اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

رساله ی ارتقائیه

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد     آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد  (حافظ)

 انسان از بدو خلقت به دنبال یاد گرفتن و ارتقاء سطح زندگی خود بوده است و این خصیصه یکی از عوامل بسیار مهم پیشرفت های بشری محسوب می شود.

انسان های اولیه بسیاری از نادانسته های خود را از حیوانات آموخته است و اتفاقا دانشمندان هم از ذکر این فقره ابایی ندارند.

 آنچه مسلم است اینکه افراد بشر و جوامع انسانی همیشه در فکر ارتقاء سطح زندگی خود از راه های گوناگون بوده است! وگاه به تبادل فرهنگی و فکری پرداخته و گاه از همدیگر تقلید کرده اند.اگر چه در خصوص تقلید مولانای بزرگ دیدگاه متفاوتی ارائه می کند آن جا که می فرماید؛  خلق را تقلیدشان برباد داد  ای دو صد لعنت بر این تقلید باد    البته در این فقره مسلما مولانا را نظر بر تقلید از غرب بوده است و الا در امور خیر تقلید نه تنها بد نیست بلکه خوب و ضروری هم هست.

جامعه ی ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بسیاری از اسباب و ابزار و آلات پیشرفت را از جوامع دیگر-خصوصا غرب لعین - اخذ نموده است و در بسیاری از موارد از آنان هم فراتر رفته است! و بازدهی و بهره وری را به حد اعلا رسانده است.

مثلا پس از انقلاب مشروطه پارلمان را از غرب گرفته و به نفع خود مصادره به مطلوب کرده و آن را ارتقاء داده و به ابزاری چند منظوره تبدیلش کرده است به طوری که غربی ها از هزار یک این کارکردها هم خبر ندارند، کافی است شخصی به لطایف الحیل یک بار هم که شده با رأی مردم داخل پارلمان شود در اولین قدم به محض ورود تبدیل به رجل سیاسی می شود و از مزایای آن برخوردار می شود، در قدم بعدی وارد فراکسیونی می شود و از مزایای حضور در آن فراکسیون بهره مند می شود، در قدم بعدی پس از اندوختن مبلغی تجربه به فکر تغییر قوانین مغایر با منافع حزبی و جناحی و شخصی خود می افتد،در قدم های بعدی شیوه های در تنگنا قرار دادن حریفان و رقیبان را به تجربیات خود می افزاید و در گام های بعد خط و نشان کشیدن بر وزرا و اخذ پست های مهم اداری و...برای خویشاوندان درجه یک و دو و سه و...و در گام های بعد و دوره های بعدتر وضعیت کاملا مشخص و معلوم است و آن حضرت برای خود یلی شده است و سری میان سرها درآورده است و کسی هم جرأت پیدا نمی کند که بپرسد چگونه این جناب که شجره نامه ی طیبه اش دست همه است و تا دیروز برای اخذ چند رأی ناقابل هزار نوع ترفند بکار می بست و حالا که خرش از پل گذشته و دیگر اعتنا به احدی نمی کند چطور توانسته یک شبه ره صد ساله برود و...! بااین اوصاف بعضی ها خیال می کنند غربی ها از ماها مترقی ترند، زهی خیال باطل!

ایضا در خصوص اخذ احزاب از غرب هم،باز کفه به نفع فراست مردم ما سنگینی می کند. به این معنی که اصولا فلسفه ی وجودی احزاب در غرب مهار قدرت و نقد و نظارت بر کار دولت و دولت مردان است و افراد حزب بر اساس اصول و اساس نامه ی حزبی با هم تعامل می کنند و عضویت در هر حزبی تابع شرایط خاصی است و احزاب در کنار منافع خودشان ،به منافع ملی نیز می اندیشند و فصلی و دوره ای و مقطعی نیستند!

اما در کشور ما این همه دنگ و فنگ لازم نیست و تشکیل حزب به فوتی بند است و یک شبه می شود حزبی اعلان موجودیت بکند و به محض رسیدن به مطامع خود و به عبارتی گذشتن خر از پل دیگر نه اصول و اساس نامه کارکرد دارد نه منافع ملی و نه...ونه کاری به نظارت ارباب قدرت دارند...و جالب تر از همه اینکه حزب خودش می شود حقوق بگیر دولت! این هم از شیوه های ارتقاء احزاب و گسترش کارکرد آن!

در فقره ی جراید و مطبوعات و رسانه های جمعی نیز کار به منوالی است که ذکرش رفت. از زمان مرحوم میرزا صالح شیرازی با آن کاغذ اخبارش که از غرب تحفه آورد،جراید شدند از بهترین سکوهای پرش و پرتاب افراد و گروه ها و ...به سوی ترقیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ...

اگر چه در غرب رسانه ها را رکن چهارم به حساب می آورند اما در مملکت ما کارکرد رسانه به مراتب بالاتر از آن است که در مخیله ی کسی بگنجد.حتی در زمان شخص شخیصی مثل امیر کبیر روزنامه را دولتی کردند تا هزینه اش بر کسی تحمیل نشود!!! و هر گاه لازم شد خود دولت خودش را نقد بکند تا کسی متحمل زحمت و مشقت نشود و بر اصحاب جراید در اقصی نقاط دنیا معلوم شود که؛صلاح مملکت خویش خسروان دانند و گدایان گوشه نشین نباید که بخروشند! هر چند چنانکه در همه ی کارها استثناهایی وجود دارد در این فقره هم باید چند عدد از جراید مانند؛اختر و قانون و ملا نصرالدین و ...را استثنا کرد و عدم ترقی صاحبان آن ها را به حساب سادگی و صداقت تازه کار بودنشان گذاشت و الا جراید خود از کبار اسباب ترقی و پیشرفت در هرمملکتی می باشد که در کشور ما هم بعضی ها به راز و رمز آن پی برده و در ارتقاء روز افزون آن کوشیده اند!

در بحث آوردن دانشگاه و دارالفنون هم رویه به همان منوال است. یعنی دانشگاه آورده شد و در اندک زمانی به مراتبی دست یافت که در غرب از دوره ی رنسانس به این طرف به آن پیشرفت نایل نشده بود.مثلا در غرب برای طی مدارج علمی بالا باید سالیان سال زحمت کشید و استخوان فرسود و دود چراغ خورد،آن هم آیا بشود یا نشود! اما در کشور ما کافی است کسی وارد دانشگاه شود چرا که همه ی این مراحل بطور خودکار انجام خواهد یافت و با مختصر سفارشی هم واحدهای درسی پاس خواهد شد و هم مدرک اخذ خواهد شد و داشتن همان مدرک کافی است که انسان را به جاهای بلند برساند بی آنکه کسی بپرسد از کجا و چگونه آورده ای؟!!!

اما در غرب تنها داشتن مدرک کافی نیست و باید در کنار داشتن آن، درک و تخصص و علم کافی هم داشته باشی!!! دیگر اینکه در کشور ما بسته به نیاز اقتصادی و تصمیم یک عده ی معدود می توان در آن واحد دانشگاهی تأسیس کرد و عده ای را در آن داخل کرد و فورا ارتقاء علمی اش داد در حالی که این کار به هیچ وجه از غربی ها بر نمی آید. با مختصر دقتی می توان فهمید که ما چه خدمتی به علم انجام داده ایم و قافله ی علم چقدر خوب ساربانی کرده ایم!

در مورد وارد کردن ماشین و تبعات آن هم سخن زیاد است و مختصرا اینکه در غرب به ازای افزایش سرانه ی ماشین،خیابان ها و فضاهای سبز را افزایش می دهند و از این رهگذر متحمل هزینه های زیادی می شوند در حالی که در کشور ما هر چقدر ماشین افزایش پیدا کند ریالی برای دولت هزینه در بر ندارد و بر اثر کاردانی اولیای امور پس از آنک خیابان ها به حد اشباع رسید و جای سوزن انداز نبود در قدم اول خیابان یک طرفه می شود و در قدم بعدی طرح زوج و فرد اجرا می شود و چون برای افزایش سرانه ی فضای سبز کاری نمی شود کرد و هزینه بر است لذا در زمانی که آلودگی هوا به حد هشدار می رسد اقدام به تعطیل مدارس و ادارات دولتی می کنند که هم آلودگی هوا کاهش یابد و هم کارمندان به جان اولیای امور دعا کنند. این هم با یک تیر چند نشان زدن!!! حالا انصاف دهید این همه ابتکار و ابداع و خلاقیت و مدیریت در مدیران کدام کشور غربی جمع شده است ها؟ 

البته چنانکه بر اصحاب فهم و کمال مبرهن است ترقی وجوه مختلف دارد و ما از عهده ی بر شمردن همه ی آن فقرات بر نمی آییم لذا به مختصر مواردی خلاصه وار اشاره کرده و می گذریم که از قدیم گفته اند؛آسان گذران کار جهان گذران را. اما خیلی ها از کاه کوه می سازند و دم به ساعت سنگ غرب و غربی ها را به سینه می زنند و آنان را مظهر و الگوی پیشرفت و ترفی می شمارند و حال آنکه اگر کمی انصاف داشته باشند و به دقت دور و اطراف خود را نگاه کنند خواهند دید که غرب و غربی ها به هیچ وجه من الوجوه از لحاظ پیشرفت با ماها قابل قیاس نیستند.علاوه بر مواردی که پیشتر گفته آمد در امور روزمره نیز هم وطنان ما گوی سبقت از غرب و غربی ها ربوده اند، فی المثل یک تولید کتتده و کارخانه دار و سرمایه دار غربی با سیستم های پیشرفته ی انفورماتیک و رایانه ای و با محاسبات دقیق که به طور خودکار از لحظه ی شروع فعالیت تا رسیدن به دست مصرف کننده و مبادی صدور و ...همه ی هزینه ها و مالیات و سودش محاسبه می شود به اندازه ی یک بقال سرمحله ی ایرانی سود کسب نمی کند،چنانکه پس از گذشت سالیان سال آن کارخانه دار یا سرمایه دار غربی گاه دچار ورشکستگی هم می شود لیکن بقال ایرانی در کم ترین زمان خود را به سطح کارخانه دار و صادر کننده و وارد کننده ارتقاء می دهد و یک هزارم آن غربی فلک زده هم مالیات و عوارض گمرکی پرداخت نمی کند. در عوض غربی ها به بهانه ی اینکه قشر فرهنگی و اهل هنر و فکر و ذوق کار تولید فکر انجام می دهند آنان را از پرداخت مالیات معاف می کنند و حقوق بالاتر از حقوق یک پزشک و یک نماینده ی مجلس و ...به آنان پرداخت می کنند در حالی که اولیاء امور در مملکت ما خوب فهمیده اند که یک معلم ویک نفر اهل فکر و ذوق و هنر مصرف کننده ای بیش نیست، لذا قبل از پرداخت حقوق ماهیانه شان مالیات حقوقشان نقدا کسر و چندرغاز بقیه را محترمانه پرداخت می کنند.

برای اینکه بحث ترقی به درازا نکشد با یک مثال ملموس دیگر به سر انجام رسانده می شود هر چند این این رشته سر دراز دارد!

در اکثر کشورهای دنیا قیمت کالاها اعم از اساسی و غیر اساسی به ندرت بیش از سالی یک بار افزایش و به عبارتی ارتقاء می یابد و آن هم در شرایط خاص و با نظارت دقیق نهادهای نظارتی و اولیای امور و ...به طوری که هیچکس از ناحیه ی آن تغییرات دچار خسران و اضطراب و استرس نمی شود و اصحاب تجارت و داد و ستد هم فقط به فکر پر کردن جیب خود نیستند و منافع مصرف کننده را نیز در نظر می گیرند،لذا نمی توانند در عرض چندین و چند سال به اندازه ی یک هفته ی کاسبان ایرانی پیشرفت کنند! چرا که اصحاب تجارت و داد و ستد و دلالان در کشور ما برای خود کسی هستند و سر به این مقولات فرو نمی آورند_تبارک الله از این فتنه ها که در سرشان هست _ لذا نه تنها سالی یک بار قیمت ها را ارتقاء می دهند بلکه ماهی یک بار و هفته ای یک بار و گاه روزی یک بار و گاه ...حالا باز یک عده بگویند سرعت ترقی در کشور ما کمتر از سایر کشورهاست!!! عجب بی انصاف هایی ی ی ی ی ی

 

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۵)

  • مهدی قربانی
  • سلام به استاد عزیزم
      واقعا دست تون درد نکنه مطالب یکی از یکی قشنگ تر واقعا علیه حد اقل باز مرد پیدا      میشه که پاشه و حرف دل مردم رو بگه، ممنون!
    استاد انصافا زیبا و مطلب دارای محتوای عالی و قابل تامل میباشد دست مریزاد
     سلام بر معلم خستگی ناپذیر و زحمت کش بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را میسازند تا بسوزد

    اما تو میسوزی تا بسازی ، با سپاس و عرض تبریک فراوان  از وب عالیتون
  • علی ابراهیمی راد
  • استاد گرامی با ارج نهادن به دیدگاه های همه انسانهای کره زمین و کرات دیگر از جمله دیدگاه شما که ارادات خاصی دارم، باید عرض کنم بنده کاملا با شما در این خصوص مخالفم. نمیتوان به خاطر استفاده های ابزاری عده ای فرصت طلب، به ارکان یک جامعه مردمسالاری تاخت. شما خود بهتر از هر کسی می دانید آب از سر چشمه گل است. پس چرا خر را رها کرده اید به پالان می کوبید، هر کس نشانسد خیال می کند، با نطزیاتی که بیان می کنید، شما فکر استبدادی دارید. استاد گرامی  امروز احزاب و روزنامه ها دقیقا مورد تاخت و تاز کسانی قرار گرفته اند، به بهانه مبارزه با فساد، افکار تک حزبی رستاخیزی را دنبال می کنند. شما دیگر چرا؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ:

    با سلام و عرض ادب و ارج نهادن به دیدگاه شما و همه ی مخاطبان عزیز این وبلاگ یادآوری می کنم که اساسا حرف و دغدغه ی اصلی من این است که احزاب نباید دولتی شوند و مواجب بگیر از بودجه ی سالانه ی مملکت. چرا که آن موقع دیگر نمی توانند دولت را نقد بکنند.چرا که معاش آن ها از طریق بودجه ای است که توسط دولت نوشته و تامین می شود. علاوه بر آن در بندهای دیگر نیز دغدغه ی اصلی آن است که نباید چیزهای خوب را اخذ کرد و به استخدام در آورد و دل بخواهی تباهش کرد.خودتان بهتر می دانید از زمانی که نظام آموزشی ما نمره محور و مدرک محور شد چه بر سر علم و دانش و تفکر آمد و طیف دانش آموز و دانشجوی ما تا چه اندازه با مطالعه و اندیشیدن بیگانه شدند و فقط به گذراندن واحد و اخذ مدرک می اندیشند ولاغیر. در حالی که حتی در سیستم مکتب خانه ای افرادی پرورش یافتند که همانندشان را امروزه خیلی کم داریم مانند ابن سینا و ابوریحان و علامه طباطبایی و ...

    گذشته از همه ی اینها اول باید با زبان طنز آشنا شد و آن وقت به نقد مطالب طنزآمیز پرداخت. طنز ازنظرگاه من حقیر حکم واکسن  جامعه را دارد که اگر به موقع تزریق نشود موجب خطرات جبران ناپذیر می گردد و باید بسیار جدی گرفته شود.

     به هر حال به نظر می رسد که باید مطلب را یک بار دیگر بخوانید تا خوب تفهیم شود!

     

    سلام اقای دلدارباتشکرازشماکه مطالب بسیارخوبی رامینویسید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی