رساله ی نفثة المصدوریه
...تیر، ترکش، گلوله.
توپ، تانک، مسلسل.
مین، بمب، راکت، موشک.
میگ، میراژ، توپولف.
خمپاره،کاتیوشا، صدو شش.
خاکریز،سنگر، جان پناه.
دیده بان، پیش مرگ، غواص.
سنگرساز بی سنگر، آن دلاور بی تن و بی سر!
هویزه،شلمچه، دزفول.
مهران، آبادان،سوسنگرد.
سومار،فکه،مائوت...
طریق القدس، رمضان،خیبر.
بدر، والفجر،مرصاد...
هور، شط، اروند.
اسکله، فاو، کارخانه ی نمک!
*******
الوداع ای یلان بی مدعا الوداع!
الوداع ای نام آوران گمنام و بی نشان الوداع!
الوداع اخلاص الوداع!
الوداع ازخود گذشتگی الوداع!
الوداع برادر جان بازم الوداع!
الوداع برادر مفقودم الوداع!
الوداع برادر آزاده ام الوداع!
الوداع همسنگر شهیدم الوداع!
الوداع آقا مهدی الوداع!
الوداع برادران کرد و لر و ترک و بلوچ و ترکمان و ...الوداع!
الوداع ای جنگ، ای جبهه، ای دانشگاه اخلاق و ایثار و جوانمردی و یک رنگی و اخلاص و خاکساری الوداع!
*******
برادرجان چشمانت کو؟
برادرجان دستانت کو؟
برادرجان پاهایت کو؟
ققنوس من خاکسترت کو؟
سیمرغ من بال و پرت کو؟
آه ای وارسته از هرچه هست و نیست! در خواب هایم باز می یابمت! در خواب های رمیده از چشمانم!
وامصیبتا عجب گرفتار شدیم و ماندیم در مانداب تمناهای عفن و ملال آور!!!
*******
آن روز وقتی دیدم یکی از کاندیداهای شورای شهر بر روی بنر تبلیغاتی رنگ وارنگش نویسانده؛ به سنگر ساز بی سنگر مهندس ... رأی می دهیم، دلم لرزید،دلم گرفت، دلم سوخت، دلم خون شد،دلم شکست...
آخر کدام سنگر؟!
آخر کدام سنگر ساز؟!
آن وارستگان و این تهمت جانکاه؟!
کدام مهندس؟!
فارغ التحصیل از کدام دانشگاه؟!
من این غریبه ها را نمی شناسم!
مصداق مؤمن مسجد ندیده اند و رزمنده ی جبهه ندیده!
خوب گفته اند؛حسنی مدرسه نمی رفت اگر می رفت روز جمعه می رفت!!!
مردان جنگ اگر لب وا کنند _که نمی کنند_ گوشی را تاب شنیدن غربتشان نیست!
( آه جبهه کو برادرهای من؟ )
*******
کفایت است، اما، اما، اما...
آه، آه، آه.
وافریادا، وافریادا...
به چه قیمتی؟؟؟
*******
هم از این قماشند حضرات اساتید دانشگاه ندیده!
مدرسین کلاس ندیده!
تشنگان قدرت!
گریختگان از خدمت!
همانان که حاضرند برای دستمال مندرسی قیصریه ای را به آتش بکشند!
.........................
......................................
.......................................................
الوداع شهر محبوب من
ای بازمانده از پس هزاره ها...
- ۹۲/۰۴/۰۱
دردی را که در سینه ات می جوشید و می سوزاند را با جان و دل نوشیدم. همدردم زیرا رنج می کشم از بوی کثیف پول ، بوی خیانت و بوی ریا . همدردیم برادر.
پاینده باشی