اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

فرهنگی، ادبی، تاریخی، هنری، طنز

اندیشه

درباره مدیر:
میر حسین دلدار بناب
متولد 1346 بناب مرند
پژوهشگر

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها

پای در کفش عبید زاکانی

دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۰، ۱۱:۳۲ ق.ظ
 

در رساله ی مناظرات مولانا عبید ماکانی چنین آمده است (( حکیمی فرزند را پند همی داد که جان پدر علم و هنر آموز که هم خیر دنیا یابی و هم خیر آخرت! که بزرگان فرموده اند: العلم کنز لا ینفد یعنی علم گنجی است پایان ناپذیر - در نسخی دیگر به جای علم قناعت هم آورده اند -اگر چه بالاخره تمامت گنج ها را پایانی است!!...

فرزند دل به پند پدر نمی دادو درّ نصیحت را آویزه ی گوش نمی کرد که نمی کرد!

...القصه نوبتی کاسه ی صبر فرزند لبریزشد و دیگ جوانی به جوش آمد ودود از کلّه بلند شدتا شمشیر زبان از نیام بر کشید و حریم حرمت شکست و پای از گلیم ادب دراز نمودو روی در روی پدر ایستاد و گفت:

ای پدر عمر بر سر علم و هنر تباه کردی و یوسف بخت به دست خود در چاه و ما را گرفتار فقر و فاقه و آه !

ما را بهره از زندگانی چیست؟ به خود آی که در سفره نانی نیست!

تا چشم باز کرده ام تو را قلم به دست و کاغذی در پیش دیده ام.  روز را به شب و شب را به روزدوخته ای و خرمن عمر خویش و ما را سوخته ای دیگران را برج و ویلاست و بوستان و باغ و تو را پاره کاغذ و فرسوده کتابی چند و ما را یک جهان حسرت و درد و دریغ و داغ !...

باری خدای را به خود آی که دیریست متاع تو خریداری ندارد و دور دور تازه به دوران رسیده هاست  !

اکنون از علم و هنر به سان سیمرغ و کیمیا فقط نام مانده است و هر کس طریق علم و هنر گزید ناکام مانده است!...

اگر شما را هر آینه عنایتی به فرزند خویش است ، مدتی تدبیر امور منزل به وی سپارید تا آب رفته به جوی باز گرداند که گفته اند: جلوی ضرر را از هر کجا بگیری سود کرده ای.

حکیم را فصاحت سخنان فرزند دل ربوده بود و با خود به عالم صور خیال کشیده بود به آن سبب پس از مکثی طولانی به خود باز آمده و گفت:

جان پدر بگوی آن چه در دل داری      معلوم بشد مرا که مشکل داری ...

فرزند که موقعیت را مناسب حال تشخیص داده بود دستان خود به هم مالید و گفت: ای پدر اگر اجازت فرمایی، کهنه کتاب های شما را به همراه ورق پاره های رقم خورده به دست ابن سینا و خوارزمی به بهای گزاف بفروشم و از عایدی آنها سکه های زر خریده وبعد از چند صباحی فروخته ودوباره وجه به دست آمده در کار اسکناس بیگانگان که ارز نامیده می شود بکنم تا از منافع آن گنجی بادآورد بحاصل نموده و آنگاه به مدد سرمایه ی کلان ، دختری وجیهه از خاندان هزار فامیل در عقد خود آورم تا بشود آن کار عظیمی که باید بشود...

با چنان اوصافی شما بی اینکه دود چراغ بخورید و چشمان خود کم نور سازید و شب ها نیاسایید و...حکیم الحکما می شوید و فرزندان و نوادگان شما حکیم زاده و از قضا اگر از سلاله ی شریف شما کسی متولد شد که علم آموختن نتوانست به وجهی آسان مدرک مناسبی با احوال آن فرزند به ثمن بخس تهیه کرده می شود...

حال اگر رای عالی پدر عزیز موافق آید ، بقیه ی عمر را به آسایش و آرامش سر می کنیم و به ریش هر چه اهل علم و هنر می خندیم و هر جا رفتیم حرمت و عزّت می بینیم و در صدر می نشینیم و ایضا فرزندانمان نبز که حکیم زاده ها باشند تا هفتاد پشت بر تخت بخت تکیه زنند و از زندگی بر بخورند...

حکیم را سخنان فرزند بسیار خوش آمد ، و الحق فرزند را در زمانه شناسی حکیم تر از خود یافت و اندر دل هزارها مرحبا و آفرین بر وی خواند و زمام امور و تدبیر منزل به دست باکفایت پسر سپرد و به ریش خود و هر که حکیم بود خندید...

آورده اند که از آن پس حکیم شیوه ی حکمت و فرزانگی به کناری نهاد و هجو و هزل در پیش گرفت و کتاب سترگی با نام ریش نامه پدید آورد و در پیشانی آن اثر سترگ به خطی درشت چنین نوشت ؛

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز      تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی ))

در هفدهم بهمن ماه سال هزارو سیصدو نود     به پایان  آمد این مطلب           حکایت همچنان باقی... امیر حسین ابن امیر مهدی از سلسله ی جلیله ی سادات علوی بناب قدیم موسوم به مین ائو .

  • میر حسین دلدار بناب

نظرات  (۱۵)

شما هم دعوت شده اید

فقط اگر به موسیقی علاقه دارید دعوت ما را قبول کنید

http://01.khoshnavaz.in
بسیار عالیست. واقعا خو شم آمد . نمی دانم چرا زاکانی را ماکانی نوشته اید؟

بر حسب وظیفه به وبلاگ پر بار شما سر زدم تراوش های قلم عبید در بسیاری از ابعاد می تواند بیانگر اوضاع زمان ما نیز باشد به نظر می آید بیشتر از مطالب عبید استفاده کنید برای مراجعه کنندگان وبلاگ سودمند تر خواهد بود.
  • م.ص از مرند
  • به قول یک شاعر عرب:

    والعیش خیر فی ظلال النوک ممن عاش کدا
  • پیغمبردوست
  • بسیار عالی بود. نکته بسیار ظریفی را مناسب حال روز انتخاب کرده اید.
  • مهدی صالحیار
  • استاد بنده با توجه به اعتقادی که به مثل "گذر پوست به دباغخانه می افتد" دارم بالفور مطلبتان را خواندم. البته از افرادی هستم که همیشه سری به وبلاگتان می زنم و القصه قسمت ابوالقاسم فردوسی را هم خوانده ام. این هم شرح حالی از استاد و شاید هم افتخاری داشتم بنده می باشد اما جای شگفتی برایم این بود که دیدم نوشته از خودتان است. دست مریزاد
  • چکاو باند پرواز
  • چقدر جالب بود!

    تا بحال این جور از شما نخونده بودم!
    این را می گویند یک پست دبش و اینکه لقب امیر حسین بن امیر مهدی سلمه الله بسیار مارا پسند آمد والسلام
  • مهری پاکدل
  • سلام استاد

    دست مریزاد . بسیار ظریف و ماهرانه نوشته شده بود .
    حس می کنم باید بار دیگر بخوانمش
  • علی ×مرند ×
  • داداشی بالاخره خوندم ×عالی بود طبق معمول
  • آرش اعطایی
  • واقعا عالیست.
  • حسین هاشمی
  • یاشا استاد
  • ر - حسن زاده
  • کفش خوبی است. مبارک است. اما تا اونجا که یادم هست از اون قدیما ریگ تو اون کفش بود. یعنی یه جورایی این کفش مال بزرگاست. توش ریگ که سهله مار هم پیدا می شه.
    حالا که شما قصد دارید کفش دیگران را به پا کنید چرا نویش را پیدا نمی کنید؛ مثلا کفش های گل آقا. هر چند گرونه ولی می ارزد. راستی قیتان هایش را محکم ببندید که مثل کفش های من گل پاشی نکنه یه وقت. زنده باشی امّا بی درد سر!
    بعدازمدتها امروز فرصتی شد تا در این دنیای مجازی با دوستانم دیداری داشته باشم ... که به تماشا نشستن اثر یک هنرمند گویی دیدار خود اوست....
    استادمطابق معمول لذت بردم بخصوص از الاختلاس و المختلسون
    هالو نامی هر از گاهی شعر طنز سیاسی می گوید با خواندن عنوان مطلبتان بیادم آمد:
    آن کس که نداند و نداند که نداند در پست ریاست ابدالدهربماند...
    مشتاق دیدار و خواندن مطالبتان
    یاشاسین
    ----------------------------------------------------------------------
    علی عزیز ممنونم. پاینده مانی
    م. ح. دلداربناب
  • علیرضا کیانیان
  • باسلام و خدا قوت مطالبتان بسیار عالی بود امیدوارم کارهایتان تداوم داشته باشد
    پاسخ:

           سلام

    ممنونم دوست عزیز و خوش ذوقم.

    به لطف شما ها انشاالله.

    آقا جان این پسره خیلی حکیم بوده ، یعنی از حکیم بالاتر ، شیخی بوده واسه خودش!
    شاد باشی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی