اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
۱۴
اسفند

این که سگ حیوان وفاداری است و این که تلوزیون وسیله ی مفیدی است، در آن هیچ شکّ و شبهه ای نیست!

این که سگ و تلوزیون یا متعلقّات آن چه ربطی به هم دارند، خود م هم نمی دانم ! سهل است که شیخ نهایی و کئفلی ایسکندر و قالایچی مورتوض و مرشد چمنستان خران هم نمی داند!

مدّت ها قبل یکی از همسایگان نزدیک که پارسال دوست بودیم و امسال آشنا شده ایم، دیشی بر پشت بام خود علم کرد!

وقتی سخن از علم کردن به میان آمد یاد آن حکایت؛ یکی روستایی سقط شد خرش / علم کرد بر تاک بستان سرش   افتادم. به خیالم که این بشقاب بزرگ هم شاید کار آن کلّه ی استخوانی را بکند، مدتّی حیران و ویلان بودم و از آنجایی که این بنده از اوّل دوران طفولیّت بچّه ی مأخوذ به حیایی بودم ، رویم نشد از همسایه ی عزیز بپرسم که؛ به چه کار آیدت این وسیله ی خاص؟!

از پس اندی از سپری شدن ایّام روزان و شبان صدای زوزه ی سگی از خانه ی همسایه بلند شد!!!

به خیالمان که سگ های ولگرد کوی و برزن - البتّه منظورم سگ ولگرد صادق هدایت نیست - چشم مأموران سگ کش شهرداری را دور دیده اند و آزادانه زوزه سر می دهند، مدّتی پاپی قضیه نشدیم!

امّا چشمتان روز بد نبیند، دیگر نه تنها قیلوله های بعد از ناهارمان از دست رفت بلکه خواب آرام شبانه هم از چشمانمان گریخت! تازه آن وقت بود که شستمان خبردار شد که این همه زوزه و عوعو مال سگ پاکوتاه همسایه است که به مبلغ هنگفتی خریده اند!!!

با تنی چند از همسایگان دیگر شور و مشورت کردیم که چگونه با همسایه ی عزیز دیالوگ کنیم که حالی شود؛ اولا سگ حیوان نجسی است و جایش در خانه و آشپزخانه و هال و حمّام نیست!

ثانیا این حیوان حامل بیماری های مختلفی است که ممکن است بچّه ها و خودشان را مبتلا کند!

ثالثا همسایگان چه گناهی کرده اند که وقت و بی وقت باید صدای زوزه های این حیوان وفادار را بشنوند؟!

بالاخره قرار شد یکی از همسایگان که سن و سالی از او گذشته بود پا پیش بگذارد و مسأله را حل کند!

امّا نشد که نشد.

صاحب سگ با کلّی فلسفه بافی و اینکه سگشان شناسنامه ی بهداشتی دارد و از نژاد اصیلی است و شجره نامه ی مستند و موثّقی دارد و روزانه سه کیلو گوشت بدون چربی پخته شده می خورد، از خر شیطان پایین نیامد و به شدّت از لزوم نگه داری سگ در خانه دفاع کرد!!!

آخر سر با کلّی اندیشه ورزی و بررسی علل و عوامل تغییر رویّه ی زندگی همسایه ی عزیزمان متوجّه شدیم، هر چه هست زیر سر آن دیش و بشقابی است که بر پشت بام علم شده است!!!

آخر همسایه ی عزیز ما نه سواد درست و حسابی دارد که از برنامه های علمی ماهواره استفاده کند و نه از ذوق و هنر بهره ای دارد که از برنامه های هنری استفاده ببرد.

همسایه ی عزیز ما فقط سریال های خانوادگی را تماشا می کند!!!

آخر ما باید از کجا  می دانستیم که تازه گی ها سگ  هم عضوی از خانواده محسوب می شود؟؟؟

از آن گذشته به قول همسایه ی عزیز ما؛ همه که مثل ما امّل نیستند که ندانند رئیس جمهور بزرگ ترین کشور زورگوی دنیا هم سگ سیاهی دارد که عضو خانواده اش می باشد و در کاخ سفید زندگی می کند!!! 

  • میر حسین دلدار بناب
۰۳
بهمن

«پیشکش دکتر هاشمی وزیر محترم بهداشت گل سرسبد وزرای دولت تدبیر و امید»


این شیب ملایم هم برای خودش حکایتی شده است!!!

هر چه با اهل فن و فیزیکدانهای شیب شناس مکاتبه، مذاکره و مصاحبه کردم هیچکدام پاسخ مستدل، منطقی، اقناع کننده و معقول ندادند که ندادند!

یعنی حقیقتا آن ها هم عقلشان به جایی نرسید که نرسید!!! 

دو سال تمام هر چه عقل هایشان را ریختند روی هم، نشد که نشد! چرا که شیبی به این ملایمت در هیچ کتاب و دفتر و دیوانی نبود که نبود.

ما هم که عمری سطح شیب دار خواندیم و در کوه و کمر راندیم یعنی کوه نوردی کردیم باز شیبی به این ملایمت را نه دیدیم و نه از کسی شنیدیم!

دیشب ضمیر ناخودآگاه به طور خودجوش ومردمی! در اقصای شب، زمانی که در حالت خواب و بیدار ی سیر می کردم به کار افتاد و جواب را یافتم!

کم مانده بود مانند آن فیلسوف یا فیزیکدان نیمه دیوانه - ارشمیدس - فریاد برآورم که یافتم یافتم امّا رعایت اهل خانه را از این فریاد کشف و شهود صرف نظر کردم!!!

شیب ملایم یعنی اینکه گاماس گاماس و آسته آسته - البته نه از آسته آسته های قدیم که چندین دهه طول می کشید بلکه از آسته آسته های معاصر که در عرض چهار سال میسّر می شود - جمله ی معترضه ام هم  دچار شیب ملایم شد، ارباب معنی بر این حقیر ببخشند.

بعله شیب ملایم یعنی اینکه گاماس گاماس تخم مرغ دزد زمین دزد می شود، یا بانک دزد می شود، یا چه می دانم شهر دزد می شود، بله منظورم پدیده های جدید است درست متوجّه شدید!!!

شیب ملایم یعنی اینکه کسی که نهایتا توان اداره ی یک مجموعه ی بسیار بسیار کوچک را دارد، یک شبه وزیر می شود، وکیل می شود، استان دار می شود، فرماندار می شود، رئیس می شود و خلاصه همه کاره می شود و می شود آنکه نباید بشود.

شیب ملایم یعنی اینکه معاون اوّل رئیس جمهور در عرض چهار سال می شود رفیق دزد و شریک قافله یعنی با گرگ دنبه می خورد و با چوپان بیچاره عزاداری می کند!

شیب ملایم یعنی اینکه درآمدهای نفتی در عرض هشت سال با صد سال برابری می کند و نفت بی پا می آید سر سفره های مردم!!!

شیب ملایم یعنی اینکه تا به خود بجنبی کالاهای فکسنی و بنجل چینی از زمین و آسمان مثل باران بر سرت می بارد و ککت هم نمی گزد و تولید داخلی به اغمایی می رود شبیه خواب اصحاب کهف!!!

شیب ملایم یعنی اینکه مسئولین محترم در همایش ها و نمایش ها از فساد و رانت و پدیده ی آقازادگی و یقه سفیدی صحبت می کنند و آمارهای نجومی می دهند و هیچ کس شاخ در نمی آورد که سهل است تعجّب هم نمی کند!!!

شیب ملایم یعنی اینکه بر اثر ضعف مدیریّت عده ای عقل کل، دریای اساطیری چیچست - دریاچه ی نیمه جان ارومیّه ی فعلی - با عمری به درازای عمر کره ی زمین در عرض دو دهه دچار مرگ مغزی بشود!!!

شیب ملایم یعنی اینکه قلعه ی هفت هزارساله ی مانداگارانای مرند بر اثر ندانم کاری عدّه ای سودجو مانند اتّحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شود و مانند گوشت قربانی هر کسی سهمی از آن برای خود اختصاص دهد و احدالنّاسی هم نپرسد، به کدامین گناه؟؟؟

شیب ملایم یعنی خشکیدن زاینده رود و تراشیده شدن جنگل های شمال و سبز شدن ویلاها و عشرتکده های از ما بهتران!!!

شیب ملایم یعنی دست درازی بعضی ویژه خواران به منابع طبیعی و مراتع ملّی و تبدیل آن ها به مزارع شخصی و آب از آب تکان نخوردن!!!

شیب ملایم یعنی هر کسی ساز خود را زدن و کسی را با کسی کاری نبودن و مرگ نظارت!!!

شیب ملایم یعنی تخته گاز در جادّه ی بی رقیب صادرات و واردات راندن  و  تره برای کسی خرد نکردن!!!

شیب ملایم یعنی فرار مالیاتی میلیارد میلیاردی و ...

شیب ملایم یعنی اینکه لواش سه تومانی در عرض کمتر از یک دهه می شود دویست تومان و گوشت بیست تومانی می شود چهل هزار تومان و پنیر پنج تومانی می شود بیست و پنج هزار تومان و...

شیب ملایم یعنی اینکه آن هایی که در تمام عمرشان یک کتاب درست و حسابی نخوانده اند به لطف بعضی دانشکاه ها می شوند استاد تمام!!!

شیب ملایم یعنی اینکه هر شوت یک فوتبالیست در عرض یک سال با حقوق کلّ سی سال یک معلّم برابری می کند!

شیب ملایم یعنی اینکه در شهر کوچک ما آ ن هایی که تا چند سال پیش آه نداشتند تا با ناله سودا کنند، حالا می شوند برج ساز، کارخانه دار، وارد کننده، صادر کننده، بالا برنده، پایین آورنده و ...

شیب ملایم یعنی اینکه سرانه ی مطالعه ی هم وطن های ابن سینا و ابوریحان و خوارزمی و شمس و مولانا و... در عرض یک سال از سرانه مطالعه ی یک هفته ی چشم بادامی ها کمتر  می باشد!! امّا اهن و تلپمان برقرار است که ماییم که از پادشهان باج گرفتیم!!!

شیب ملایم یعنی اینکه در عرض کمتر از دو دهه شبکه های ماهواره ای آن ور آب هدایت کننده ی افکار و سلایق مردم  این ور آب می شوند!!!

شیب ملایم یعنی اینکه در عرض کمتر از یک دهه ما از لحاظ داشتن رکورد بزرگترین اختلاس های تاریخ افتصاد دنیا اوّل اوّل می شویم!

شیب ملایم یعنی اینکه وقتی مردم به ما اعتماد می کنند و مسئولیّتی به ما می سپرند، گاماس گاماس خویشاوندان دور و نزدیک را می کشیم سر سفره ی یغمای مام میهن و بچاپ بچاپ راه می اندازیم!!!

شیب ملایم یعنی اینکه ایثار و مردانگی و ارزش های انسانی و اخلاقی در طاق فراموشی گذاشته می شود و مروّت و وفا مانند سیمرغ و کیمیا می شود و باید سراغشان را در کتاب های عهد عتیق گرفت!!!

شیب ملایم یعنی اینکه... 

                                 ؟؟؟

                                     !!!

  • میر حسین دلدار بناب
۲۵
دی

« تحصیل علم جهت لقمه ی دنیوی چه می کنی؟

این رسن، از بهر آن است که از این چاه برآیند، نه از بهر آن که از این چاه به چاه های دیگر فرو روند!

 در بند آن باش که بدانی که؛

   - من کیم؟

     - و چه جوهرم؟

       - و به چه آمده ام؟

        - و کجا می روم؟

          - و اصل من از کجاست؟

             - و این ساعت در چه ام؟

                - و روی به چه دارم؟»

« آری به ذات پاک او، به ذات پاک ذوالجلال،

    آن قوم نیز در آن مدرسه، جهت آن تحصیل می کنند؛

       تا فرهنگ بدانیم، تا فلان مدرسه را بگیریم!

         تا فلان موضع را بگیریم و زود مشهور شویم!

  تحصیل علم جهت لقمه ی دنیاوی چه می کنی؟!

       در بند آن، نی که بدانم که؛

      - من کیم؟

         - و چه جوهرم؟

           - و به چه آمده ام؟

              - و کجا می روم؟

                - و اصل من کجاست؟

اگر این معانی در عبارت همچو آب در کوزه است، بی واسطه ی کوزه من آب بیابم!»

خطّ سوم ص149ص،148

این ها سخنان شمس تبریزی است که از پس قرون، گویی روزگار ما را به نقد و چالش می کشد؟!

این تذهبون؟  به راستی کجا می روند بعضی ها ؟!

این همه مدرسه و دانشگاه!

این همه استاد و دانشجو!

این همه عنوان و مدرک!

به کجا چنین شتابان؟

مدرک هست، کو درک؟! دانش هست، کو دانشجو؟! کدام استاد؟! کدام علم؟!

دریغ از جرعه ای عطش اشتیاق!

دریغ از ذرّه ای شوق آموختن!

نور شمس بر مولانا افتاد، اعجوبه ای زاده شد که چشم ها هنوز هم از دیدارش خیره می شود!

از ریزه خوار اندیشه ی دیگران، خداوند سخنی زاده شد بی همتا! از شیخی مقلّد رهبری زاده شد مولّد اندیشه!

از پیروی چشم و گوش بسته، راهنمایی زاده شد طغیانگر!

به راستی ما به کجا می رویم؟! با این همه دم  و دستگاه های عریض و طویل؟!

« ذرّه ای چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون آن نکند!» شمس تبریزی.

!!!

   ؟؟؟

  • میر حسین دلدار بناب
۲۱
دی

نخستین همایش ملی مرند شناسی: مرند؛ تاریخ، هویت و توسعه 



نخستین همایش ملی «مرند شناسی: مرند؛ تاریخ، هویت و توسعه» تابستان 1394 به همت انجمن ایرانی تاریخ در شهرستان مرند برگزار می شود.

 

توسعه حقیقی متضمن سرمایه گذاری در منابع نیروی انسانی‏، جهت توانا ساختن افراد و جامعه برای برآوردن نیازهای اساسی است. بهبود تدریجی کیفیت زندگی و تکامل فکری جامعه نیازمند آگاه سازی و معرفت افزایی، نهادسازی و کنش مشارکتی است. کسب معرفت و آگاهی فرایند پیچیده ای دارد و امری آنی نیست .نخبگان ‏توسعه باور زمینه های چنین فرایندی را فراهم می سازند.به آگاه سازی به عنوان  ابزار مسئولیت پذیر و جامعه پذیر نگریسته می شود. آگاه سازی حرمت گذاری به خویشتن را افزایش می دهد و حس مسئولیت اجتماعی را تقویت می کند و در نهایت ابزار مهم تجهیز و توانمند سازی نیروی انسانی خواهد بود.از طریق آگاه سازی بی عدالتی ها اصلاح و استانداردهای زندگی حاصل خواهد شد. به دنبال آن وطن دوستی و جانفشانی برای  حفظ وطن به عنوان ارزش های والای انسانی روی خواهد داد.

 

باید اذعان داشت که آگاهی و شناخت در یک فرایند پیچیده ی اجتماعی و سیاسی به دوستی و جانفشانی در راه وطن می انجامد. زیرا وطن تنها محل سکونت نیست  بلکه هویت بخش، آموزنده آیین زندگانی، تداوم بخش آگاهی تاریخی، ذهنیت و احساسات همه جانبه آدمی است. پس شناخت وطن به معنای آگاهی از همه ی آنهاست و موجب زندگانی آرام و بی دغدغه در دنیای پرهیاهوست.

 

یکی از مهمترین راههای شناخت وطن، آگاهی از تحولات و توانمندی های بالقوه و بالفعل آن است، تا بتوان آن را در راه توسعه بکارگرفت. هرچند توسعه به ذات خود ارزش نیست بلکه زمینه ساز تکامل انسانی و تحقق و تجلی ارزش های الهی محور می تواند عمل کند.

 

 

اهداف همایش:

 

  این همایش بر اهداف زیر متمرکز شده است:

 

1-    شناسایی توانمندی های بالقوه و بالفعل انسانی و مادی و ارزشی شهرستان مرند.

2-    زمینه سازی برای تعالی و تکامل فکری و معنوی و مادی همشهریان.

3-    تولید و تقویت حس مسئولیت پذیری در قبال شهر و مردمان آن.

4-    تولید و تقویت معرفت تاریخی و هویت اجتماعی و سیاسی همشهریان.

5-    آسیب شناسی رفتارهای اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی.

6-    ارایه راهکارهای بومی برای برون رفت از آسیب ها و بحران های جامعه.

7-    تقویت روابط و همبستگی بین نسلی.

8-    تقویت روابط بین نخبگان مقیم و غیر مقیم شهر .

 

 

محورهای کلی همایش:

 

1)      محور اقتصادی: اقتصاد تجاری، اقتصاد کشاورزی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد دامی، منابع و معادن، نهادها و سازمان های اقتصادی و پولی دولتی و خصوصی، بازار و مناسبات آن با سیاست و قدرت، نظریات و راهکارهای توسعه اقتصاد منطقه ای، موانع توسعه اقتصادی و ...

 

2)      محور فرهنگی:  هنر و معماری، زبان، لهجه ها و زبانشاسی تاریخی؛ ادبیات؛ مذهب  و باورهای مذهبی؛ آموزش و نهادی های آموزشی؛ پژوهش و نهادهای پژوهشی؛ نهادهای فرهنگی دولتی و غیر دولتی، هویت فرهنگی، اجتماعی و دینی، نظریات و راهکارهای توسعه فرهنگی منطقه ای، موانع توسعه فرهنگی منطقه ای و ...

 

3)      محور اجتماعی: اقشار و طبقات اجتماعی؛ باورها و سنت های اجتماعی بومی، بازیها، اوقات فراغت و سرگرمی های محلی؛ سبک زندگی؛ بهداشت؛ وضع روستا ها؛ محلات شهر؛ نهادهای مدنی سنتی و مذهبی ؛ نهادی های مدنی مدرن؛ مدیریت شهری، نیروی انسانی، وضعیت زنان و کودکان، بهداشت شهری و روستایی و فردی،  نظریات و راهکارهای توسعه اجتماعی، موانع توسعه اجتماعی و ...

 

4)      محور طبیعی و جغرافیایی: موقعیت جغرافیایی؛ رودها ، کو ه ها و دشت ها، راهها، عوامل طبیعی منطقه فرصت یا تهدید توسعه و ...

 

5)      محور تاریخی و سیاسی: مرند در دوره ی پیش از مشروطه؛ مرند در تحولات مشروطه ؛ مرند در دوره ی رضا شاه و محمد رضا شاه؛ انقلاب در مرند؛ مرند در دوره ی جنگ تحمیلی و پس از جنگ؛ فرهنگ مشارکت و فرهنگ انتخابات، عملکرد ادارات و نهادهای سیاسی ، امنیتی و نظامی، نظریان و راهکارهای توسعه سیاسی، موانع منطقه ای توسعه ی سیاسی

 

 

 سخن دبیر علمی نخستین همایش مرندشناسی: تاریخ، توسعه و هویت

 

 

شهرستان مرند از جمله مناطقی است که از سابقه تمدنی و فرهنگی دیرپایی برخوردار است. از روایات شفاهی و افسانه های تاریخی گرفته تا آثار تمدنی و فرهنگی باقی مانده از این شهر و نیز ذکر نام شهر مرند در متون تاریخی یونانی و اسلامی گویای مسئله مذکور است. اما حقیقت این است که نخبگان علمی کشور و یا خود منطقه، آنگونه که شایسته و بایسته ی نام، فرهنگ و تمدن این شهر بوده به معرفی آن توجه نکرده اند درنتیجه فرهنگ شفاهی آن بر فرهنگ کتبی اش برتری یافته است. از اینرو، بسیاری از روندهای اجتماعی در طول تاریخ کژتابی یافته و واقعیت های موجود شهر متبلور نشده است. البته نباید از جاده ی انصاف خارج شد و نام برخی از پژوهشگران این شهر همچون امیر هوشنگ سید زنوزی، دکتر میرهدایت سیدمرندی و دکتر اسماعیل حسن زاده و ... را فراموش کرد که حقیقتاً در نیم قرن اخیر با توجه به بضاعت علمی، مالی و شخصی خود و نیز از سر شوق و ذوق به این امر مهم توجه کرده و آثارخوبی از خود بجا گذاشته اند. علی الخصوص باید از تحقیقات و پژوهش های فرد اخیر یعنی دکتر حسن زاده یاد کرد که در دو دهه ی واپسین در زمینه های مختلف تاریخ مرند انجام داده و برخی از آنها مثل کتاب بسیار ارزشمند و علمی دو جلدی او تحت عنوان «انقلاب اسلامی در مرند» به چاپ رسیده است. ایشان به دلیل علامه مندی و دلسوزی به شهر خویش همیشه در فکر برگزاری همایش هایی نیز بوده است که همایش «زن در تاریخ آذربایجان» از آن جمله است. این همایش به همت او در تابستان سال 1393 با موفقیت در شهر مرند برگزار گردید. نکته ی قابل توجه این است که برغم ارج نهادن به همه آثار عزیزانی که از آنها نام برده شد و یا آثار کسانی که فرصت ذکر نام تک تک آنها در این مجال اندک وجود ندارد، نباید فراموش کنیم که تحقیقات آنها نیز تاحدودی فردی بوده و دیدگاههایی را انعکاس داده است که به هیچ وجه کفایت نمی کند. بنابراین براساس ضرورت و اهمیت موضوع و نظر بسیاری از دوستان فرهیخته و اهل علم و دانش و نیز پس از مشورت با «هیئت مدیره ی انجمن ایرانی تاریخ» به این نتیجه رسیدیم که شناختن و شناساندن شهر مهمی مثل مرند نیازمند همایشی درخور توجه و شایسته ی آن می طلبد. در این میان با صلاحدید و عنایت دوستان و مسئولین «انجمن ایرانی تاریخ» قرعه ی فال به نام اینجانب زده شد و مأموریت برگزاری امر خطیری چون این همایش نیز برعهده ی اینجانب گذاشته شد. البته بنده هم به دلایل گوناگون از جمله علایق، دغدغه ها و عرق ملی و نیز دِینی که برشهر محل رشد و نمو خود داشتم با آغوش باز از چنین پیشنهادی استقبال نموده و آماده ی اجرای آن گردیدم. بر همگان این مقوله ی مهم مبرهن است که برگزاری همایش ها، سمپوزیوم ها و امثالهم در کشور یا منطقه خصوصاً با وجه کاملاً علمی می تواند آثار و تبعات مثبت بسیار زیادی در کوتاه مدت یا دراز مدت داشته باشد که از آن جمله می توان به: ایجاد فضایی پویا و نشاط علمی برجامعه، برقراری پیوند گسسته نخبگان علمی هر شهر و منطقه با زادگاهشان و از همه مهمتر خودشناسی یا شناخت و بازسازی هویت خودی و شناساندان آن به دیگران اشاره کرد.

 

با توجه به توضیحات فوق از آنجایی که انشاءالله در نظر است همایشی تحت عنوان «نخستین همایش مرندشناسی»که به همت انجمن ایرانی تاریخ و با کمک مسئولین محترم شهر در سطح ملی و کشوری برگزار گردد و نیز با توجه به اینکه سعی خواهد شد همایش مذکور از نوع همایش های تشریفاتی و رفع تکلیفی نباشد فلذا انتظار و تقاضای صمیمانه و جدی اینجانب بعنوان دبیر علمی همایش و عضو کوچکی از جامعه ی بزرگ علمی شهرستان مرند و حومه، در وهله ی نخست از فرهیختگان، دانشمندان، متخصصان، محققان و اهل علم و دانش کشور عموماً و در وهله ی ثانی از محققان، تحصیل کردگان و دردمندان خود شهر مذکور و حومه خصوصاً این است که با مشارکت فعال و نیز ارائه ی پژوهش ها و مقالات خود در این همایش، از یک طرف در ارتقاء سطح علمی آن مؤثر باشیم و از سوی دیگر در ارائه ی راهکارهای عملی و علمی خود برای توسعه شهر گام های هرچند کوچکی برداشته باشیم. تردیدی در این نیست که قصد و نیت برگزارکنندگان همایش جز بهره مندی از تجربیاتِ مجربان و علمِ عالمان برای شناختن و شناساندن هویت فرهنگی، دینی، سیاسی و اجتماعی منطقه در حوزه ی نظر به منظور دستیابی به راهکارهایی در توسعه و شکوفایی شهر در ابعاد مختلف در حوزه ی عمل چیز دیگری نیست. فلذا شکی در این باقی نمی ماند که امر مهم و خطیری چون همایش مذکور جز با حضور محققان و پژوهشگران بزرگوار ایران عزیزمان و ارائه ی پژوهش ها و تحقیقات همه جانبه از سوی آنها از یکسو، و نیز پشتیبانی، همراهی و همگامی های همه جانبه تمامی مسئولین محترم سیاسی، فرهنگی، دینی و اداری شهر مرند و نیز مردم عزیز منطقه که همایش از آن و مال آنها از سوی دیگر تحقق پیدا نخواهد کرد. حقیقتاً مساعدت ها و همراهی های همه جانبه در تلطیف فضای عمومی جامعه بسیار مؤثر و زمینه ی بهتر برگزار شدن همایش را فراهم خواهد نمود. این نکته را نیز لازم است متذکر شوم که برگزاری همایش تنها کفایت نمی کند بلکه باید بعد از برگزاری همایش نهادهای مدنی پیگیر نتایج حاصله از آن باشند تا بلکه طلیعه ی توسعه و رونق فضای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی شهر بار دیگر رخ بنماید. از نشریات و سایت ها و وبلاگ های فعال شهرستان مرند نیز توقع می رود با انتشار و پیگیری اخبار آن اطلاع رسانی نمایند. بدیهی است که رسانه ها بازوی خبررسانی جوامع مدرن امروزی هستند که غفلت از آنها آسیب های جدی برجامعه خواهد زد.

 

دکتر ذکرالله محمدی  عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) و عضو انجمن ایرانی تاریخ

 

 

  • میر حسین دلدار بناب
۰۹
دی

دعوایی افتاده بود بین قوم و خویش آن مرحوم!

هر کسی دنبال به رخ کشیدن نداشته های داشته نمایش بود!

آگر حاجی ننویسی مردم از کجا بدانند که منم. ناسلامتی من پسر بزرگ آن مرحوم هستم!

باجناق کوچک حاجی هم که گویا دل پری از این بی مبالاتی ها و عدم رعایت جایگاه افراد داشت به سخن درآمد و گفت: والله اگر چه مهم نیس امّا مثل اینکه یادشان رفته پیش اسم من هم دکتر بنویسند!!!

...ماجرا داشت حسابی بیخ پیدا می کرد، یکی می گفت: مهندس هم از جلوی نام پسر من افتاده! آن دیگری می گفت: ما هم ناسلامتی عضو هیأت مدیره ی شرکت بوق هستیم!

یکی می گفت: بابا اگر بناست عنوان های  هر کسی را جلوی نامش بنویسند، دیگر جایی برای نام خود مرحوم نمی ماند!

حبیب قمارماز که طاقتش طاق شد بود بلند شد و در حالی که یکی دو تا فحش آبدار نثار روح مرحوم و باز ماندگانش می کرد گفت: «جلالین آتسین اوغرو جلیل بیز نه بیلئیدیک سن بو موهوملوکده آدامیمیشسن!!! » یعنی آقاجلیل دزده ما از کجا باید می دانستیم که تو چقدر آدم مهمّی بودی!!! گلی به جمالت!!!

باز ماندگان آن مرحوم همه هاج و واج مانده بودند و نمی دانستند چه بگویند؟!

مثل اینکه یک آن یادشان آمده باشد چه کسی بوده اند! صداها خوابید!

گویی سنگی بزرگ در برکه ی قورباغه ها انداخته شده باشد!!!

سکوت عجیبی حاکم شده بود.

بازماندگان مرحوم اوغرو جلیل  یک آن از خودشان خجالت کشیدند!

حالا همگی معطّل مانده بودند جلوی اسم مرحوم پدرشان چه بنویسند؟!!!

مجلس ترحیم مرحوم مبرور جنّت مکان خلد آشیان...؟؟؟!!!


  • میر حسین دلدار بناب