رساله ی تاملیه
گاهی وقت ها با خود می اندیشم؛ فاتحان واقعی چه کسانی بوده و هستند؟! آنان که برای گسترده کردن قلمرو کوچک خود و پوشاندن حقارت درون خویش عالم و آدم را به خاک و خون کشیدند، یا آنان که در قلمرو بیکرانه ی روح و اندیشه ی خود به خلق جهانی پر معنا و لطیف و انسانی دست زدند و حصار زمان و مکان را شکستند؟
آیا کوروش و اسکندر و چنگیز و تیمور و هیتلر و مو سولینی و...فاتحان بزرگ و موفقی بودند یا ارداویراف و فردوسی و مولوی و حافظ و سقراط و افلاطون و هومر و دانته و گوته و مارکس و هگل و بایزید و شبلی و خرقانی و شمس تبریزی و سعدی و عطار و ...؟
کدام یک از اینان غنی تر و داراتر بودند؟ کدام یک از اینان و هم مشربان شان مایه ی افتخار بشر و بشریت بودند و هستند؟ کدام یک محبوب تر و یا منفورتر هستند؟ کدام یک اگر نبودند بشریت واقعا چیزهایی را کم داشت؟!!!
کدام یک از اینان هنوز که هنوز است تاثیر خود را بر جامعه ی بشری حفظ کرده اند؟
در بررسی کارنامه ی این افراد هیچ گاه به تاثیرات اقتصادی آنان - چه مثبت و جه منفی - توجه نشده است و نمی شود!
امروزه وقتی کارنامه ی ملتی مورد بررسی قرار می گیرد، بیش تر از آن جنبه توجه ها را جلب می کند که این ملت در طول حیات چند هزار ساله ی خود چه ارمغانی به بشریت تقدیم نموده است؟ و اینکه حاصل جمع اندیشه ی اندیشمندان و علم دانشمندان و هنر و اخلاق هنرمندان و اخلاق ورزان این ملت چه عدد و رقمی بر اندیشه و علم و هنر و اخلاق، جهانی افزوده است و عالم علم و خرد و هنر و اخلاق تا چه اندازه وام دار این ملت است؟!
این روزها وقتی مشاهده می شود، عده ای برای مسائل و مباحث زودگذر و روزمره قبا و پیراهن چاک می کنند و از مسائل و مباحث بنیادین مورد اشاره غفلت می ورزند، تاسف و دریغی جان گداز به ذهن و روح آدمی چنگ می اندازد و رها نمی کند!
چه قدر ساده لوح و سطحی اندیش باید بود که تصور کرد قهرمانی ظهور کند و یک مرتبه و یک تنه بساط هر چه نابسامانی و ناهنجاری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و هنری و ...است،را برچیند!
نگاهی خرد ورزانه و منطقی و عالمانه و تاملی در مواریث فکری و فرهنگی و علمی و هنری و اخلاقی گذشته ی درخشان ملت ها، هر انسان آزاداندیشی را از این نوع ساده اندیشی ها و سهل انگاری ها باز می دارد!
آیا زمان آن نرسیده است که در مسیر پیموده شده ی تکراری تجدید نظر و اندیشه ای بنیادین صورت گیرد؟!
آیا زمان آن نرسیده است که کار به کاردانی سپرده شود که حتی المقدور ارج و منزلت اهل فکر و علم و هنر و معرفت و اخلاق را پاس بدارد و هنرمندان را بر صدر نشاند و بی هنران را در جای خود! و کارهای بزرگ را به مردان بزرگ بسپارد و شایسته شناس باشد و امور را به مجرای اصلی و حقیقی خود باز گرداند...
این شاید به نوعی حداقل گامی هر چند کوچک بوده باشد برای بازیابی جایگاه جهانی ملتی بزرگ و شایسته و دارای پشتوانه ی عظیم فکری و فرهنگی و علمی و هنری و عرفانی و...
بعضی ها به اندازه ای بزرگ و وارسته هستند که هیچ پست و مقامی در شان و منزلت و اندازه ی شخصیت آنان نیست و هیچ سمتی بر بزرگی آنان نمی افزاید! و در مقابل هستند کسانی که به اندازه ای حقیر و بیچاره اند که هیچ پست و مقامی ولو به ظاهر بسیار بزرگ، حقارت شان را نمی پوشاند!!!
مردم ما خصوصا اهل خرد و اندیشه به خوبی نشان داده اند که پیچ های بسیار سخت و هولناک تاریخی را با تدبر و اندیشه پشت سر گذاشته اند و راه به سلامت برده اند و ققنوس وار از پی هر حادثه ی بنیان کنی از نو جان گرفته اند و سر بر افراشته اند...
خردورزی،منطق،عقلانیت،انصاف،واقع بینی،حافظه ی تاریخی و تکیه بر هویت واقعی انسانی و اخلاقی و هنری و عرفانی خودمان ما را از دچار شدن به آلزایمر سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و انسانی و...باز خواهد داشت.
پرسش اساسی باز به قوت خود باقی است،فاتحان واقعی تاریخ و تسخیر کنندگان جان و روح آدمیان چه کسانی بوده و هستند و خواهند بود؟ و ارزش انسان های بزرگ به اندیشه های بزرگ و آثار هنری بزرگ و اخلاق ورزی می باشد یا شکم های بزرگ و پست و مقام های بزرگ و آلاف و علوف بسیار و ...!!!
- ۹۲/۰۳/۰۴