متل ها (قوشماجالار) بخشی از کتاب مونوگرافی بناب
متلها(قوشماجالار)
متلها که به ترکی «قوشماجا» گفته میشود، عبارت از منظومههایی است که برای کودکان یا حتّا بزرگسالان سروده شده است که گاه حاوی نکاتی اخلاقی است و گاه روایتی است ساده از اتّفاقی نه چندان مهم که بیشتر جنبه ی سرگرمی و تفریح دارد تا نکته ای آموزنده و اخلاقی.
متلها از گذشتههای بسیار دور همیشه با مردم بودهاند و امروزه نیز در مناطق مختلف ورد زبانها میباشند.
در بعضی از متلها نیز صرفاً کلمات موزون تداعیوار دنبال هم آمده و پیام خاصّی را القا نمیکند. در این چنین متلهایی به محتوی توجّه نشده و کلمات موزون و هم قافیه پشت سرهم ردیف شدهاند که گاه تصادفاً هزلآمیز و خندهآور نیز در آمده است.
در این گونه متلها برای انبساط خاطر شنوندهها مهملات زیادی نقل میشود و نکات متناقض نمای فراوانی آورده میشود.
مخاطبان نیز که هدف اصلی سرایندگان آنها را میدانند به درونمایه توجّهی ندارند و تناقض موجود را اسباب تفریح و شادی و انبساط خاطر قرار میدهند.
توجّه به چنین متلهایی ما را در شناخت بیشتر روحیّات مردم کمک میکند و یادآور این نکته است که در روزگاری نه چندان دور چگونه مردم حتّا از بهم بافتن مهملات برای خود تفریح و سرگرمی و دل خوشی درست میکردند و از افسردگی و دلمردگی خود را مصون نگاه میداشتند.
برای آشنایی بیشتر نمونههایی از متلهای گوناگون آورده میشود؛
«قوجامان آت»
گئتدیم بازار گؤردوم بیر آت.
دئدیم: عمی بو آتی منه سات.
دئدی: اوغلوم قیزیم اؤلسون یوخدی بیر بئله آت.
دئدیم: نییه؟
دئدی: آناسی تورکمنیدی آتاسی قیر آت.
بو آتین سیننین سوروشدوم.
دئدی: آدمدن ایرهلی اوچ یاشارییدی.
نوحون گمیسینده کؤهنسالییدی.
نادیر شاه عهدینده تازا دایییدی.
نوشیروان عهدینده تاپیبدی عیللت.
دئدیم: ندور عیللتی؟
باخدیم گؤردوم بیر گؤزی کوردی بیریندده آغی وار.
دؤرد ال آیاغینین قیرخ یئرینده داغی وار.
دئدیم: حیوان داها سنده نهلر وار؟
دئدی: هله چوخدی بو جاندا نقاهت!
دانیشدیق اونی بیر پولا.
قیچیمیزی آشیردیق دوشدوق یولا.
سوردوک الینجه داغیندا سالدیق یوققوشا.
قابیرقالاری بیر بیرینه توققوشا توققوشا.
اوردا آت آرخاسین یئره قویدی.
دؤرد ال آیاغین یئره دؤیدی.
دیلین بیر قاریش چیخارتدی.
یاشاماق خییالین باشیندان آتدی.
اوندا گؤردوم چیخدی الینجه داغینین قوردی.
اونی گؤرجک ال آیاغیم قورودی.
باشیمین اوستون قوزقونلار بورودی.
اوندا گؤردوم چیخدی الینجه داغینین تولکوسی.
بیر پول آتدی دئدی آتام دئییر کس شاققانی سؤک قابیرقانی.
یاغیندان قرهسیندن هفدیریم اوچ دیرم.
دئدیم دانیشما هرزه گئدهرم الیندن مرنده عرضه.
گتیررم دارغادان قتلیوه فرمان.
دئدی نییه؟ مه یه یوخوموزدی یوخسولوق.
بیر باخ الینجه داغی کیمی داغیمیز.
چایلاقلاردا بوستانیمیز باغیمیز.
قارقالاردان قورودوموز یاغیمیز.
گؤردوم ایش ائله بیل یاشدی.
حریفلر مندن بیر خیردا باشدی.
بوروغی دؤندوم اوز قویدوم قاشماغا ...
«اسب کهنسال»
رفتم بازار و اسبی دیدم.
گفتم: عمو این اسب را به من بفروش.
گفت: به جان پسر و دخترم که این اسب لنگه ندارد!
گفتم: برای چه؟
گفت: مادرش از نژاد ترکمن بود و پدرش اسب سیاه.
از سن و سال آن اسب پرسیدم.
گفت: قبل از حضرت آدم سه ساله بود.
در کشتی نوح اسب کهنسالی بود.
در عهد نادری اسب جوان سه سالهای بود.
در عهد نوشیروان عیبی پیدا کرده است.
گفتم: عیب و ایرادش چیست؟
نگاه کردم دیدم یک چشمش کور است و آن دیگر سفیدی آورده است.
در چهار دست و پایش چهل تا داغ داشت.
گفتم: حیوان دیگر در تو چه عیب و علّتهایی هست؟
گفت: در این پیکر آثار نقاهت فراوان است.
مبلغی برایش طی کردیم.
اسب را به سوی سر بالایی کوه النجق راندم.
دندههایش به همدیگر سابیده میشد.
در آنجا اسب درازکش به زمین افتاد.
چهار دست و پایش را به زمین کوبید.
زبانش را یک وجب بیرون آورد.
خیال زندگی را از سرش بیرون انداخت.
در آن وقت دیدم گرگ کوه النجق سر و کلّهاش پیدا شد.
تا او را دیدم دست و پایم خشک شد.
بالای سرم پر شد از کرکسها.
در آن وقت دیدم روباه کوه النجق سر و کلّهاش پیدا شد.
یه پولی جلوی من انداخت و گفت: پدرم میگوید؛
ببر راستهاش و از هم بدر دندههایش را
از چربی و گوشت خالصش هفت درم و سه درم.
گفتم: خفه شو هرزه از دست تو میروم به مرند برای عرض حال!
از داروغه برای قتلت فرمان میآورم.
گفت: چرا؟ مگر ما ندار و تهیدست هستیم؟
یه نظر نگاه کن کوهی مثل کوه النجق داریم.
در حاشیهی رودخانهها بوستان و باغ داریم.
کشک و روغنمان را از کلاغها میگیریم.
دیدم مثل اینکه کار زار است.
حریفها یک کمی از من سرترند.
فلنگ را بستم و پا گذاشتم به فرار ...
- ۹۳/۰۴/۲۵
وبلاگ عالی و پر محتوایی دارید
خوش حال میشوم مقدار از وقت گرانبهایان را برای دیدن تارنمای من مصرف کنید
با "ساختار عینک سه بعدی و آموزش ساخت آن!!" و "جدیدترین مجموعه عکس های سه بعدی!!" بروزم!!