اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

پیش درآمد

چشم در چشمانت می‌دوزد کاغذ سفید. قلم در انتظار حرکت. تو گم شده‌ای. خیال اوج گرفته است. رفته است. خیال بازگشتش نیست. از آن سان که شوریده‌ی شیراز می‌گفت:

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

 

زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند...

تا کجاهاست جولانگاه خیال؟ و اگر نبود چه؟ این همه نقش چگونه رقم می‌خورد؟ چه صورتگر افسونگری است این خیال! چه نقش‌ها می‌زند از بی‌نقشی! سترگ مایه‌ای در عین تهیدستی! این همه تصویر. این همه صورت. این همه شعر. این همه ساز و سوز. جهان سیری جهانسوز. کلام زاده‌ی یک رشحه‌اش. جان جان. ناگنجیدنی در بیان. مایه‌ی این همه وجد و غلیان.

سیر می‌کند آفاق تا آفاق را. سیر نمی‌شود از این سیر بی‌پایان. کشف. شهود. اشراق. تابش انوار ازلی. سکر. صحو. محو. بی‌خودی. خلجان. آشوب. شیدایی. تهی از هر چیز. پر از تهی. قطره‌ای، دریایی در آنی.

چشم باز می‌کنی. قلم در انتظار. برگ‌های سفید عطشناک. همچون زمینی تفتیده در انتظار باران. امان از دست این خیال. به کجاها کشانده بوده‌ات؟ مانند کسی که رویایی دیده و فراموش کرده باشد خوشی مبهمی در جانت چنگ انداخته است. وجدی ناشناخته در وجودت پا گرفته است. از آن نوع که زمین را در آغاز بهار.

*****

تصاویر مبهم کودکی زنده می‌شوند. جان می‌گیرند. وضوح می‌یابند. کودکی در کوچه پس کوچه‌های پیچ در پیچ. همزاد خیال. همبازی قاصدک‌ها. شیفته‌ی پروانه‌ها. مفتون گل‌های زرد و چهچهه‌های قناری‌ها...

بیشتر از چهل سال از آن روزگار سپری شده است امّا انگار همین دیروز بود. اوّلین روز مدرسه و من هاج و واج و حیرت زده.

همه چیز برایم تازگی داشت. بچّه‌ها. مدرسه. معلّم. میزها و نیمکت‌ها. کلاس. تصاویر نصب شده بر بالای تخته سیاه. همه و همه.

*****

زمان بی آنکه منتظر بماند به شتاب در گذر. اوّلین و بهترین جایزه‌ی عمرم کتاب داستانی بود از طرف معلّم کلاس سوّم ابتدایی‌ام جناب آقای ابوالقاسم نصیری. هرچه بود و هرچه شد از آن زمان آغاز گردید.

مونس تنهایی‌ام را یافته بودم. کتاب. بسان دو همزاد پیوند خوردیم به هم تا به امروز. انس گرفتیم. در هم تنیدیم. یکی شدیم. خواندم و خواندم و خواندم. هنوز هم می‌خوانم. با افراط. سیری‌ناپذیر. تشنه‌تر و تشنه‌تر. استسقایی پایان‌ناپذیر. حکایت همچنان باقی.

اکنون سالهاست که همزاد دیگری نیز ـ نوشتن ـ به ما پیوسته است. سه همزادیم. من و خواندن و نوشتن. هر سه پای به پای هم و دوش به دوش تا چه پیش آید.

بی تعارف خویشتن را وامدار همه می‌دانم. مردم. معلّمان. اساتید. نویسندگان. همه و همه. چه آنان که بی واسطه چیزهایی به من آموختند چه آنان که با واسطه.

*****

داستان‌های زیادی خوانده‌ام. از نویسندگان بزرگ. از ادبیّات ایران و جهان. از نویسندگان خودمان. از نویسندگان اقصی نقاط دنیا. از یونان و ترکیه گرفته تا فرانسه و انگلستان. از روسیه و پرتقال و اسپانیا گرفته تا پرو و کلمبیا. از برزیل گرفته تا آمریکا و ایتالیا.

کمتر نویسنده‌ی اسم و رسم‌داری هست که اثری از او را نخوانده باشم. و چه بسا چند اثر از یک نفر.

امّا داستان مردم ما هم شنیدنی است. حکایت‌هایی پر از شکر و شکایت. قصّه‌هایی پر از شادی و غصّه. از ارباب و رعایا. از خان‌ها و بیگ‌ها. مردانی نه از تبار دیلم و گیلک امّا گیله‌مردوار. سووشون خود حکایت آنها. فقط جای انگلیس و روس را باید عوض کرد.

دستخوش تاراج خودی و بیگانه. سواران ارشد خان و قره‌داغی‌ها. چپاول پشت چپاول. غارت پشت غارت. دهشت و وحشت. بریدگی. استیصال.

هم از آن سبب است پیچ در پیچ و تنگ بودن کوچه‌های قدیمی. چه تلخ است ماجرای دخترک بی‌پناهی که در تجاوز روس از کسانش جدا مانده و از وحشت لال شده بود...

داستان‌ها گویی سرگذشت مشترک همه‌ی انسان‌هاست در جای جای جهان. و من در متن همه داستان‌ها بخشی از سرگذشت مردمانمان را دیده‌ام. حتّا در آثار نویسندگانی که ما را ندیده‌اند و از سرگذشتمان خبری ندارند....

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۵)

سلام استاد

ماشا ا.. می بینم پشت سر هم کتاب شروع میکنید. بزنم به تخته!
عجب قدرت بیانی. اسمش چیه ین کتاب؟ فکر کنم زندگی نامه ادبی تاریخی تون باشه نه؟ انصافا جالب نوشتین.
راستی از اون یکی کتاباتون(تاریخ بناب - کنایات) چه خبر؟ یادتون نره از هرکدوم با امضای نویسندش مالیات بنده میشه!
ممنون از مطلب زیباتون و بازم مثل همیش موفق باشید.
ارادتمند علی
سلام آقای دلدار
خسته نباشیدبنده امامی هستم
اسم بنده رو به خاطر میارید؟ من یکی از شاگرد های شما بودم کلاس سوم انسانی همکلاس آقایان کلیبر،جداری و.....
یادش بخیر عجب روزهایی داشتیم یادم هست اون روزها شما درباره ادبیات ترکی تحقیقات جالب و ارزشمندی داشتید خیلی علاقه دارم بدونم نتیجه کارتان چی شده!
این کتاب در دست چاپ همون کتاب هست؟
کارها تون در زمینه ادبیات ترکی به کجا رسیده؟
سلام خسته نباشید
شما که لطف می کنید ابن همه مطالب خوب و جالب تو وبلاگتون مرقوم میکنید سعی کنید از نوشتن مطالب درازی مثل مطلب قبلی که خیلی هم با فونت ریز نوشته شده پرهیز کنید که کمتر کسی توان مطالعه آن را دارد در عوض میشه مطالب نابتری که در کمتر مقاله ای بیان شده را نوشت.
در ضمن چرا خودتان از اشعار شیرینی که مولانا به زبان ترکی یا ترکی فارسی سروده اند در اثنای مقاله نیاورده اید؟!!
من به دنبال ادامه این شعر زیبای مولانا بودم که سر از وبلاگ شما در آوردم:
دانی که من به عالم یالقیز سنی سورمی
ور در برم نیایی اندر غمت اولرمی
لطفا اگه ادامه این شعر را می دانید در وبلاگتان بنویسید.
ممنون
یا علی
re:سجاد
یادم هست. فرهنگ کنایات زیر چاپ می باشد و بقیه ی کارها هم ادامه دارد. به همه ی دورستان سلام برسان
دست مریزاد و خدا قوت.فرصت کم بودفقط عرض ارادت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی