اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

به کدامین گناه

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۲۵ ب.ظ

وقتی کلاس سوم دبیرستان بودم معلم دل سوخته ای داشتم که احساسات درونی خود را با شعر بیان می کرد. یعنی وقتی می دید که جملات معمولی نمی تواند حق مطلب را ادا بکند دست به دامن شعر می شد و شگفتا که چه ترفند استادانه ای!

   هر سخنی هم که در دل خام ماها اثر نمی کرد اشعار ناب و کم نظیری که به نقد جوانی اش خریده بود البته که بر دل هایمان کارگر و تاثیر گذار بود. بعضی وقت ها یک مرتبه خواندن اشعار کافی بود که آن ها را حفظ کنم اما گاهی هم لازم می شد که بعضی ها را یادداشت کنم .در این گونه موارد از استاد می خواستم که بار دیگر شعر مورد نظر را بخواند تا یادداشت بکنم و استاد با رضایتی پنهان شعر را قرائت می کرد.

  روزی از روزها در انتقاد از اوضاع بد روزگار و بوقلمون صفتی بعضی از ابن الوقت ها چند بیتی خواندند که به محض شنیدن در خاطرم نقش بست و نمی دانم چرا بعد از گذشت سالیان سال امروز در ذهنم تداعی می شود؛

وطن ویرانه از یار است یا اغیار یا هردو؟        مصیبت از مسلمان هاست یا از کفار یا هر دو؟

همه داد وطن خواهی زنند اما من نمی دانم        وطن خواهی به گفتار است یا کردار یا هردو!

وطن را فتنه ی مسند نشینان داد بر دشمن        و یا این مردم بی دانش بازار یا هردو؟

روایتی هست که هنگام خلافت امام علی(ع) در یکی از محلات مدینه خلخال زنی مسیحی توسط اراذل از پایش کنده شد. وقتی خبر ماجرا به امام رسید بر منبر رفت و با گریه و تاثر در حالی که از فرط ناراحتی به خود می پیچید فرمود: جای آن هست که هر انسان آزاده ای از شنیدن این اتفاق دهشتناک بمیرد! که در جامعه ی اسلامی چنین مصیببتی بر سر یک شهروند می رود که خود را امان حکومت اسلامی می بیند!

   پریشب وقتی شبکه ی سهند خبر دهشتناک قتل دختری شش ساله در محله ی آناخاتون تبریز را پخش کرد که توسط یک نفر به قتل رسیده بود آن هم به خاطر مقداری ناچیز زیور آلات بچه گانه! های های گریستم. نفسم داشت بند می آمد.در آنی هزاران پرسش از ذهنم خطور کرد.این است اشرف مخلوقات؟!به راستی قافله ی بشری به کدام کجراهه می رود؟انسانیت انسان ها کجاها گم و گور شده است؟عواطف انسان های آزاده کی اینچنین رنگ باخت؟ وای از این سقوط وحشتناک موجود دوپا در چاه ویل اسفل السافلین!!!

آن شب تا صبح نخوابیدم.آن طفل معصوم فرزند من بود.خواهرم بود.برادرزاده یا خواهرزاده ام بود.چه فرقی می کند.پاره ای از پیکر بنی آدم بود! که آزار دیده بود.عزیز دل مادر و پدر بود.

من به نوبه ی خودم حتی خود را در چنین ماجرایی بی تقصیر نمی دانم. چرا که نام انسان را یدک می کشم. حال دیگران چه حسی دارند با خودشان است!من نمی توانم از محنت دیگران بی غم باشم و نام خود را آدمی نهم!

حال پرسش اصلی بر جای خود باقی است.به کدامین گناه کشته شد آن طفل معصوم و بی گناه؟به تاوان کدام گناه ناکرده؟همه داد آدم بودن و انسانیت می زنند اما من نمی دانم انسانیت به گفتار است یا کردار یا هردو!؟

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۱)

  • پرویز شاهمرسی
  • سایقین دلدار جنابلاری.

    سلاملار اولسون. ساغ اولون. دگرلی باخیشلارینیزدان یارارلاندیم. "سوو" یوخسا "سوو" سؤزو صفت دوزلدن اکدیر. بئله صفتلرین چوخلوغوندان من اونلاری یازمادیم. نییه کی هر بیر صفتین سونونا بو اکی آرتیرماق اولار. "دلی شیطان" سؤزون یادیما سالدیغینیزدان چوخ منتدارام.

    باشقا یازینیزدا تورکو سؤزلرین یانلیشجا فارسجایا چئوریلمه سیندن دگرلی اؤرنکلر وئریبسینیز. ساغ اولون. "دبوس" سؤزونه دولایی بونو دئییم کی بو سؤز تورکجه "توپپوز" سؤزوندندیر. "کؤت" سؤزو ایله "گؤت" سؤزونو ایلگیسی واردیر. بو ایلگی هم آنلامدا هم بیچیمده دیر. بو سؤزون آنلامی چوخلو بونون بیچیمیندن گؤتورولوب. نییه کی قاباریق آنلامیندا گلن بو سؤزو اولسون کی اوتلارین کؤتوگونده گؤروله بیلر. 

    ساغ قالین.

    هله لیک.

    پرویز شاهمرسی 

    پاسخ:
    ساغ اولاسئز دیرلی اوستاد پرویز شاهمرسی جنابلاری

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی