نگاه طنزآلود عطار
چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۰، ۰۸:۲۸ ب.ظ
قحطی مصر
در مصر قحط سالی شد؛ مردم نان،نان! می گفتند و
از گرسنگی می مردند. بسیاری مرده بودند؛
آنهایی هم که نیم جانی داشتند
به خوردن مرده ها مشغول بودند. دیوانه ای این مردنِ مردم و نبودنِ نان را
که دید گفت: «ای خداوند دین و دنیا! وقتی که به اندازه ی کافی روزی
نداری، کمتر بیافرین!»
گفت: ای دارنده ی دنیا و دین
چون نداری رزق، کمتر آفرین!
منطق الطیر عطار، ص 359
اسم اعظم خدا
مردی از دیوانه ای پرسید: «اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت: «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم،نه
هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه ی اتحاد
مردم نان است».
مصیبت نامه ی عطار ص 359
- ۹۰/۱۰/۱۴
گفتند :چه نوشی ؟ گفت : خون ملت !
گفتند: چه پوشی ؟ گفت : پوست ملت !
گفتند: اینها را از چه راه به دست می آوری ؟ گفت :از جهل مردمان
گفتند : از جهل چگونه مراقبت می کنی ؟ گفت : در جعبه طلایی تقدس !
گفتند : وچیست محافظ ان جعبه ؟ گفت :حماقت و خرافات !