رساله ی نتوانستن
زمانی شکسپیر در درام هملت چنین نوشت،بودن یا نبودن مسئله این است.شاید اگر شکسپیر در عصر کنونی می زیست،سخن معروفش را چنین تصحیح می کرد،توانستن یا نتوانستن مسئله این است!
بعضی ها دست بر روی توانایی های انسان می گذارند و از توانستن هایش سخن به میان می آورند و ناتوانی ها را به باد انتقاد - آن هم نه از نوع سازنده اش _ می گیرند و فراموش می کنند که گاه نتوانستن هم می تواند برای خود فضیلتی شمرده شود!
بعضی ها به راحتی می توانند برای پنج روز ریاست و کیاست تن به هزار نوع رذالت بدهند و ککشان هم نگزد و خیلی ها نمی توانند.
عده ای در روز روشن می توانند چشم تو چشم ملتی بایستند و هزار وعده و وعید و دروغ شاخدار بگویند و قطره ای عرق شرم بر رخسار مبارکشان ننشیند و عده ای نمی توانند!
گروهی می توانند نان - این برکت خدا را - هر روز و ساعت و دقیقه و بلکه ثانیه به نرخی بخورند و مانند بوقلمون عزیز هر لحظه به رنگی دربیایند و آب از آب هم تکان نخورد و گروهی دیگر نمی توانند!
برخی بدون اینکه وجدانشان کمترین دردی بگیرد می توانند از همنوعان خود به عنوان نردبان ترقی استفاده کنند و همه را ابله و عقل گرد فرض کنند و خود را دانای کل و عقل عالم بشمارند و برخی نمی توانند!
برخی هزار چهرگی را هنر بزرگی به حساب می آورند و به احسن الوجه به آن آراسته اند و بسیاری از این هنر منحصر به فرد بی بهره اند و محروم!
بعضی به طرفه العینی می توانند جمع واحدی را از هم بپاشند تا به آلاف و علوفی برسند و برخی نمی توانند!
نحله ای می توانند نه یک روز و یک سال بل که چندین سال آزگار عوام فریبی و خواص آزاری بکنند و از آنچه نیستند و ندارند داستان ها و حکایت ها سر هم کنند و نحله ای دیگر داشته های بسیار خود را به ارزنی نمی شمارند و در عوالم خاص خود سیر می کنند و پوست را ارزانی سگان می نمایند!
یک عده بدون داشتن کوچک ترین تخصصی در هر حوزه ای می توانند بزرگ ترین و حساس ترین مسئولیت ها را بر دوش ناتوانشان بگیرند و عده ای دیگر با داشتن انواع تخصص و صلاحیت در پذیرش مسئولیت نهایت دقت و احتیاط را مرعی می دارند!
گروهی به هر چیز حتی متعالی ترین چیزها به چشم وسیله نگاه می کنند و از هر نمدی برای خود کلاه درست می کنند و در هر راسته ای فورا دکان وا می کنند و بعضی ها نمی توانند!
بعضی ها با آنکه چیزی بارشان نیست مانند دهل داد و قال راه می اندازند تا توجه دیگران را جلب کنند و بعضی دیگر بسان مشک بی سر و صدا عنبر افشانی می کنند و نیازی به جلب توجه دیگران ندارند!
... و همان بعضی ها و عده ای و گروهی و برخی و نحله ای ...!!! می کنند و آن خیلی ها و بعضی ها و گروهی و برخی و نحله ای دیگر نمی توانند!!!
حال بار دیگر باید این پرسش مطرح می شود،بودن یا نبودن مهم تر است یا توانستن یا نتوانستن؟ مسئله کدام است؟
بی شک برای برخی از همان برخی های قبلی ماندن یا نماندن به هر قیمت که شده مسئله این است، می باشد مهم است نه چیز دیگر!!!
تقصیری هم ندارند چه کار می توانند بکنند آخه عادت کردن بد دردی است خیلی ها را معتاد می کند!!!
بعضی از همان بعضی های مذکور به خیلی چیزها معتاد می شوند از قبیل ریاست و کیاست و رجل سیاسی بودن و چشته خوری و بله قربان شنیدن و ... و خیلی ها نمی توانند!
حالا پیدا کنید آن پرتقال فروش نازنین را تا این عادت های ناخوب را از سر بعضی از این بعضی ها ی عزیز بدر بنمایاد!!!...
- ۹۲/۰۱/۱۶