اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

۸۰ مطلب با موضوع «رساله های طنز» ثبت شده است

۲۵
مهر

سلاملار

آی قارداشلار قاباقچی یازی دا بیر بایاتی گلدی نیطقیما یازدیم ائله بیل بازاری برک توتوبدی تامام تویلاردا اوخوجولار اونو اوخویورلار!!!

ائله دؤرد بئش اؤلکه دنده زنگ آچدیلار کی کیشی سنده بو باشارات وار بس ناواختدان هاردایدین؟!

ائله گل بیزه طرف سنه ده یاخشی اولار بیزلره ده!!!

داها بیلمه دیم بیزلر هانسی بیزلردیلر!

چووالدوزا بنزر بیزلردیلر یا او بیری بیزلردیلر.

یاواش یاواش گئدمک فیکرینه دوشدوم کی بیر زامان باخدیم گؤردوم ای داد بیداد ائو آدامی منیم ایشیمی آنلاییب باشپورتیمی گؤتوروب گیزله دیبدی!!!

ایکی الیم اولدو بیر باشیم!

قورخوداندا بیر سؤز دئیه بیلمه دیم!!!

ایندی قالمیشام نه ائله ییم.

بیر دفه ایسته دیم فرار مغزها ائله یم اودا دوشدو آی ایشیغینا!

گئجه گوندوز فیکره قالمیشام کی اشی به من باشیما نه داش سالیم؟!

بیر طرفدنده ایسته ینلریم هئی منه دئییلر یئنی ماهنی یاز.

قالمیشام آرادا.

تانری هئچ کیمی منیم گونومه سالماسین.

نئچه گئجه قاباق ایلان ووران یاتدی من یاتانمادیم بیردن بیره بیر بئله بایاتی گلدی نیطقیما؛

دیل باغلی دوداق باغلی

گؤز باغلی قولاق باغلی 

ایستیرم قویام قاچام

یول باغلی یولاق باغلی...

هله ایندیلیک بونو اوخویون گؤرک باشیمیزا نه گلیر؟!

  • میر حسین دلدار بناب
۲۵
شهریور

یولداشلار هامیسی گیلئی ائله ییرلر کی داها تنبللشمیسن!

وئبلاگا بیر زاد یازیب قویماییرسان.

ماحمیدین زامانیندا بوندان چالیشقانیدین!!!

دئییرم: جانیم چالیشدیق چالیشدیق ماحمید گئتدی حسن گلدی.

خالقیندان اؤترو سؤیود کیمی اسن گلدی!

برجام اولدو فرجام اولدو.

شله پیرتلادی!

گونده بیر نوجومو فیش اوزه چیخدی!

امیر بازارینی یاندیردیلار کی بیر عیدده یه بیر ایپک دستمال یئتیشسین!

آخی من نه یازیم داها؟!

بوتون ایشلر دوزه لیب.

بئکارلیق بیتیب.

باهالیق ایتیب.

شیش یاتیب. (تورم ماهار اولوب)

قورد قویونولا دولانیر.

هئچ کیمین اوره گینده سو ترپشمیر.

دوکتور جئری مطببینی باغلاییب ساخت و پاخت (کیریخدیم بساز بفروش) ایشینیه گیریب.

کئفلی ایسکندر ایلده دؤرد دفعه مککه یه گئدیر.

اؤرت باسدیر ماحالینین کدخوداسی ائلچی بئی کانادادا کئفه کؤتک چکیر.

داها کم کسیر یوخدو کی.

دئدیلر: ایندی کی کئف دیزدندی اوندا بس بیر غزلدن زاددان یاز چؤله گئدنده اوخویاق قانیمیز دورولسون!!!

بیردن بیره نیطقیما بیر بئله بایاتی گلدی؛


نه آستار بللی نه اوز

نه ایری بللی نه دوز 

کیم کیمه دی باس گئدسین

نه اللی بللی نه یوز.


گئدین هله بونو اوخویون گؤروم دالیسی نه گلیر...


  • میر حسین دلدار بناب
۰۶
فروردين

خسته قاسیم 1081 شمسی ایلینده تیکمه داش کندینده آنادان اولوب 76 ایل یاشایاندان سونرا دونیاسینی دگیشیبدیر.

خسته قاسیمین عاشیقلار ایچینده یوکسک مقامی وار. اؤزوندن سونراکی عاشیقلار درین تاثیر قویوب... (آرتیق معلوماتی محمد عبادی قاراخانلو یازان خسته قاسیم کیتابیندان آلماق اولار. بو کیتابی نشر اختر 1384 چاپ ائدیبدیر)

خسته قاسیمین ساتیریک روحیه سینی تانیماق اوچون اوندان بیر شعری سیزلر ایله پایلاشماق ایسته دیم.


واردیم باسمینج حامامینا

دللک گؤردوم زول چیخاردیر

ال آتدی قولاقلاریما

ائله بیلدیم کول چیخاردیر.


آیاقلارین قویور قوشا

اولگوجونو چکیر داشا

ضربی ائله گلیر باشا

تیکمه داشا یول چیخاردیر.


بیر فیطه سی واردی بئزدن

دوروب گلیر سحر تئزدن

یاری حاققین آلیب بیزدن

یئنه آجی دیل چیخاردیر.


اولگوجونو چاپیشدیریر

سویو تاسدان قاپیشدیریر

کسیر پامبیق یاپیشدیریر

دریسینی بول چیخاردیر.


بو اوستا نئجه اوستادی؟

همیشه گؤزو تاسدادی

خسته قاسیم جان اوسته دی

ائله بیلیر پول چیخاردیر.

                       

(قایناق:خسته قاسیم، محمد عبادی قاراخانلو، نشر اختر، تبریز، چاپ سوّم، 1389، ص148)  

  • میر حسین دلدار بناب
۰۷
فروردين

معمولا از قدیم الایّام رسم چنین بوده و هست که پیکره یا نقش و تندیس کسانی را نصب العین یعنی پیش چشم قرار می دهند که کاری کرده باشد کارستان و در خور تمجید و توجّه و خارق العاده و حیرت انگیز و از این دست امور !!! تا الگو و اسوه ای باشد  برای نسل های متمادی نوع بشر اعمّ از خویش و بیگانه و گردشگر داخلی یا خارجی و مهمان و میزبان و خلاصه هر نوع صاحب فهمی تا شاید میلی یا کششی در دلش به سوی نیکی ها و  کارهای خیر از قبیل خدمت به خلق الله و سایر موجودات ایجاد گردد که کاری بس پسندیده و شایسته است و  انشاالله مقبول خلق و خالق!

باشد که از این طریق فرق بین نیک و بد، خادم و خائن، درستکار و نادرستکار، وطن پرست و بیگانه پرست، خود پرست و ایثارگر، رزمنده و ترسنده، تولید کننده و مصرف کننده، مقلّد و مولّد، منصف و غیر منصف، خداجو و خرما جو، هنرمند و بی هنر، بلند نظر و کوته نظر، اندیشمند و مرتجع، خودبین و خدابین، تاریکی و روشنایی، مخلص و مزوّر، یک رنگ و هزار رنگ، پاکباز و دودوزه باز، اهل دنیا و اهل عقبا، پرهیزگار و ناپرهیزگار، دانا و نادان، شایسته و ناشایسته، لایق و نالایق، کاربلد و کارنابلد، فرهیخته و نافرهیخته، اهل شعار و اهل عمل، اهل باطن و اهل ظاهر، و بسیاری خصایل و صفات و ویژگی های دیگر که از این بیشتر برشمردنش زعفران به بناب بردن است و زیره به کرمان بردن و دوشاب به مراغه!!!، بر همگان معلوم گردد و سره از ناسره، خادم از خائن، خالص از ناخالص، شایسته از ناشایسته، دروغ از راست، و صداقت از نابکاری فرق نهاده شود و در دفتر قطور تاریخ اصحاب یمین و اصحاب شمال هر کدام در ردیف و صف خود قرار گیرد و به عبارتی هر کسی خر خود را سوار شود و این همه ناز از اسب و استر و خدم و حشم و برج و ویلا و پورشه و ...نکند!!! و کارها بر اساس منطق و عقلانیّت و کفایت روان گردد! 

حالا این نصب العین - یا به عبارتی اگر بخواهیم پارسی را پاس بداریم، همان پیش چشم قرار دادن - ممکن است به اشکال مختلف صورت پذیرد، فی المثل تندیسی باشد در وسط میدانی بزرگ یا تصویری باشد نقش بسته بر سینه ی کوهی یا قامت بلند برجی، بارویی، دیواری و  امروزه تهیّه ی سریالی و فیلمی  و غیره و ذلک که کار از ما بهتران است و ما را از کمّ و کیف آن امور اطّلاعی نیست، لذا از این بخش تخصصی کار صرف نظر می کنیم و به بعد دیگر این سنّت دیرینه می پردازیم...

از دوران طفولیّت تصویر مردی میان سال با سبیل های از بناگوش در رفته،  بر روی شیشه ی قلیان پدر بزرگ و  بشقاب های چینی مخصوص مهمان خانه ی مادر بزرگم  که می گفت: بشقاب های آنتیک عهد قجری هستند، نظرم را به خودش جلب می کرد. وقتی از اسم و رسم صاحب تصویر می پرسیدم جواب می دادند تمثال سلطان صاحب قران ناصرالدّین شاه قاجار است! 

در خیال کودکانه ی خود، سلطان صاحب قران را فردی قدر قدرت و قوی شوکت و مملکتداری با کفایت تصوّر می کردم و با خود می گفتم: با وجود چنین فرد عظیم الجثّه ای با این سبیل های چنگیزی دیگر کسی جرأت چپ نگاه کردن به چهره ی مام میهن را نمی داشته است و اگر چنان جسارتی می کرد کارش با کرام الکاتبین می افتاد و مادرش به عزایش می نشست و ...

با خود فکر می کردم که این بابا لابد کارهای بسیار بزرگی برای میهن خود انجام داده است که تمثالش با چنین ابهّتی حتّی بر کف بشقاب های چینی مادربزرگ و شیشه ی قلیان پدربزرگ ترسیم شده است که آنان می بایست در بهترین اوقات زندگی خود او را در پیش چشمان خود داشته باشند و به وجود شخص شخیصش ببالند و بنازند!!!

بیش از نیم قرن از آن ایّام گذشته است! از بد حادثه آن طفل خوش خیال و بی خبر از همه جا که من بوده باشم،  در رشته ی تاریخ تحصیل کرده است! دست بر قضا این طفل بر اساس روحیّه ی کنجکاوی مفرطش کارنامه ی پنجاه ساله ی سلطان صاحب قران را به خوبی بر رسیده است! امّا دریغ و حیف و هزار افسوس که جز طومار عظیمی از جنایت و خیانت و سالوس و ریا در آن  کارنامه چیز دیگری نیافته است!!!

عزل امیرکبیر شایسته ترین صدراعظم تاریخ ایران از صدارت و قتل او در حمّام فین کاشان، جدا کردن افغانستان از ایران بر اساس معاهده ی پاریس با دسیسه ی بریتانیا، جدا کردن بخش مهمّی از شمال شرق ایران که امروزه جمهوری ترکمنستان نامیده می شود بر اساس معاهده ی آخال، بخشیدن بخش بزرگی از جنوب شرق ایران که امروزه بلوچستان پاکستان نامیده می شود به انگلیسی ها بر اساس قرارداد گلداسمیت، دادن امتیازات بی شمار از قبیل امتیازات رویتر، تالبوت، گمرکات، بانک، لاتاری، شیلات و... به روس و انگلیس، برقرار کردن نیم قرن دیکتاتوری مطلق و اختناق جانکاه برای مردم ایران و... تنها بخشی ناچیز از کارنامه ی صاحب آن تصویر یعنی سلطان صاحب قران جناب آقای ناصرالدّین شاه قاجار است!!!

حال بگذریم از اینکه در سال های قحطی و خشکسالی و  شیوع طاعون و وبا با وام هایی که از بانک های روس و انگلیس گرفت و به ینگه دنیا سفر کرد، با کارهای ابلهانه اش دیگر آبرویی برای ایران و ایرانی نگذاشت و بار سنگین بازپرداخت آن وام ها را بر گردن ایرانی جماعت تهی دست و پای برهنه نهاد!!!

 جای حیرت نیست که مردم  فهیم و قدرشناس ایران با آن کارنامه ی درخشان که مختصرا ذکرش رفت، حدودا بعد از گذشت یک قرن و نیم حضرت ایشان را فراموش نمی کنند و به تندیس ها و تصاویر جنابش حرمت می نهند و بها می دهند چرا که بزرگان را باید قدر دانست و بر صدر نشاند، شگفتی این طفل از آن است که در سال های ماضی خصوصا در دهه ی اخیر هم افراد بسیار مهمّی پیدا شده اند و دست به کارهای محیرالعقول و حیرت انگیز و خارق العاده زده اند که در نوع خود از عجایب می توان به حساب آورد چرا که لنگه اش را در ممالک دیگر به راحتی نمی توان یافت !!! از آن دست است کار شاقّ کسانی که  میلیاردها میلیارد تومان از مال این ملّت را با زحمت فراوان اختلاس فرموده اند و در غربت ینگه دنیا در آرزوی وطن خویش اشک تمساح می ریزند!!!، یا کسانی که با زحمت تمام  در دوره و زمانه ای که نان لواش و سنگک و بربری به خاطر مواد غنی کننده ی فراوان از گلوی خلق الله پایین نمی رود با هزاران زحمت و مشقّت هزاران هکتار از  زمین های سفت و سخت را خورده اند و خم به ابرو نیاورده اند!!!  با این حساب باید سختی کار کوه خواران و دریاخواران و رانت خواران را باید مضاعف و جند برابر دانست!!! حال بگذریم از کارهای کسانی که در اوضاع بحرانی امور مردم را به خوبی و با پاکدستی تمام مهندسی کرده اند!!! باز بگذریم از طاقت فرسا بودن کار کسانی که به امر مبارک و میمون پول شویی و احتکار و زیرمیزی، و از این قبیل امور مشغول می باشند!!! تا یادم نرفته است اضافه کنیم نام و یاد کسانی را که به پاس آوردن نفت بر سر سفره ی مردم  و افشای لیست بلند و بالای مفسدان اقتصادی، باید گرامی داشته شوند و پیکره و تمثال و تندیس هایشان زینت بخش در و دیوار شهرها و روستاها و کوچه ها و خیابان ها گردد.

با این اوصاف نمی دانم  چرا کسی به فکر تهیّه ی پیکره و تندیس و تصاویر آن آقایان پاکدست و خدوم نیست تا سرمشق و الگویی برای نوباوگان و نسل های آینده ی این مرزو بوم باشند!!! 

آخر کسی نیست از این مردم بپرسد مگر چه چیز این آقایان از سلطان صاحب قران کمتر است، هان؟!

تا دیر نشده است به فکر تهیّه ی تندیس آقایان باشید تا از حافظه ی تاریخی مردم دیلت نشوند!!!

  • میر حسین دلدار بناب
۲۷
اسفند

ایّام را مبارک باد از شما.


 مبارک شمایید.


ایّام می‌آید تا به شما مبارک شود.


(شمس تبریزی)


 با این حساب عید از شما مبارک و سال نو و روزگاران نو از شما مبارک باد که مبارک شمایید.
                   *****
آورده اند که تهی دستی پای برهنه که از جور روزگار چونان پرنده ای بال و پر شکسته گشته بود و از جفای یاران خرقه رهن بانک تعاونی فرهنگیان کرده بود، ساندویجی نیم خورده در مزبله ای به کف آورد و هزار شکر و ثنا نثار بارگاه باری تعالی کرد تا به فرموده ی سعدی ساندویجی را که به دست آورده بود به غفلت نخورده باشد! چرا که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شده بودند تا آن بنده ی فلک زده ساندویج نیم خورده ای به کف آورد لیکن به غفلت نخورد! آخر آن ها همه از برای این بنده ی بیچاره سرگشته و فرمانبردار شده بودند!
میلیاردری اهل اختلاس که مرفهی بی درد بود و از آقازاده ها به شمار می رفت، بر آن بنده ی شاکر نعمت گذشت و با پوزخندی قارون وار گفت: ای مستضعف بیچاره اینهمه شکر و سپاست برای ساندویجی نیم خورده است؟!
واقعا که حقتان است دمار از روزگارتان درآوریم!
تهی دست پای برهنه برآشفت و گفت: این سپاس و شکرگزاری به پیش اهل خرد و اولوالالباب از هزار ناسزا و دشنام خانوادگی بدتر است.
برو تا سپاس های چارواداری نثارت نکرده ام!
از این حکایت قدیمی نتیجه می گیریم که بر تهیدستان و پای برهنگان اهل فرهنگ و خرد و هنر لازم بل واجب است که از دولت تدبیر و امید به خاطر افزایش چهارده درصدی مستمری شان سپاسگزار بوده باشند و پای از ملافه ی خود درازتر ننمایند!!!
                    *****
امیدواریم سال 1394 از برکات اهل خرد و مردمی و هنر مبارک باشد. با کریمان کارها دشوار نیست.    

  • میر حسین دلدار بناب