رساله ی هر دمبیلیه
رساله ی هر دمبیلیه
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم که حمله بر من درویش یک قبا آورد (حافظ)
روزگار چشم دیدن چند روز بی عاری ما را نداشت!تا خواستیم توصیه ی طبیبان مشفق به کار بندیم و چند روزی تن به بی عاری بسپاریم داغ فراق مادر بر دلمان نشاند و اشک حسرت و فرقت از دیدگانمان فشاند.
حاشیه نمی روم و حاشا نمی کنم،گویا قبای بی عاری برای هر تنی سازگار نیست و تشریفش بر بالای بعضی ها کوتاه است.
حکایت درد و رنج هجران و حرمان شخصی را بر طاق نسیان می گذارم و قصیده ی وداعیه برایش پیشکش می کنم.
الوداع فرشته ی مهربانی ها الوداع.
الوداع چشمه سار صفا و صمیمیت الوداع.
الوداع سنگ صبورم الوداع.
الوداع مادر رنج کشیده ام الوداع.
الوداع ای گل زیبایم الوداع...
این همه از آثار مثبت اندیشی و خوش بینی گفته می شود و می گویند، تا می آییم دل به بهبود اوضاع جهان خوش کنیم و هم نوا با رند شیراز باور کنیم که بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم، خبرهای ناخوش و شوم و سیاه و تباه و پی در پی از اختلاسی جدید و فسادی تازه و معضلی نوین آب سرد بر خوش باوری مان می ریزد و دل سردمان می کند که مپرس!لذا علی رغم میلمان به خود نهیب می زنیم که نباید زودباور بود پس چنین می سراییم؛
از هر دری که گفتند جز دهشتم نیفزود زنهار از این جماعت وین حرص بی نهایت
تحصیل در رشته ی تاریخ هم برای من یکی قوز بالای قوز شده است! هر وقت نقشه های تاریخی ایران را جلویم می گذارم و مطالعه می کنم غمباد می گیرم.
بس که بر اثر بی کفایتی عده ای حاکم نام هی از طول و عرضش کاستند و کاستند تا به شکل گربه ی خسته ی ساکت درآوردند.
سرزمینی که روزگاری نه چندان دورصاحبان آن بر دریاهای سیاه و مدیترانه و سرخ و خزر و آخال حکم می راندند و ...
دشمنان مرئی از بیرون خوردند و بردند و کاستند و دشمنان نامرئی از درون!
هر کس تیغش از هر جا برید، دریغ نکرد و دریغ نخورد و خورد و برد! اینجا دیگر سر سخن گفتن از رانت خواری و اختلاس و رشوه و پورسانت های معاهدات و قراردادها و نفت خواری و گازخواری و معدن خواری و پست خواری و هست و نیست خواری ندارم!!!
روی سخنم با آنانی است که گویا تونلی از معده ی مبارکشان تا چاه ویل زده اند و سیر شدنی در کار نیست! که روی به خوردن کوه و جنگل و مراتع و منابع طبیعی و مراکز باستانی و موقوفه ها و ...آورده اند و شب و روز در کارند و مردم به غفلت تا آنان بخورند!!!
کوه ها و جنگل ها و ساحل ها و مراتع و منابع طبیعی روز به روز تراشیده و تراشیده می شوند و از هم پاشیده می شوند و آثار تاریخی و باستانی به یغما و غارت می روند و چه ها و چه ها می شود و دریغ از یک اقدام عملی برای مانع شدن و مجازات عاملان و آمران!!!
مملکت را مانند هندوانه آب تراش کردند و رفت!
با که باید گفت: درد این وطن؟!
وافریادا وافریادا!
ای مسلمانان فغان از دست این دزدان پست!!!
...غم این خفته ی چند خواب در چشم ترم می شکند...
حالا باز اطبای عزیز نسخه ی بی عاری برای ما بپیچند! ولله شدنی نیست...
- ۹۲/۰۷/۱۷
امیدوارم اوضاع روحیتون بهتر باشه و خدا مادر عزیزتون رو رحمت کنه
این پست شما منو یاد شعر محمدعلی بهمنی انداخت میگه:
ملوسک باستانی ام!
تو اما بوی گربه نمی دادی
یادا ! اهتزاز پلنگت بر بام چارسوق دنیا ...
تاریخ آدمو خسته تر می کنه دل زده تر می کنه می خونی که از سلحشوری ها و مردانگی ها بیشتر بفهمی ولی چیزی جز یه مشت خیانت نصیبت نمی شه!