بوده است. آبونه مجله برای نظامیان 60 قران و برای غیرنظامیان 80 قران و قیمت تک شماره آن دو قران. محل اداره در وزارت جنگ بوده است.

  • میر حسین دلدار بناب
۱۰
آذر

 

در سال ۱۳۰۹ هجری قمری در محله سرخاب تبریز طفلی پا به عرصه وجود نهاد که محمدتقی نامیده شد.

پدرش یاورمحمدباقرخان پسیان از ایلات کرد منطقه و مادرش فاطمه سلطان عزت الحاجیه از همان کودکی در تربیت فرزند کوشیدند. دوران تحصیلات ابتدایی خود را در تبریز به پایان برد و در سال ۱۳۲۴ق جهت تکمیل تدریس به تهران آمد و وارد مدرسه نظام گشت. او در سال ۱۳۲۹ق با درجه نایب دومی وارد خدمت شد و مدارج ترقی را یکی بعد از دیگری پیمود. در سال ۱۳۳۱ق وارد مدرسه صاحب منصبان ژاندارمری شده در سال ۱۳۳۲ق در جنگی که با الوار در بروجرد داشت شجاعانه جنگید و مجروح شد. وی پس از پیروزی از سوی ستاد ژاندارمری به درجه یاوری رسید. در ۲۰ رجب ۱۳۳۲ق به ریاست باطالیان همدان منصوب گشت.

هنگام جنگ جهانی اول همراه ملّیو ن به مبارزه پرداخت و از خود شجاعت بسیار نشان داد به طوری که آوازه شجاعت او در جنگ با روسها حتی به خارج از ایران رسید. او پس از عقب نشینی ملیون به ناچار به آلمان رفت اما پس از اتمام جنگ به ایران بازگشت و اندکی بعد به سمت ریاست ژاندارمری خراسان رسید. در آن زمان قوام السلطنه حاکم خراسان بود و کلنل به محض ورود مشغول به اصلاح امور و برقراری امنیت شد و با سختگیری بر کارپردازان دستگاه والی، قوام السلطنه را از خود رنجاند. پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹خ و روی کار آمدن دولت سید ضیاءالدین طباطبایی، کلنل پسیان طبق دستور رئیس دولت اقدام به دستگیری قوام السلطنه کرد (۱۳ فروردین ۱۳۰۰خ) و او را تحت الحفظ به تهران فرستاد اما پس از مدتی سید ضیاءالدین متواری شد و قوام السلطنه خود به نخست وزیری رسید و کشمکش میان کلنل و قوام شروع شد. قوام السلطنه، نجدالسلطنه را به حکومت خراسان گمارد اما کلنل که از حکومت قوام السلطنه بیمناک شده بود به فکر طغیان افتاد و مصمم گردید که خود زمام امور خراسان را در دست بگیرد. بدین نیت هنوز چند روزی از کفالت نجدالسلطنه نگذشته بود که بدون بهانه و بی مقدمه شخص نامبرده را توقیف کرده، اداره حکومتی را خود در دست گرفت و جمعی از ارباب نفوذ شهر که مخل امنیت می شمرد توقیف و تبعید نمود.

در مرداد ۱۳۰۰خ دولت بار دیگر صمصام السلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد و صمصام السلطنه نیز برای دلجویی یا فریب کلنل محمدتقی خان پسیان با آگاهی از محبوبیت و نفوذ او در خراسان او را طی حکمی به کفالت ایالت خراسان منصوب نمود و با او مدارا نمود.

اما در اواخر مرداد ۱۳۰۰خ قوام السلطنه با کلنل علناً مخالفت کرد و بدو پیشنهاد نمود تحت شرایط زیر کشور ترک کند :

۱) کلنل حقوق دو ساله خود را برداشته به اروپا مسافرت کند.

۲) محاسبات را ظرف ۱۵ روز بسته و امور ایالت را به تولیت آستانه واگذار نماید.

۳) به کلیه افسران ژاندارم و اهالی محل دولت تأمین دهد.

۴) از طرف دولت به قوای ایلیات توصیه خواهد شد که با کلنل مدارا کرده او را به سرحد برسانند.

اما کلنل این پیشنهاد را نپذیرفت و قوام طی تلگرافهایی برای حاکمان و خوانین منطقه کلنل را یاغی و متمرد خواند و دستور شورش برعلیه او را صادر کرد. بدین ترتیب سردار معزز والی بجنورد، شجاع الملک رئیس ایل هزاره، شوکت السلطنه و سید حیدر رؤسای طوایف سریری و سالار خان بلوچ جهت جنگ با کلنل بسیج شدند.

امیر شوکت الملک خواهان خاتمه قضیه با صلح و آشتی بود و در حالی که شرایط ملاقاتی را با کلنل در گناباد فراهم نمود، سردار معزز با کردهای قوچانی به شهر قوچان حمله کرده ژاندارمری را خلع سلاح نموده و قوچان را متصرف شدند.

کلنل به محض شنیدن این خبر گناباد را ترک کرد و راهی قوچان شد و در جعفرآباد دو فرسنگی قوچان جنگ سختی بین قوای کلنل و کردهای قوچانی شروع شد و کلنل شخصاً در تپه های جعفرآباد با تفنگ و شصت تیر جنگید و به دلیل محاصره شدید و اتمام مهمات، ناجوانمردانه کشته شد . سر کلنل توسط کردهای قوچانی از بدن جدا گشت. پس از رسیدن خبر شکست ژاندارمری و مرگ کلنل، محمودخان نوذری بلافاصله دولت را از قتل کلنل آگاه ساخت و خود نیز اظهار اطاعت نمود. جنازه و سر کلنل در ۱۵ میزان ۱۳۰۰ با تجلیل و احترامات نظامی فراوان به مشهد وارد شد و عده بسیاری از اهالی شهرو افراد ژاندارم در حالی که گریه می کردند آن را مشایعت نمودند. سران ژاندارمری و بعضی از هواخواهان کلنل نطقهای پر حرارتی ایراد کردند و در حالی که جمعیت بسیاری گرد آمده بود و احساسات شدیدی از خود بروز می داد سر و جنازه او را در مقبره نادرشاه دفن کردند و پس از شهادت او نیز هر ساله به مدت ۵ سال عزاداریهای مفصلی در مشهد انجام شد تا اینکه پس از به قدرت رسیدن سلسله پهلوی، انجام مراسم عزاداری و سالگرد به مناسبت این فاجعه ممنوع گشت.

  • میر حسین دلدار بناب
۰۹
آذر

بررسی و شناخت تاریخ معاصر ایران، بدون شناخت انقلاب مشروطه، علل و عوامل، ریشه‌های انحراف، علل پیدایش استبداد رضاخان از دل این انقلاب و موضوعاتی از این دست میسر نخواهد بود. در این بررسی، رجال و شخصیت‌های مؤثر تاریخ معاصر سهم به سزایی دارند. در بررسی رجال عصر مشروطه، سید حسن تقی‌زاده از چهره‌های مؤثر به شمار می‌رود. وی که در بین چهره‌های روشنفکر غربگرا، از شهرت خاصی برخوردار است، نه تنها شعار «از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد» را سرداد، بلکه به تعبیر خود «اولین بمب تقلید از غرب را در ایران منفجر کرد» و در نهایت به این آموزه‌ها نیز عمل نمود.
سید حسن تقی‌زاده از چهره‌های صاحب نام وذی نفوذ در دستگاه وابسته ماسونی بود و تا مرتبه «استاد اعظم»ی ترقی کرد واز همین راه عده‌‌ای از اهل قلم و فرهنگ این مرز و بوم را به تشکیلات فراماسونری رهنمون ساخت؛ هر چند برای فرار از بیان واقعیات تاریخی و کتمان وابستگی‌اش به لژهای ماسونی، تجاهل کرده و آن را افسانه‌ای بیش نمی‌خواند!
تقی زاده از جمله عاملان انحراف نهضت مشروطه به سمت امیال سیاسی انگلستان و از عوامل توفیق نقشه‌های سیاسی آن کشور در ایران طی یک دوره 50 ساله پس از مشروطیت به شمار می‌رود.
او در شهریور 1256 در تبریز متولد شد. در دارالفنون تهران تحصیل کرد و از جوانی رشته‌‌های مختلف تحصیلی را در کنار زبانهای عربی و انگلیسی فرا گرفت.
از ابتدای جوانی به الگوهای غربی گرایش یافت. او خود گفته است که «از 16 سالگی درصدد رهایی از تقلید و اطاعت کورکورانه تعبدی بوده است.»1 چند سال بعد بر اثر آشنایی با آثار نویسندگان تجدد خواه به علوم جدید غربی و اندیشه‌های اروپایی و تفکر تجددطلبانه تمایل یافت. او در 24 سالگی مدرسه‌ای به نام «تربیت» را با هدف ترویج اندیشه‌های غربی در تبریز تأسیس کرد، اما مخالفت روحانیون و مردم مذهبی مانع کار مدرسه شد. تقی زاده سپس به کمک بعضی دوستان و همفکران خود کتابخانه‌ای تأسیس کرد و در آن علاوه بر کتابهای دینی، کتاب‌های فرنگی نیز به معرض فروش گذاشت.
کتابخانه وی به سرعت به مرکزی برای رفت و آمد «متجددان» و همچنین آزادیخواهان آذربایجان تبدیل شد. این کتابخانه در حوادث مشروطه مورد حمله مردم قرار گرفت و به آتش کشیده شد.
تقی‌زاده سپس دو هفته نامه «گنجینه فنون» را به کمک همفکران خود منتشر کرد. اما این نشریه نیز پس از یک سال و نیم انتشار به دلیل شیوع وبا در ایران و عزیمت نامبرده به خارج از کشور تعطیل شد.
تقی‌زاده به ترکیه عثمانی، لبنان، سوریه، مصر و منطقه قفقاز رفت و با نویسندگان و محافل فرهنگی این کشورها و همچنین با نویسندگان نشریات فارسی زبان به گفتگو و تبادل نظر پرداخت. او در کشاکش جنبش مشروطه به تبریز بازگشت و درصف آزادیخواهان تبریز قرار گرفت. پس از پیروزی جنبش مشروطه و افتتاح اولین مجلس شورای ملی به نمایندگی از سوی تجار تبریز انتخاب شد و در فرصت کوتاهی توانست رهبری جناح اقلیت روشنفکر و تجدد خواه مجلس را بر عهده بگیرد. 2 او از پیمان منعقده میان روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران در 1286 (موسوم به قرارداد 1907) دفاع کرد. 3 در تدوین متمم قانون اساسی ایران نیز نقش داشت و با مداخله روحانیون در مجلس برای نظارت و انطباق قوانین با موازین شرعی مخالفت کرد و از همین زمان نام او به عنوان یک سیاستمدار مخالف اعتقادات مذهبی بر سرزبانها افتاد. 4 این رویکرد وی به سرعت مورد توجه سفارتخانه‌های خارجی ذینفع در تحولات ایران قرار گرفت. او پس از به توپ بستن مجلس توسط نظامیان روس از بیم جان خود به سفارت انگلستان پناهنده شدـ تیر 1287 ـ و از آنجا با وساطت این سفارتخانه توانست از طریق بندر انزلی به باکو و تفلیس برود. او در این سفر به فرانسه و انگلستان نیز رفت و در لندن از حمایت ادوارد براون ـ مستشرق و جاسوس انگلیسی ـ برخوردار شد. 5 براون و تقی‌زاده و جمعی از نمایندگان مجلس انگلستان با تشکیل «کمیته ایران» تلاش کردند تا سیاستهای بریتانیا در قبال جنبش مشروطه را هدفمند سازند. تقی‌زاده با عضویت در تشکیلات فراماسونری و با توجه به نفوذ گسترده آن در میان «منورالفکر»های ایرانی در خارج و داخل کشور و خصوصاً در میان طیفی از مشروطه‌خواهان، توانست به داخل جنبش مشروطه راه یافته و نقش خود را ایفا کند. 6 او در 1287ش. با رتبه درجه یک به عضویت «لژ بیداری ایرانیان» درآمد. این لژ در اواسط سال 1285 توسط 10 نفر از فراماسونرهای ایرانی و فرانسوی در تهران شکل گرفت و در 15 آبان 1286 از سوی شرق اعظم به رسمیت شناخته شدو سند شناسایی رسمی آن در 30 آبان همان سال به تهران ارسال شد. 7 براساس اسناد موجود در 27 اردیبهشت 1287، سید حسن تقی‌زاده به عضویت «لژ بیداری ایران» درآمد. 8 وی در سال‌های بعد به سمت استادی اعظم لژ نیز نایل آمد. 9 تقی‌زاده در اواسط 1287 ش. در پی تشدید قیام مردم بر ضد محمد علی شاه مخفیانه به تبریز بازگشت. در آن زمان مشروطه خواهان تبریز حول شخصیت‌هایی چون ستارخان و باقرخان گردآمده بودند و تقی زاده تنها مورد توجه اقلیتی از روشنفکران جنبش مشروطه قرار گرفت.
پس از فتح تهران و خلع محمد علی شاه در 1288 ش. تقی‌زاده از سوی چهره‌هایی چون عضدالملک (نایب‌‌السلطنه)، محمد ولی خان تنکابنی، سردار اسعد بختیاری به تهران دعوت شد تا درکمیته‌ای که هدفش اداره موقت کشور و فرونشاندن خشم و تندروی مشروطه خواهان بود فعالیت کند. در همین سال تقی‌زاده در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی از مردم تبریز به مجلس راه یافت. در این دوره اختلاف میان دو جناج موسوم به اعتدالیون و انقلابیون، نمایندگان را به صف‌بندیهای خصومت آمیز سوق داد. بحث‌های مربوط به اصلاحات ارضی، اعطای املاک زراعی به کشاورزان و همچنین دخالت یا عدم دخالت دین در سیاست، نمایندگان مجلس را رو در روی یکدیگر قرار داد. دستگیری و اعدام آیت‌الله شیخ فضل الله نوری پرچمدار مشروعیت در نهضت مشروطه ـ مرداد 1288ـ و همچنین ترور آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی مقتدرترین رهبر جنبش مشروطه و رهبر جناح مخالف تقی‌زاده ـ تیر 1289 ـ نتیجه این رویارویی بود. در جلد دوم کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی آمده که شیخ فضل‌ الله نوری به دستور کمیته‌ای به شهادت رسید که حسینقلی خان نواب، سید حسن تقی‌زاده، حسن وثوق‌الدوله، ابراهیم حکیم‌‌الملک، محمد ولی خان تنکابنی، سردار اسعد بختیاری و چند نفر دیگر عضو آن بودند. 10
پس از این حوادث، تقی‌زاده به دشمنی با روحانیت متهم شد و مرحوم آخوند خراسانی و عده‌ای از علمای نجف به «فساد مسلک سیاسی تقی زاده و عدم شایستگی او در مجلس و لزوم خروج او از ایران»11 فتوا دادند.
در پی این تحولات تقی‌زاده رهسپار تبریز شد تا بحران فرو نشیند اما خشم افکار عمومی نسبت به وی سبب خروج او از کشور و عزیمتش به استانبول شد. تقی‌زاده طی یک سال و نیم اقامت در این شهر با محافل تجددخواه و روشنفکر، معاشر بود. او با مورگان شوستر مستشار امریکایی که برای ورود به ایران و تصدی امور مالی کشور آماده سفر به تهران می‌شد، 12 ملاقات کرد. سفری هم به پاریس و لندن داشت و طی 6 ماه اقامت خود در انگلستان با ادوارد براون و چهره‌های دخیل در مسایل ایران دیدار و گفتگو کرد.
به هنگام اولتیماتوم روسیه به دولت ایران برای اخراج مورگان شوستر ـ آذر 1290 ـ که موجی از خشم و نفرت مردم و علما را به همراه آورد، تقی‌زاده از اروپا طی نامه‌ای ضمن حمایت از روسیه از دولت و مجلس خواست اولتیماتوم را پذیرفته و از روسیه عذرخواهی کنند. 13وی در همین سفر بود که در جریان انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی غیاباً به نمایندگی مجلس انتخاب شد! اما به ایران بازنگشت و در اردیبهشت 1292 در آستانه وقوع جنگ جهانی اول رهسپار امریکا شد.
با شروع جنگ جهانی اول دوره تازه‌ای در زندگی تقی‌زاده آغاز شد. دولت آلمان که قصد داشت سیاست‌های انگلیس و روسیه را خنثی کند و نقشه‌های خود را در همه جبهه‌ها از جمله در خاورمیانه و ایران به اجرا درآورد، برقراری تماس با همه سیاسیون مطرح در عرصه تحولات سیاسی ایران را آغاز کرد. ظاهراً از نظر دولت آلمان تقی‌زاده از عناصر مؤثر در اجرای این سیاست بود. و با وی از طریق واسطه‌ای تماس حاصل شد و تقی‌زاده در 10 دی 1293 ـ نخستین سال جنگ جهانی اول ـ از امریکا خارج شد و با یک کشتی هلندی رهسپار برلین شد. او در آلمان توانست جمعی از ایرانیان ملی‌گرا را به دور خود جمع کند و نشریه «کاوه»14 را انتشار دهد و «کمیته ملیون ایرانی» که هدفش بسیج نیروهای سیاسی به کمک آلمان و آزاد کردن ایران از اشغال روسیه بود، تشکیل دهد. برخی از مورخین، تق‌زاده را در این سالها جاسوس انگلیس در آلمان لقب داده‌اند تقی‌زاده در سالهای جنگ اول جهانی به روزنامه‌نگاری، سازماندهی نیروها، تماس با اشخاص با نفوذ سیاسی پرداخت و سفرهایی به اروپا انجام داد. او حتی در مجلس چهارم نیز که در تیر 1300 افتتاح شد و در انتخابات آن به طور غیابی گزینش شده بود، شرکت نکرد.
در بهمن 1300 به دستور قوام‌السلطنه نخست‌وزیر وقت هیأتی از ایران برای انجام مذاکرات دوستانه و انعقاد قراردادهای سیاسی و بازرگانی با دولت شوروی به مسکو رفت. به درخواست قوام، تقی‌زاده از برلین رهسپار مسکو شد و ریاست این هیأت را بر عهده گرفت. در پایان این مأموریت، تقی‌زاده مجدداً رهسپار برلین شد. او در این شهر با یک دوشیزه آلمانی ازدواج کرد.
رویدادهایی مانند تثبیت اقتدار رضاخان، محو شدن سلسله قاجار، و سپس انتخاب غیابی مجدد تقی‌زاده برای ورود به پنجمین دوره مجلس شورای ملی، عواملی بودند که باعث شد وی به سفر 14 ساله خود در اروپا و امریکا و از جمله به اقامت 9 ساله خود در آلمان خاتمه دهد و در تابستان 1303 به تهران بازگردد. تقی‌زاده پس از حدود یک دهه دوری از کشور با فضای سیاسی تازه‌ای در ایران روبرو شد. در مجلس پنجم اعضای حزب جدید‌التأسیسی که عمدتاً جوانان تحصیل کرده در غرب و طرفدار اندیشه‌های غربی بودند و از مشی جدایی دین از سیاست تبعیت می‌کردند، به تقی‌زاده نزدیک شدند. این در حالی بود که این حزب از حمایت رضاخان نیز برخوردار بود. رضاخان حتی یکبار به منزل تقی‌زاده رفت و در زمینه تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی در کشور و نیز «اصلاحات و توسعه» با وی مشورت کرد.
تقی‌زاده در عصر رضا شاه پهلوی به مناصب مهمی چون استانداری، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. در برنامه‌های که رضا شاه از آن به عنوان «اصلاحات و توسعه» یاد می‌کرد همکار نزدیک او بود. وی در دی 1307 به توصیه تیمور تاش وزیر دربار رضاخان والی خراسان شد و در تیر 1308 به عنوان وزیر مختار ایران عازم لندن شد و در فروردین 1309 به عنوان وزیر طرق و شوارع ـ وزیر راه ـ به کابینه مخبر‌السلطنه هدایت راه یافت. در مرداد همان سال با حفظ سمت وزیر مالیه شد. او در همین سمت بود که در 1312 قرارداد دادرسی را با شرایطی خلاف منافع کشور تجدید کرد.15 و موجی از لعن افکار عمومی را تا پایان به جان خرید. تقی‌زاده تصمیم این قراداد را به عهده رضاشاه دانسته و خود را «آلت فعل» او تلقی کرده است، ولی طیف وسیعی از نمایندگان مجلس او را «عامد و عامل » خواندند.
تقی‌زاده پس از انعقاد قرارداد تجدید دارسی از وزارت برکنار شد و در دی همان سال به عنوان وزیر مختار رهسپار فرانسه شد و به تعبیری از ایران دور شد. اما این سمت دوامی نداشت و تقی‌زاده به دلیل ناتوانی در جلوگیری از نشر مطالب انتقادی علیه رضاشاه در مطبوعات فرانسه، در مرداد 1314 برکنار شد. او رهسپار برلین شد و یک سال در این شهر ماند. سپس به کمک حسین علاء سفیر ایران در لندن و «سردنیس راس» رئیس مؤسسه مطالعات شرقی در لندن توانست به عنوان مدرس زبان فارسی و تاریخ ایران به تدریس در دانشگاه بپردازد. او تا پایان سلطنت رضاخان به تهران بازنگشت و به مدت 6 سال در دانشگاههای انگلیس به تدریس مشغول بود.
جنگ جهانی دوم، سقوط رضاشاه، اشغال ایران، تغییر فضای سیاسی کشور، تشکیل کابینه فروغی و بر سر کار آمدن دوستان تقی‌زاده، دوباره او را به دنیای سیاست بازگرداند. تقی‌زاده در آبان 1320 وزیر مختار ایران در فرانسه و چندی بعد سفیر کبیر در آن کشور شد. او در سالهای نیمه اول دهه 1320 در دفاع از مواضع حکومت محمدرضا پهلوی در سازمانهای بین‌المللی فعال بود. در رویارویی با حوادث آذربایجان و دفاع از شکوائیه‌‌های حکومت شاه از روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، تلاش‌های فراوانی کرد. او در 1323 سفیر کبیر ایران در انگلستان شد و در 1326 به عنوان نماینده مردم تبریز به مجلس پانزدهم راه یافت. تقی‌زاده در مهر این سال وارد تهران شد و در مجلس به خاطر حمایت از تمدید قرارداد نفت به خیانت و عاملیت انگلیس و تبانی به زیان کشور متهم شد. او در مجلس پانزدهم منزوی بود. در 1328 در اولین انتخابات مجلس سنا به عنوان یکی از سناتورهای تهران انتخاب شد و تا 1346 در این سمت باقی ماند. او 6 سال از این مدت از جمله دوره بحرانی ملی شدن صنعت نفت را رئیس سنا بود. و در این سمت با ملی شدن صنعت نفت مخالفت می‌ورزید تقی‌زاده سپس در سال 1346 به دلیل افشا شدن اسامی و اسرار فراماسونهای ایرانی توسط ساواک که برای تضعیف نفوذ انگلیس و تقویت نفوذ امریکا صورت گرفت، به بهانه کهولت سن، فعالیت سیاسی را کنار نهاد 16 و خانه نشین شد. او در سالهای پایانی عمر خود فلج و ویلچر نشین شد و در 8 بهمن 1348 در 92 سالگی درگذشت.

پانوشت‌ها:
1. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج 7، ص 884.
2. دانشنامه، همان،
3. رهبران مشروطه، ابراهم صفائی، انتشارات جاویدان، ج 2، ص 245.
4. رهبران مشروطه، همان، ص 249.
5. ادوارد براون که از مروجان فرقه ضاله بابیگری و بهائیگری بود، صاحب تألیفات عدیده‌ای به زبان فارسی است. او در 15 دی 1304 در لندن درگذشت.
6. مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، انتشارات محراب قلم، ص 131.
7. فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیای، ج 6، ص 237.
8. فصلنامه، همان.
9. سید حسن تقی‌زاده به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مقدمه ص نه.
10. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2،ص 157.
11. مشاهیر، همان، ص 132.
12. مورگان شوستر در 17 اردیبهشت 1290 همراه با 4 مستشار دیگر آمریکائی برای آنچه که «اصلاح امور مالی ایران» خونده شد به تهران‌آمد.
13. سید حسن تقی‌زاده، همان، مقدمه، ص یازده.
14. اولین شماره نشریه «کاوه» به مدیریت تقی‌زاده در سوم بهمن 1294 در برلین منتشر شد. این نشریه از 15 شهریور سال بعد به صورت روزانه ـ روزنامه ـ درآمد.
15. برای اطلاع از تجدید پیمان دارسی به مقاله «سرگذشت نفت از فوران اولین چاه تا پیروزی انقلاب » در سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی مراجعه شود.
16. مشاهیر، همان، ص 133.                      منبع:
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

  • میر حسین دلدار بناب