رساله ی التبعیضات
همچنین حالتی که ویژگیها و معیارهای انتسابی مبنای توزیع قدرت یا ثروت قرار گیرد؛ تبعیض نامیده میشود. در شرایط تبعیض فرصت تحرک اجتماعی یکسان برای افراد وجود ندارد و افراد در آموزش یا انتخاب شغل شرایط نابرابری دارند.
از عواملی که به رشد تبعیض در جامعه کمک میکند؛ جداییگزینی مکانی افراد جامعه است. - این همان بالانشینی یک عده ی معدود و پشت در ماندن اکثریت قریب به اتفاق مردم است -
تبعیض نژادی، تبعیض جنسی، تبعیض مذهبی ، تبعیض شغلی، تبعیض سیاسی و سنی و...از انواع رایج تبعیض هستند.
... و اینکه بر اثر تبعیض چه اتفاقاتی که نباید بیفتد، می افتد و بعضی از ما بهتران یک شبه ره صد ساله بل که ره هزار ساله می روند و یک عده ی دیگر به خاک سیاه می نشینند و بعضی ها از انواع رانت های اقتصادی و اطلاعاتی و فرهنگی و سیاسی و هزار نوع دیگر که مانند سرطان در حال رشد می باشد برخوردار می شوند و به کجاها که نباید می رسیدند و می رسند و بعضی ها صم بکم و مانند گنجشک مار دیده هاج و واج می مانند، کاری نداریم و کار ما نیست و اهل خود را می طلبد و نیاز به کار کارشناسی دارد و همایش ها باید برگزار شود و کالبد شکافی انجام پذیرد و یک عده افاضات کنند و دیگران به به و چه چه بگویند و آخر سر چه بشود یا نشود، وا می گذاریم به نخبگان و خبرگان و فرهیختگان و آرد بیخته ها و الک آویخته ها و ...
از این مقدمه می گذریم و به تعریف عامه فهم تبعیض می پردازیم که همه با آن به طور کامل آشنایی دارند حتی اکابر رفته های عزیز و بزرگوار و استخوان خردکرده!
تبعیض یعنی نابرابری در برابر امکانات و موقعیت های برابر، یعنی فرق قائل شدن، یعنی همه را به یک چشم ندیدن،یعنی برای یک عده خاصه خرجی کردن و بقیه را به امان خدا رها کردن، یعنی مردم را به گرو ه های مختلف تقسیم کردن و خودی و غیر خودی نامیدن و تنی و ناتنی فرض کردن، یعنی عده ای را خواص دیدن و بقیه را عوام دیدن و ...
اینکه چرا چنین کنند و چنین شود باز به عهده ی اهلش وامی گذاریم! این بنده ی حقیر فقیر سراپا تقصیر نه جامعه شناسم و نه اقتصاددان و نه مرد سیاست و نه مرد ریاست!!!
تنها کوره سوادی دارم که آن هم از صدقه سری سخت گیری های بعضی از اساتیدم در مدارس و دانشگاه ها بحاصل آمده است و از آن جایی که عرق وطن و فرهنگ و هویت دارم، شب و روز مطالعه می کنم و قلم به تخم چشمانم می زنم تا سرانه ی مطالعه در کشورمان پایین نیاید بل که هم به پای بعضی کشورهای تازه استقلال یافته برسد!!!
... لذا بعضی از دوستانم اسمم را خوره ی کتاب گذاشته اند ولی من فکر می کنم بیشتر کرم کتاب باشم تا چیزهای دیگر، چون هی میان کتاب ها وول می خورم و سیرمونی هم ندارم!
کاری ندارم که حاصل این وول خوردن های شبانه روزی چه هست و چه نیست! اما این روزها به کشف عجیبی رسیده ام و شاید به عنوان کاشف تبعیض در حوزه ی ادبیات، یافته ام را به ثبت برسانم!
بله داشتم از کشف بزرگم پرده برمی داشتم، اگر چه بعد از این خیلی ها ادعا خواهند کرد که آن ها هم به این کشف بزرگ آن هم سال ها قبل از این بنده رسیده بوده اند، کاری ندارم و دعوایی هم با کسی ندارم دندشان نرم، اگر چنین بود قبل از من می رفتند و ثبت کشف می کردند و حق اکتشاف می گرفتند!!!
مدت های مدید آن هم بر اثر غفلت تصور می کردم که تبعیض و رانت و ناعدالتی و خودی و غیر خودی و ... فقط در حوزه هایی مثل سیاست و اقتصاد و حقوق قضا اتفاق می افتد و بس...
اما وقتی به فرموده ی عارف بزرگ شیخ محمود شبستری نظر را نغز کردم تا نغز ببینم و گذر از پوست کردم تا مغز ببینم متوجه شدم ای دل غافل،عجب غفلت عظیمی صورت گرفته است و کسی خبر ندارد...
تبعیض بزرگ و اغماض نکردنی در عرصه ی ادبیات و فرهنگ روی داده و شاید آن تبعیض های دیگر که سخنش رفت از این وادی به آن کوچه پس کوچه ها راه یافته است و کار از کار گذشته است!
می گویید نه بفرمایید سند و مدرک، دزد حاضر بز حاضر!!!
مگر نه این است که مرگ واقعه ای است محتوم و امری الهی و فقیر و غنی و شاه و گدا و امیر و صغیر و کبیر و... هم نمی شناسد؟ پس چرا برای واقعه ای یکسان و مشابه که برای همه رخ می دهد، اسامی و عناوین و عبارت های بی شمار و گاه متضاد با هم به کا ر می برند از قبیل؛مردن، درگذشتن، دار فانی را وداع گفتن، قالب تهی کردن، جان به جان آفرین تسلیم کردن، ریغ رحمت را سر کشیدن، غزل خداحافظی را خواندن، زرتش قمصور شدن، به درک رفتن، به جهنم رفتن، به هلاکت رسیدن، شربت وصل نوشیدن، به دیار باقی شتافتن و بسیاری دیگر که مجال ذکرشان نیست...
یا برای رسیدن افراد به یک جا و مکان ایضا از عبارت های مختلف و متفاوت که بار معنایی متضاد هم دارند استفاده می شود از قبیل؛تشریف آوردن، شرف حضور به هم رساندن، اجلال نزول فرمودن، سرافراز فرمودن، بنده نوازی کردن، سایه بر سر انداختن، سر و کله اش پیدا شدن،مثل اجل معلق سر رسیدن، مویش را آتش زدن،از زمین سبز شدن، از آسمان افتادن،و ...
همچنین برای خوردن که امر فیزیکی یکسانی است اگر چه گاه با کمی تفاوت در شکل و شمایل آن واژه هایی به کار می رود که خیلی باهم متفاوتند، مانند؛ میل فرمودن، تناول نمودن، خوردن، اکل کردن، کوفت کردن، زهرمار کردن، لمباندن، به خندق بلا ریختن، بلعیدن، اوباریدن، قورت دادن، صیغه ی بلعت را صرف کردن و ...
برای گفتن نیز عباراتی به کار می رود که نشان تبعیض در آن به وضوح پیداست از این قبیل؛ فرمایش کردن، افاضه فرمودن، سخن گفتن، صداع دادن، نالیدن، بیان کردن، مخ خوردن، سوهان کاری کردن،خطابه ایراد کردن، ژاژخایی کردن، روده درازی کردن، آسمان ریسمان کردن، دری وری گفتن، چرت و پرت گفتن، از این در و از آن در گفتن و ...
حتی برای دست به آب رفتن و خوابیدن و بیمار شدن و به ریاست رسیدن و از ریاست افتادن و به ثروت رسیدن و مفلس شدن و... باز عبارات و اصطلاحات متفاوت و متناقض و تبعیض آمیز زیادی به کار برده می شود که به دلیل رعایت اختصار غمض عین می نماییم، همین اندازه بگویم که اگر مصادیق دیگر این کشف جدید گفته شود مصداق مثنوی هفتاد من کاغذ شود خواهد بود، لهذا می گذریم که گفته اند بگذار و بگذر که دنیا محل گذر است...
در خاتمه منتظر پیام های تبریک عزیزان به خاطر این کشف مهم و تاریخی _ اعنی کشف تبعیض در حوزه ی ادبیات و فرهنگ - می باشم!!!
- ۹۲/۰۴/۱۷